Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
gavel
بهره غیرمجاز
gavels
بهره غیرمجاز
Other Matches
tontine
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
usury
گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
wildcats
غیرمجاز
wildcat
غیرمجاز
unallowable
غیرمجاز
unlicensed
غیرمجاز
unauthorized
غیرمجاز
illicit
غیرمجاز
contraband
کالای غیرمجاز
illegal
حرام غیرمجاز
obstruction
سد کردن غیرمجاز
obstructions
سد کردن غیرمجاز
interference
ممانعت غیرمجاز
interfered
سد کردن غیرمجاز
interfere
سد کردن غیرمجاز
interferes
سد کردن غیرمجاز
double hit
دو ضربه غیرمجاز پی در پی
carrying
حمل غیرمجاز توپ
carries
حمل غیرمجاز توپ
carry
حمل غیرمجاز توپ
holds
گرفتن غیرمجاز توپ
hold
گرفتن غیرمجاز توپ
block
سدکردن غیرمجاز حریف
blocks
سدکردن غیرمجاز حریف
blocked
سدکردن غیرمجاز حریف
carried
حمل غیرمجاز توپ
elbowing
ضربه غیرمجاز با ارنج
crackback
نوعی سد کردن غیرمجاز
interference
سد کردن غیرمجاز راه حریف
high stick
بالا بردن غیرمجاز چوب
exclusion area
منطقه غیرمجاز از نظر دسترسی
finger hold
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
water bailiffs
مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
throw forward
بردن غیرمجاز توپ به جلو
hooking
سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
face hold
گرفتن غیرمجاز دهان و چشم و بینی
ooch
حرکت غیرمجاز قایق بدون باد
wash
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
encroaching
قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
vital point
حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
false starts
حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
false start
حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
jab checking
فروبردن غیرمجاز مستقیم چوب لاکراس به بدن حریف
leg before wicket
حرکت غیرمجاز توپزن در سدکردن راه توپ با پا یا بدن
fast pill
ماده محرک غیرمجاز برای افزایش سرعت اسب
burns
کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر
burn
کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر
jerk
پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
jerking
پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
jerks
پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
jerked
پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
hold
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holds
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holding
گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
diminishing marginal productivity
بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
jacklight
ماهیگیری غیرمجاز در شب بکمک نورافکن نورافکن برای شکار غیر مجاز در شب
quotient
بهره
quotients
بهره
gains
بهره
portions
بهره
gained
بهره
gain
بهره
efficiency
بهره
exploiter
بهره کش
yield
بهره
portion
بهره
efficient
بهره ور
interests
بهره
yields
بهره
productive
بهره زا
exploiters
بهره کش
yielded
بهره
exploited
بهره ده
interest
بهره
at % interest
با بهره 21 درصد
abuse
بهره کشی
exploitative character
منش بهره کش
exploited class
طبقه بهره ده
exploiting class
طبقه بهره کش
factor payments
بهره وسود
deprival
بی بهره سازی
economic rent
بهره اقتصادی
economic rent
بهره مالکانه
accrued interest
بهره متعلقه
benefic
بهره بردار
cheap money
پول با بهره کم
contango
بهره دیرکرد
abusing
بهره کشی
advantage by illness
بهره بیماری
default interest
بهره معوق
abuses
بهره کشی
antenna gain
بهره انتن
dispossessor
بی بهره سازنده
divestiture
بی بهره سازی
divestment
بی بهره سازی
declaration of interest
اعلام بهره
abused
بهره کشی
lending rate
بهره - نزولپول
bank interest
بهره بانکی
utilisations
بهره برداری ها
optimising
بهره بردن
interest
بهره
[اقتصاد]
sweatshops
بهره کشخانه
sweatshop
بهره کشخانه
utilizations
بهره برداری ها
usages
بهره برداری ها
utilisation
[British]
بهره برداری
using
بهره برداری
usage
بهره برداری
exploitation
[utilization]
بهره برداری
voltage gain
بهره ولتاژ
transducer gain
بهره دگرسازی
loan interest
بهره وام
legal interest
بهره قانونی
laser gain
بهره لیزر
interest rate
نرخ بهره
interest for delay
بهره دیرکرد
high interest
بهره سنگین
passive debt
وام بی بهره
productive work
کار بهره زا
pure interest
بهره خالص
rq
بهره تنفسی
resipatory quotient
بهره تنفسی
rate of interest
نرخ بهره
rat of interest
نرخ بهره
quantum yield
بهره کوانتومی
put out to interest
به بهره گذاشتن
high interest
بهره گران
divest
بی بهره کردن
lot
بهره قسمت
shares
بهره قسمت
shared
بهره قسمت
operation
بهره برداری
gains
بهره برداری
gains
بهره تقویت
gained
بهره برداری
lot
بخش بهره
interests
سودیا بهره
deprives
بی بهره کردن
divested
بی بهره کردن
divesting
بی بهره کردن
efficiency
بهره وری
divests
بی بهره کردن
interest
سودیا بهره
depriving
بی بهره کردن
deprive
بی بهره کردن
gained
بهره تقویت
gain
بهره برداری
gain
بهره تقویت
compound interest
بهره مرکب
exploitation
بهره برداری
productivity
بهره وری
exploitation
بهره کشی
utilization
بهره برداری
share
بهره قسمت
beneficiary
بهره بردار ذیحق
interest free loan
وام بدون بهره
royalty
حق بهره برداری از چیزی
enjoyment
بهره مند شدن از
royalties
حق بهره برداری از چیزی
beneficiaries
بهره بردار ذیحق
margin productivity
حد بهره وری تولید
landuse
بهره وری از زمین
to put out money to interest
پول به بهره گذاشتن
it was sold at 0 year's p
بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
interest profit
عایدی حاصل از بهره
interest rate per annum
نرخ بهره سالانه
principal and interest
اصل پول و بهره
epinosic gain
بهره ثانوی بیماری
prime rate
نرخ بهره پایه
operating cost
هزینه بهره برداری
marginal productivity
بهره وری نهائی
sexual abuse
بهره کشی جنسی
market rate of interest
نرخ بهره بازار
tap
بهره برداری کردن از
real interest rate
نرخ بهره واقعی
rate of yield
نرخ بهره موثر
prime rate of interest
نرخ بهره ترجیحی
out law
از حقوق بی بهره کردن
pure rate of interest
نرخ بهره خالص
per capita productivity
بهره وری سرانه
paranosic gain
بهره اصلی بیماری
primary gain
بهره اصلی بیماری
operating budget
بودجه بهره برداری
real rate of interest
نرخ بهره واقعی
maximum value
مقدار بهره برداری
money lender
پول به بهره گذار
money rate of interest
نرخ بهره پولی
respiratory exchange index
شاخص بهره تنفسی
myrmecophilous
بهره برنده ازمورچه
natural rate of interest
نرخ بهره طبیعی
neutral rate of interest
نرخ بهره خنثی
nominal interest rate
نرخ بهره اسمی
tapping
بهره برداری کردن از
tapped
بهره برداری کردن از
underutilization of labor
کم بهره گیری از کارگر
bank rate
نرخ بهره بانکی
exploit
بهره برداری کردن از
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com