English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (11 milliseconds)
English Persian
diversely به اشکال مختلف
Search result with all words
aerodynamics شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
utility برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
graph اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
graphs اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
bioastronautics مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
diversiform دارای اشکال مختلف
pleomorphic چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف
proteus خدای دریا که اشکال مختلف بخودمیگرفته
filling out [پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن]
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
Kasim Ushag design طرح قسیم اوشاق [عشاق] [مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.]
medallion ترنج [نقش اصلی که در مرکز فرش قرار گرفته و در طرح لچک ترنج به ابعاد و اشکال مختلف مانند الماسی، خورشیدی، شش وجهی، و بیضی بافته می شود.]
reciprocal border حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
Other Matches
charts شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charting شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charted شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
chart شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
target discrimination قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
fractional اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
systems analysis ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
selectable مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
blocage [بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
symbiosis همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
vortex separation جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
fdm انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
heterogeneous network سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
paint program نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocating به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocates به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
functions سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functioned سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
estate in common درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
gadroon اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
busing خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequencies انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequency انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous مختلف الجنس و مختلف النوع
profiling امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiled امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
highway خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highways خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
hunting design طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
decollate جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
traverse اشکال
nodus اشکال
drawbacks اشکال
worriment اشکال
traversed اشکال
barely با اشکال
traverses اشکال
traversing اشکال
spinosity اشکال
snaggy پر اشکال
dead lock اشکال
disadvantage اشکال
disadvantages اشکال
drawback اشکال
nodes اشکال
bugging اشکال
bug اشکال
node اشکال
bugs اشکال
geometric shapes اشکال هندسی
defect description توضیح اشکال
fault description توضیح اشکال
description of error توضیح اشکال
error description توضیح اشکال
hardness اشکال سفتی
nuclide اشکال اتمی
smooth delivery تحویل بی اشکال
debugged اشکال زدایی
difficulties اشکال زحمت
difficulty اشکال زحمت
debug اشکال زدایی
debugs اشکال زدایی
i can add rapidly به اشکال ما افزود
baboon اشکال مضحک
baboons اشکال مضحک
geometrical figures اشکال هندسی
forms of currency اشکال پول
burbling اشکال بی نظمی
troubleshooting اشکال یابی
demurrable اشکال کردنی
impediments محظور اشکال
impediment محظور اشکال
debugger اشکال یابی
debugger اشکال زدائی
burbles اشکال بی نظمی
trouble shooting رفع اشکال
burble اشکال بی نظمی
to make difficulties اشکال تراشیدن
to tide over a difficulty اشکال را بر طرف
debugging اشکال زدائی
debugging اشکال زدایی
burbled اشکال بی نظمی
swarm چندین اشکال برنامه
it is particularly difficult یک اشکال بخصوصی دارد
debugs اشکال زدایی کردن
debug aids ادوات اشکال زدایی
debugged اشکال زدایی کردن
bottle neck مانع اشکال کار
debugged اشکال زدائی کردن
debugger برنامه اشکال زدایییثلاعللهگل
wells بدون اشکال اوه
dysphonia اشکال در حرف زدن
dysphagia اشکال دربلعیدن غذا
swarmed چندین اشکال برنامه
kaleidoscope لوله اشکال نما
kaleidoscopes لوله اشکال نما
swarms چندین اشکال برنامه
debugging aids وسائل اشکال زدایی
debugging aids ادوات اشکال زدایی
debugs اشکال زدائی کردن
acataposis اشکال عمل بلع
to create a difficulty اشکال پیش اوردن
handicaps امتیاز دادن اشکال
discomfited ایجاد اشکال کردن
discomfit ایجاد اشکال کردن
There is the rub. اشکال درهمین جااست
discomfits ایجاد اشکال کردن
program debugging اشکال زدایی برنامه
well بدون اشکال اوه
debug اشکال زدایی کردن
similar figures اشکال همانندیا متشابه
To get into difficulties. دچار اشکال شدن
debugging a program اشکال زدایی یک برنامه
debug اشکال زدائی کردن
discomfiting ایجاد اشکال کردن
To raise difficulties . To creat obstacles. اشکال تراشی کردن
handicap امتیاز دادن اشکال
add قرار دادن اشکال کنار هم
pressed for time <idiom> با اشکال وبه سختی وقت
adds قرار دادن اشکال کنار هم
filet توری دارای اشکال مربع
adding قرار دادن اشکال کنار هم
To put obstacles in the way. سنگ انداختن درکاری (اشکال تراشیدن )
smoothest صاف کردن بدون اشکال بودن
smooths صاف کردن بدون اشکال بودن
smoothed صاف کردن بدون اشکال بودن
smooth صاف کردن بدون اشکال بودن
galanty show نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
pattern مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
primitive برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
zoomorphism استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
bugs بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
bugging بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
patterns مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
bug بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
transversal اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
intarsia منبت کاری و تزئین گل و بوته و اشکال بر روی چوب
annular وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
error handling به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
tessellate کاهش شکل پیچیده به مجموعهای از اشکال ساده تر معمولاگ مثلث
set معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
planimeter دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
setting up معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
numerical indicator tube هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
sets معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
symbolic برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
symbolically برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
godroon اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
surged افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surge افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
snapshots چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
regional breakpoint نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود
snapshot چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
surges افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
stepping اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
step اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
troubleshoot 1-رفع اشکال نرم افزار کامپیوتری .2-محل دادن ترمیم خطاهای سخت افزاری
maintenance بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
hemophilia بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
click art صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند
traced برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
traces برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
trace برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
glitch یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
glitches یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
dissimilar مختلف
miscellaneous مختلف
discrepant مختلف
divergent مختلف
various مختلف
sundry مختلف
variegated مختلف
varying مختلف
diverse مختلف
disparate مختلف
off مختلف
toolkit مجموعه توابعی که به برنامه نویس درنوشتن و رفع اشکال برنامه کمک میکند
miscellaneous works کارهای مختلف
variate مختلف کردن
polyphyletic مختلف الاجداد
heterochromatic مختلف اللون
half breed از نژاد مختلف
half caste ازنژاد مختلف
diverse مختلف مخالف
two discrepant stories دو حکایت مختلف
variously بطور مختلف
asynchronous مختلف الزمان
variant گوناگون مختلف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com