English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
Go to the first crossroad. به اولین تقاطع بروید.
Other Matches
Go to the second crossroad. به دومین تقاطع بروید.
Go to the first crossroad. به اولین چهارراه بروید.
grade crossings تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
grade crossing تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
first in first out صف موقت که در آن اولین عنصر در اولین محل خواندن ذخیره میشود
fifo روش ذخیره سازی خواندن و نوشتن به طوری که اولین عنصر در اولین فراخوانی ذخیره میشود
fifo اولین صادره از اولین وارده
first strike اولین ضربت در اولین حمله
go head پیش بروید
go on بروید پی کارتان
Go straight ahead. مستقیم بروید.
move along عقبتر بروید
off with you بروید پی کارتان
keep to the left دست چپ بروید
move along عقب بروید
i want you to go میخواهم شما بروید
you must go شما باید بروید
keep to the right دست راست بروید
You are free to go now. اکنون آزادید بروید.
You can take the bus. شا میتوانید با اتوبوس بروید.
Go to the second crossroad. به دومین چهارراه بروید.
it is to your i. to go به نفع شماست که بروید
Keep moving! بجلو برو [بروید] !
ask him if he likes to go از او بپرسید "میل دارید بروید یا نه "
fifo که اولین عنصری که وارد صف میشود. اولین عنصری است که خوانده میشود
weaving تقاطع
crossest تقاطع
crosses تقاطع
line cross تقاطع خط
crosser تقاطع
cross تقاطع
intersects تقاطع
intersect تقاطع
decussation تقاطع
crossing line خط تقاطع
chiasma تقاطع
intersected تقاطع
intersections تقاطع
intersection تقاطع
junction تقاطع
street crossing تقاطع
junctions تقاطع
intersects تقاطع کردن
angle of cutting زاویه تقاطع
grade crossings تقاطع شاهراه
intertwines تقاطع کردن
intersect تقاطع کردن
intertwined تقاطع کردن
intersected تقاطع کردن
intertwine تقاطع کردن
crossing نقطه تقاطع
crossing محل تقاطع
focused نقطه تقاطع
focuses نقطه تقاطع
intercept محل تقاطع
focussed نقطه تقاطع
intercepted محل تقاطع
focusses نقطه تقاطع
intercepting محل تقاطع
focussing نقطه تقاطع
intercepts محل تقاطع
grade crossing تقاطع شاهراه
intertwining تقاطع کردن
angle of erossing زاویه تقاطع
meet مقتضی تقاطع
beam grillage تقاطع تیرها
interlace تقاطع کردن
intersections تقاطع همبر
intersection point نقطه تقاطع
weaving section منطقه تقاطع
weaving distance طول تقاطع
tree traversal تقاطع درختی
scissor junction تقاطع مورب
point of intersection نقطه تقاطع
focus نقطه تقاطع
intersection تقاطع همبر
road junction تقاطع جاده
meets مقتضی تقاطع
crisscross تقاطع کردن
cross road تقاطع جاده
crossing plane سطح تقاطع
road junction تقاطع راه
crossroad محل تقاطع دو جاده
interlacement درهم بافتگی تقاطع
grade crossings تقاطع راه اهن
grade crossing تقاطع راه اهن
multiway junction تقاطع چند راه
crossing tower برج تقاطع در کلیسا
intercept point محل تقاطع [ریاضی]
intersectional وابسته بمحل تقاطع
level crossings محل تقاطع دو خط راه اهن
intercross تقاطع کردن جفت گیری
ford crossing تقاطع جاده با مجاری ابگذر
meet مواجه شدن تقاطع کردن
meets مواجه شدن تقاطع کردن
cross road محل تقاطع دو جاده چهارراه
traffic cut تقاطع دو جریان عبور و مرور
level crossing محل تقاطع دو خط راه اهن
cross over point نقطه تقاطع مسیر رژه
cross roads تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
flyover junction تقاطع دو راه ناهمکف چهارراه دو تراز
bypassed از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypass از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassing از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
initialling اولین
initial اولین
initials اولین
initialed اولین
initialing اولین
initiatory اولین
initialled اولین
headmost اولین
skyline خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
skylines خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
decussate تقاطع یکی در میان یا بشکل > ضرب در< بودن
seconds که پس از اولین می آید
initials اولین یا در ابتدا
immediate destination اولین مقصد
first strike اولین ضربه
first generation اولین سری
initialing اولین قسمت
initial اولین قسمت
seconding که پس از اولین می آید
seconded که پس از اولین می آید
first salvo اولین رگبار
second که پس از اولین می آید
betimes در اولین فرصت
initial اولین یا در ابتدا
initialling اولین یا در ابتدا
initialing اولین یا در ابتدا
initialling اولین امضاء
initialling اولین قسمت
initialled اولین یا در ابتدا
initial اولین امضاء
initialled اولین امضاء
initialled اولین قسمت
initialing اولین امضاء
initialed اولین یا در ابتدا
initialed اولین قسمت
initials اولین قسمت
initials اولین امضاء
initialed اولین امضاء
long base method روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی
straight run pitch تفاله اولین تقطیر
first ionization potential پتانسیل اولین یونش
first light اولین طلیعه خورشید
at first light در اولین روشنایی روز
at your earliest convenience در اولین فرصت مناسب
dday اولین روزاغاز بکار
absolute address مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد
parameters نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
parameter نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
standard اولین مگا بایت حافظه در PC.
first offender متخلف برای اولین بار
first offenders متخلف برای اولین بار
primary اولین یا ابتدایی یا بسیار مهم
alphas اولین گونه یک محصول کامپیوتری
lifo اولین صادره ازاخرین وارده
alpha اولین گونه یک محصول کامپیوتری
filo اخرین صادره از اولین وارده
CERN یس که www اولین آنجا اختراع شد
January اولین ماه سال مسیحی
homes اولین رکورد داده در فایل
standards اولین مگا بایت حافظه در PC.
lifo last in first out اولین صادره از اخرین وارده
home اولین رکورد داده در فایل
for the first [last] time برای اولین [آخرین] بار
nicked ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
collision course interception تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
nicks ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nick ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicking ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
graticule ticks نقاط تقاطع خطوط شبکه بندی نصف النهارات و مدارات روی نقشه
grade separation تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
low sunday اولین یکشنبه بعد از عید پاک
ash wednesday اولین روز ایام روزهء مسیحیان
initials اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
ante-court [اولین صحن در خانه های بزرگ]
initialling اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
initialing اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
drop cap حرف درشت اولین کلمه پاراگراف
delivery leadtime زمان تحویل اولین قسمت وسایل
delivery leadtime زمان تحویل اولین پارتی وسایل
initialled اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
head اولین عنصر داده در لیست بودن
green run اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
initialed اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
initial اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
prototypes اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
second strike اولین حمله متقابله یا ضدحمله در یک جنگ اتمی
prototype اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
computed air release point نقطه پرتاب اولین چترباز یابار از هواپیما
first down اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
geometric mean فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
widow اولین خط یک پاراگراف که درانتهای یک صفحه متن تنهاقرار دارد
innovation theory این نظریه اولین بار توسط جوزف شومپتر
initial آدرسی که در آن اولین دستور برنامه ذخیره شده است
initialed آدرسی که در آن اولین دستور برنامه ذخیره شده است
initialing آدرسی که در آن اولین دستور برنامه ذخیره شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com