Dictiornary-Farsi | بدون صف ارایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)

English	Persian
unaligned	بدون صف ارایی


Other Matches

taxonomy	ره ارایی
embattle	صف ارایی
arrayal	صف ارایی
taxonomies	ره ارایی
rallied	صف ارایی کردن
battle array	جنگ ارایی
deployment	موضع صف ارایی
phonotactics	واج ارایی
formation	صف ارایی تشکیل
strategy	رزم ارایی
taxidermy	پوست ارایی
layout	صفحه ارایی
to a troops	صف ارایی کردن
eco design	بوم ارایی
layouts	صفحه ارایی
rallies	صف ارایی کردن
strategies	رزم ارایی
fig	ارایش صف ارایی
rally	صف ارایی کردن
lay out	صفحه ارایی
topiary	درخت ارایی
tactics	رزم ارایی
choreography	رقص ارایی
figs	ارایش صف ارایی
page layout program	برنامه صفحه ارایی
prink	خود ارایی کردن
lay out tool	ابزار صفحه ارایی
pitched battle	جنگ صف ارایی شده
to prink oneself up	خود ارایی کردن
strategic	وابسته به رزم ارایی
pitched battles	جنگ صف ارایی شده
to preen oneself	خود ارایی کردن
to prank out oneself	خود ارایی کردن
rigged	گول زدن دگل ارایی
rigs	گول زدن دگل ارایی
kahn's test of symbol arrangement	ازمون نماد ارایی کان
rig	گول زدن دگل ارایی
roughs	صفحه ارایی پیش نویس
tactic	ماهردرفنون جنگی تاکتیک یا رزم ارایی
he lined up his men	مردان خود را در صف اورد صف ارایی کرد
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
i'll warrant	بدون شک
to a certainty	بدون شک
undoubtedly	بدون شک
indubitable	بدون شک
ex	بدون
not nearctic	بدون
without	بدون
but	بدون
wanting	بدون
and no mistake	بدون شک
unstressed	بدون مد
acheilos	بدون لب
obtrusively	بدون حق
ex-	بدون
acheilous	بدون لب
bottomless	بدون ته
undoubted	بدون شک
goalless	بدون گل
doubtlessly	بدون شک
sans	بدون
exclusive of	بدون در نظرگرفتن
unalloyed	بدون الیاژ
without recourse	بدون رجوع
free trader	بدون گمرک
shadeless	بدون سایه
incommunicable	بدون رابطه
adrift	بدون هدف
incognizant	بدون شناسایی
without recourse	بدون حق مراجعه
unselfish	بدون خودخواهی
faultless <adj.>	بدون مشکل
impeccable <adj.>	بدون مشکل
sound <adj.>	بدون مشکل
flawless <adj.>	بدون مشکل
immaculate <adj.>	بدون مشکل
scoreless	بدون امتیاز
air dry	بدون رطوبت
with in compass	بدون مبالغه
ametabolic	بدون دگردیسی
ametabolous	بدون دگردیسی
ingenuously	بدون تزویر
anechoic	بدون انعکاس
free from error <adj.>	بدون مشکل
unceasing	بدون وقفه
acranial	بدون کاسهء سر
acold	بدون احساسات
indistinctively	بدون فرق
alcohol-free <adj.>	بدون الکل
without justification	بدون مجوز
constantly	بدون تغییر
acarpous	بدون میوه
achlamydeous	بدون پوشش
Nothing down.	بدون بیعانه.
achromatic	بدون ترخیم
safely	بدون خطر
searchless	بدون جستجو
unoccupied	بدون مستاجر
inelastic	بدون کشش
achromic	بدون ترخیم
acid free	بدون اسید
toothless	بدون دندانه
bachelor	بدون عیال
bachelors	بدون عیال
flavorless	بدون مزه
terrorless	بدون ترس
humblest	بدون ارتفاع
unfurnished	بدون اثاثیه
soilless	بدون خاک
confidently	بدون شبهه
fruitlessly	بدون نتیجه
unresponsive	بدون احتیاط
continuously	بدون توقف
stemless	بدون ساقه
humble	بدون ارتفاع
inaction	بدون فعالیت
termless	بدون شرط
without milk	بدون شیر
free of tax	بدون مالیات
insecure	بدون ایمنی
to be sure <idiom>	مطمئنا ،بدون شک
bloodless	بدون خونریزی
strikeless	بدون ضربت
free from slip	بدون لغزش
notwithstanding	بدون توجه
free from backlash	بدون لقی
under one's own steam <idiom>	بدون کمک
wing it <idiom>	بدون آمادگی
decaffeinated	بدون کافئین
excluding meals	بدون غذا
free play	بدون محدودیت
nothing if not <idiom>	مطمئنا،بدون شک
indubitable	بدون تردید
in vain <idiom>	بدون تفثیروموفقیت
immediately	بدون واسطه
tenantless	بدون مستاجر
involuntarily	بدون اراده
consistently	بدون تناقض
unequivocal	بدون ابهام
unequivocally	بدون ابهام
voteless	بدون رای
failure free	بدون خرابی
backless	بدون پشت
backless	بدون پشتی
hands down	بدون احتیاط
blankly	بدون مقصودیامعنی
faultless	بدون خطا
workless	بدون عمل
zero elasticity	بدون کشش
immusical	بدون هماهنگی
immethodical	بدون اسلوب
shockless	بدون ضربه
holdless	بدون گیره
vainly	بدون نتیجه
unattended	بدون متصدی
inoffensive	بدون زنندگی
guilelessly	بدون تزویر
cold turkey	بدون آمادگی
faceless	بدون صورت
faceless	بدون ویژگی
unexceptional	بدون استثنا
glabrous	بدون کرک
unmanned	بدون سرنشین
undue	بدون مداخله
unaccompanied	بدون همراه
expired	بدون اعتبار
endless	بدون پایان
unmannered	بدون اداب
baring	بدون روکش
unsigned	بدون امضاء
diamensionless	بدون اندازه
free of tax [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
exempt from taxes [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
freely	بدون محدودیت
harmlessly	بدون صدمه
promptly	بدون معطلی
diamensionless	بدون بعد
barest	بدون روکش
stemless	بدون تنه
unmennerly	بدون اداب
unleaded	بدون سرب
by rote	بدون فکر
bare	بدون روکش
unpromising	بدون امید
bared	بدون روکش