English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
English Persian
to save for retirement برای بازنشستگی پس انداز کردن
Other Matches
IRA مخفف حساب پس انداز بازنشستگی فردی
to save for something پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
golden handshakes پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden handshake پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
provident fund وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
anglo-chinois [واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
sightscreen دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
average propensity to save میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
saving institutions موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
lay-by پس انداز کردن
lay by پس انداز کردن
to lay aside پس انداز کردن
lay-bys پس انداز کردن
save money پس انداز کردن
salt away <idiom> پس انداز کردن
to lay up پس انداز کردن
saves پس انداز کردن
save پس انداز کردن
saved پس انداز کردن
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
sock away پول پس انداز کردن
lay aside پس انداز کردن انداختن
superannuation بازنشستگی
retired ness بازنشستگی
pensionable age سن بازنشستگی
retirement بازنشستگی
save نجات دادن پس انداز کردن
saves نجات دادن پس انداز کردن
saved نجات دادن پس انداز کردن
pension funds وجوه بازنشستگی
pension fund صندوق بازنشستگی
pensions مستمری بازنشستگی
retired مربوط به بازنشستگی
golden handshakes دستخوش بازنشستگی
retiring pension حقوق بازنشستگی
retired pay حقوق بازنشستگی
golden handshake دستخوش بازنشستگی
pensionable شایسته بازنشستگی
superannuation کهولت بازنشستگی
old age pension مستمری بازنشستگی
pension insurance بیمه بازنشستگی
pension مستمری بازنشستگی
old age insurance بیمه بازنشستگی
old age pension حقوق بازنشستگی
landscaped چشم انداز بامنظره تزئین کردن
landscape چشم انداز بامنظره تزئین کردن
landscapes چشم انداز بامنظره تزئین کردن
landscaping چشم انداز بامنظره تزئین کردن
pension حقوق بازنشستگی پانسیون
pensions حقوق بازنشستگی یا تقاعد
pensionable وقت بازنشستگی رسیده
pensions حقوق بازنشستگی پانسیون
pension حقوق بازنشستگی یا تقاعد
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
disposable personal income پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
Any reform of the pension law must be left to the future. هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
accrued benefit پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
short timer پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
new deal برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
B register 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leaders بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
vetoed حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
ex ante saving پس انداز
saving پس انداز
ex post saving پس انداز
savings پس انداز
forehanded پس انداز کن
aggregate saving پس انداز کل
saver پس انداز کن
irrigator اب انداز
thrift پس انداز
deposits پس انداز
deposit پس انداز
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
catapulted سنگ انداز
firer سوخت انداز
catapulting سنگ انداز
fire teazer اتش انداز
national saving پس انداز ملی
napkins پیش انداز
sonorous طنین انداز
thrift institutions موسسات پس انداز
mobilization of savings بسیج پس انداز
feller درخت انداز
torpedo tube اژدر انداز
catapult سنگ انداز
bomber بمب انداز
springer کمند انداز
initiator terminator راه انداز
bombers بمب انداز
drivers راه انداز
dustpan خاک انداز
stoker سوخت انداز
driver راه انداز
bowler توپ انداز
bowlers توپ انداز
hand rail دست انداز
deposit account حساب پس انداز
deposit accounts حساب پس انداز
missile launcher موشک انداز
clearing bank بانک پس انداز
clearing banks بانک پس انداز
actual saving پس انداز واقعی
scenery چشم انداز
negative saving پس انداز منفی
fire teazer سوخت انداز
rough <adj.> پر دست انداز
spearman نیزه انداز
propensity to save گرایش به پس انداز
landscape چشم انداز
howitzer خمپاره انداز
mortar خمپاره انداز
line starter راه انداز خط
rate of saving نرخ پس انداز
personal saving پس انداز شخصی
mortars خمپاره انداز
grenadier نارنجک انداز
bumpy <adj.> پر دست انداز
net saving پس انداز خالص
compulsory saving پس انداز اجباری
forced saving پس انداز اجباری
divisive تفرقه انداز
splitter نفاق انداز
landscaped چشم انداز
saving rate نرخ پس انداز
foot cloth پای انداز
fluter چین انداز
road hole دست انداز
procrastinator تعویق انداز
private saving پس انداز خصوصی
footcloth پای انداز
napkin پیش انداز
missile man موشک انداز
landscapes چشم انداز
view چشم انداز
landscaping چشم انداز
pothole دست انداز
catapults سنگ انداز
potholes دست انداز
mobilization of savings تجهیز پس انداز
scenes چشم انداز
panorama چشم انداز
shoveling خاک انداز
outlook چشم انداز
starters راه انداز
starter راه انداز
postponer تاخیر انداز
trappers تله انداز
dissaving پس انداز منفی
trapper تله انداز
overlooks چشم انداز
savings bank صندوق پس انداز
puddle دست انداز
puddles دست انداز
saving function تابع پس انداز
saving equation معادله پس انداز
saving bank بانک پس انداز
saving account حساب پس انداز
ringer طنین انداز
mouth-watering دهان آب انداز
releaser راه انداز
shovel خاک انداز
shoveled خاک انداز
overlooking چشم انداز
provident bank صندوق پس انداز
retardant عقب انداز
overlook چشم انداز
shovels خاک انداز
discobolus دایره انداز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com