English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
as much as never before <adv.> به اندازه بی سابقه
Other Matches
It is quite unprecedented. بی سابقه است ( سابقه ندارد )
angles اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typefaces اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analog نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogue نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
track records سابقه
track record سابقه
precedent سابقه
intellects سابقه
it served as a precedent سابقه شد
scape سابقه
scape سابقه پر
shaft سابقه
precedents سابقه
acquaintances سابقه
acquaintance سابقه
precedential سابقه شو
shafts سابقه
unprecedentedly بی سابقه
context سابقه
contexts سابقه
antecedents سابقه
antecedent سابقه
prehistory سابقه
intellect سابقه
record سابقه
unprecedented بی سابقه
ensample سابقه
background سابقه
backgrounds سابقه
past سابقه
precedented سابقه دار
unheard of بی سابقه کس نشنیده
precedency امتیاز سابقه
bad record سوء سابقه
precedent سابقه داشتن
grey headed سابقه دار
histogram سابقه نما
precedents سابقه داشتن
freedom from evil record عدم سو سابقه
precedential سابقه درست کن
precedence امتیاز سابقه
infamy افتضاح سابقه بد
record سابقه مدرک
history سابقه پیشینه
histories سابقه پیشینه
stock record سابقه موجودی
as never before <adv.> بطور بی سابقه
record of service سابقه خدمت
stare decisis قاعده سابقه
squalls باد بی سابقه وشدید
squall باد بی سابقه وشدید
record مدرک کتبی سابقه
case histories سابقه مرض ودرمان
form سابقه فعالیت اسب
unheard بی سابقه توجه نشده
forms سابقه فعالیت اسب
It is base on a precedent. مسبوق به سابقه است
record صورت جلسه سابقه
To set(create,establish)a precedent. ایجاد سابقه کردن
formed سابقه فعالیت اسب
case history سابقه مرض ودرمان
known to the police دارای سابقه در شهربانی
old hands ادم با سابقه و مجرب
seeded بازیکن سابقه دار
old hand ادم با سابقه و مجرب
perpetual stock record سابقه دائمی موجودی انبار
To be an old hand at something. درکاری سابقه وتجربه داشتن
there is no precedent for this این چیز سابقه ندارد
honorable discharge ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
He has a poor service record in this company. دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage اندازه وسیله اندازه گیری
gage اندازه گیر اندازه گرفتن
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
we cannot trace the petitioner نمیتوانم سابقه عرضحال دهنده را پیدا کنم
vendor rating رده بندی فروشندگان براساس سابقه انها
stare decisis قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
gauge اندازه اندازه گیر
gauges اندازه اندازه گیر
gauged اندازه اندازه گیر
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
dye analysis [آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
Ushak medallion ترنج عشاق [این ترنج مربوط به شهری به همین نام در ترکیه است که دارای سابقه پانصد ساله در بافت فرش است.]
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
moving iron instrument دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
Khotan rug فرش ختن [این شهر در جنوب ترکستان چین واقع می باشد و سابقه سیصد ساله در فرش بافی دارد. اکثر لچک های ترنجی را منسوب به این منطقه می دانند و از پودهای پشمی و گاه نخ های زربفت در طرح ها استفاده می شود.]
how far <adv.> تا چه اندازه ای
inordinate بی اندازه
in part <idiom> تا یک اندازه
To some extent. Within limits. تا اندازه ای
bulk اندازه
what is your size? اندازه
gauge اندازه
fitted اندازه
gauged اندازه
immoderately بی اندازه
tract اندازه
tracts اندازه
immeasurable بی اندازه
deal اندازه
deals اندازه
what چه اندازه
hecatompet [اندازه صد پا]
to what extent <adv.> تا چه اندازه ای
in what way <adv.> تا چه اندازه ای
equaled : هم اندازه
gauges اندازه
to size up اندازه
floor length اندازه کف
indefinite بی اندازه
degree اندازه
degrees اندازه
measurement اندازه
measurements اندازه
screamingly بی اندازه
beyond measure بی اندازه
attack size اندازه تک
quantum اندازه
extent اندازه
isometrics هم اندازه
gauge=gage اندازه
infintesimal بی اندازه
immense بی اندازه
immensely بی اندازه
symmetric هم اندازه
equal : هم اندازه
equaling : هم اندازه
equalled : هم اندازه
equalling : هم اندازه
equals : هم اندازه
metre اندازه
dealt اندازه
soupcon اندازه کم
so far forth تا ان اندازه
measurer اندازه
isodiametric هم اندازه
isometric هم اندازه
measure اندازه
magnitude اندازه
meter اندازه
meters اندازه
sizes اندازه
size اندازه
rather تا یک اندازه
dimension اندازه
inordinately بی اندازه
dimensions اندازه
metres اندازه
cut to size به اندازه بریدن
dimensional error خطای اندازه
dimensional change تغییر اندازه
diamensionless بدون اندازه
commensurateness اندازه گیری
dimensional accuracy دقت اندازه
of an out size بیرون از اندازه
critical magnitude اندازه بحرانی
dimension diagram رسم اندازه
cubic measure اندازه فضایی
design size اندازه نامی
design size اندازه طرح
dimensional stability ثبات اندازه
dimension sketch طرح اندازه
meters اندازه گیر
gage اندازه نما
gage=gauge پیمانه اندازه
full scale اندازه طبیعی
fractional size اندازه کسری
fitting allowance کاملا" اندازه
dimensioning اندازه گذاری
effective size اندازه موثر
effective size of grain اندازه موثرذرات
measurements اندازه گیری
file size اندازه فایل
fit size اندازه مناسب
as well بهمان اندازه
gaging اندازه گیری
circular measure اندازه قوس
modules اندازه گیری
life-size اندازه واقعی
module اندازه گیری
measure اندازه گرفتن
momentum اندازه حرکت
fix که اندازه کلمه
fixes که اندازه کلمه
ample بیش از اندازه
block size اندازه بلاک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com