English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
gradationally به ترتیب درجه به طریق تصاعد
Other Matches
gradational به ترتیب درجه
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
lobby تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbied تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
progression تصاعد
progressions تصاعد
geometric progression تصاعد هندسی
arithmetic progression تصاعد حسابی
arithmetic progression تصاعد عددی
arithmetic progression تصاعد ریاضی
arithmetic sequence تصاعد حسابی [ریاضی]
geometrical progression فرایازی یا تصاعد هندسی
random processing پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedule ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
chain 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
third class درجه سوم بلیط درجه 3
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
how از چه طریق
way طریق
via از طریق
in what way <adv.> به چه طریق
vi'a prep از طریق
to what extent <adv.> به چه طریق
how far <adv.> به چه طریق
tao طریق
noway به هیچ طریق
dy drawing lots به طریق قرعه
similite بهمان طریق
officially از طریق اداری
road طریق خیابان
available by در دسترس از طریق .....
roads طریق خیابان
in no wise بهیچ طریق
by payment از طریق پرداخت
hereditarily به طریق ارث
equally <adv.> به همان طریق
just as well <adv.> به همان طریق
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
keyed in <past-p.> وارده از طریق کلید
c آموزش از طریق کامپیوتر
road haulage حمل از طریق جاده
by acceptance از طریق قبولی نویسی
by tender از طریق مزایده یا مناقصه
illegaly از طریق غیر قانونی
query by example سئوال از طریق مثال
prescriptive right حق مالکیت از طریق مرورزمان
request mast از طریق سلسله مراتب
volatility separation جداسازی از طریق فراریت
in what manner چطور بچه طریق
not even by [not even through] [not even by means of ] نه حتی به وسیله [به طریق]
in or after this manner بدینسان [بدین طریق]
inch پیمودن مسیر [به طریق آهسته]
cdc جهت دهی خودکارپیام از طریق کد
interface وصل کردن از طریق رابط
metabolize دگرگون کردن از طریق متابولیزم
to direct traffic through ترافیک را از طریق...هدایت کردن
interfaces وصل کردن از طریق رابط
administrative shippings ارسال اماد به طریق اداری
administrative storage انبار کردن به طریق اداری
door step selling فروش از طریق مراجعه به خانوارها
trunk connection اتصال مشترکین از طریق ترانک
air movement of patients ترابری بیماران از طریق هوا
trunk calls مکالمه مشترکین از طریق ترانک
noise که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
unearned از طریق کار به دست نیامده
trunk call مکالمه مشترکین از طریق ترانک
request mast گزارش از طریق سلسله مراتب
noises که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
continuous strip camera دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
By hook or by crook. somehow. هر جوری شده ( بهر طریق ممکن )
haulage حمل و نقل کالااز طریق جاده
crossfertilize پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
mail order سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
road haulier حمل کننده کالا از طریق خشکی
unix از طریق اتصال سری به کامپیوتر دیگر
phoning صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phones صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
monetization پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
phoned صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phone صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
acoustic minehunting روش اکتشاف مین به طریق صوتی
distributions عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
active mine مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
typed وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
inland waterway consignment note صورت ارسال بار از طریق ابراه داخلی
type وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
distribution عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
types وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
PGP یات پرداخت از طریق اینترنت انجام میشود
keyboarding وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
pulse dialling شماره گیری تلفن از طریق ارسال پالسهایی روی خط
extensive cultivation بالا بردن مقدارمحصول کشاورزی از طریق استفاده از زمین
illumination by reflection روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
key وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید
continuous strip photography عکاسی به طریق نوار مداوم عکسبرداری هوایی با نوارمداوم
speculum اینه طبی یاسپکولوم وسیله معاینه از طریق سوراخهای بدن
stakhnovism افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
DDE دستیابی مستقیم از طریق کلید به داده دیسک یا نوار مغناطیسی
indict تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicting تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicted تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicts تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
circulating ثبات حرکتی که خروجی آن از طریق یک حلقه بسته به ورودی آن بر می گردد
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
ended کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
modem مدار یا کابلی که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال میدهد
daisy chain interrupt یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
null مدار یا کابلی که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال میدهد
property in action مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
protect home judustry حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
end کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ends کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
budding تولید مثل غیرجنسی از طریق ایجاد قلمبه شدگی در بخشی از بدن جاندار
burn in فرایندازمایش مدارها و مولفههای الکتریکی از طریق قراردادن انها در دمای زیاد یک کوره
acupressure روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
polarized ورودی ای که خصوصیتی دارد که باعث میشود فقط به یک طریق وارد سوکت شود
irrationlism اصول عقایدکسانی که رسیدن به مرحله یقین را از طریق اشراق والهام ممکن می دانستند
hacker فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hackers فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
airborne alert اماده باش به طریق هوابرد وسایل اعلام خطر نصب شده روی هواپیما
false فایلهای ناخواسته بازیاب شده از پایگاه داده از طریق استفاده از کدهای جستجوی غلط
menu display روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
trade restrictions جلوگیری از ورود کالاهای خارجی به کشور است از طریق وضع قوانین گمرکی و سودبازرگانی
handing سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
DLL در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامههای کاربردی که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی اند
hand سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
debt finance افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
wide area network شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند
modem کابل یا وسیلهای که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال بدون استفاده از مودم میدهد
expandsionism اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
scientific socialism بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
set up ترتیب
sequence ترتیب
regvlarity ترتیب
kelter or kilter ترتیب
immethodical بی ترتیب
systems ترتیب
system ترتیب
lay out ترتیب
sequences ترتیب
orderless بی ترتیب
regularities ترتیب
regularity ترتیب
irregular بی ترتیب
out of kelter بی ترتیب
to make an arrangement ترتیب
kelter ترتیب
in series به ترتیب
serialization ترتیب
pial بی ترتیب
order ترتیب
ordonnance ترتیب
orderliness ترتیب
randomly بی ترتیب
arrangements ترتیب
catenation ترتیب
arrangement ترتیب
respectively به ترتیب
organisations ترتیب
configuration ترتیب
arrangment ترتیب
disorderly بی ترتیب
arramgement ترتیب
collocation ترتیب
organizations ترتیب
organization ترتیب
to order <idiom> به ترتیب
assortment ترتیب
assortments ترتیب
random بی ترتیب
management ترتیب
managements ترتیب
configurations ترتیب
arr ترتیب
ataxic بی ترتیب
ordering ترتیب
anomaly بی ترتیب
anomalies بی ترتیب
systems نظم ترتیب
collating sequence ترتیب تلفیقی
tactics نظم و ترتیب
arrengement ترتیب دادن
order of battle ترتیب نیرو
system نظم ترتیب
permanency ترتیب همیشگی
scheme ترتیب رویه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com