Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
bestir oneself
به حرکت دراوردن خودراجنباندن
Other Matches
mobilization
به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
boost rocket
موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
towing
به حرکت دراوردن هواپیمای بی موتور با هواپیمای موتوردار یا اتومبیل یا قرقره و طناب
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
travelling overwatch
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
quadrature encoding
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile
بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics
مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
moment of momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
angular momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
gouged
دراوردن
to push out
دراوردن
doffing
دراوردن
gill
دراوردن
wash out
از پا دراوردن
take out
دراوردن
sickle
دراوردن
to fish out
دراوردن
doffed
دراوردن
renders
دراوردن
to take off
دراوردن
sickles
دراوردن
gouge
دراوردن
gouges
دراوردن
redact
دراوردن
to take out
دراوردن
gouging
دراوردن
exsect
دراوردن
to tread out
دراوردن
to work out
دراوردن
doffs
دراوردن
rendered
دراوردن
render
دراوردن
take off
دراوردن
to fish up
دراوردن
intromit
دراوردن
to hew up
دراوردن
scauper
دراوردن
doff
دراوردن
convoy schedule
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion
معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
to strike a balance
موازنه دراوردن
disabuses
از اشتباه دراوردن
enforced
به اجرا دراوردن
enforces
به اجرا دراوردن
disabusing
از اشتباه دراوردن
enforcing
به اجرا دراوردن
excavate
ازخاک دراوردن
channels
شیار دراوردن
unravel
از گیر دراوردن
excavates
ازخاک دراوردن
rustle
صدا دراوردن از
unweave
از پیچیدگی دراوردن
untomb
از گور دراوردن
disabused
از اشتباه دراوردن
put into words
به عبارت دراوردن
excavated
ازخاک دراوردن
to strike fire
اتش دراوردن
excavating
ازخاک دراوردن
disabuse
از اشتباه دراوردن
move
بجنبش دراوردن
pugs
از بیخ دراوردن
to work into rage
بغضب دراوردن
disrobes
لباس دراوردن
brandish
باهتزاز دراوردن
disrobed
لباس دراوردن
unraveling
از گیر دراوردن
deblocking
از بلوک دراوردن
unravelled
از گیر دراوردن
unravelling
از گیر دراوردن
moves
بجنبش دراوردن
postform
بشکلی دراوردن
brandished
باهتزاز دراوردن
disrobing
لباس دراوردن
gazumps
دبه دراوردن
pug
از بیخ دراوردن
to take out of pledge
از گرو دراوردن
aerating
هوا دراوردن
aerates
هوا دراوردن
aerated
هوا دراوردن
brandishing
باهتزاز دراوردن
disrobe
لباس دراوردن
aerate
هوا دراوردن
brandishes
باهتزاز دراوردن
moved
بجنبش دراوردن
unravels
از گیر دراوردن
pimples
جوش دراوردن
disembark
از کشتی دراوردن
miming
تقلید دراوردن
mimes
تقلید دراوردن
mimed
تقلید دراوردن
mime
تقلید دراوردن
take out of pledge
از گرو دراوردن
enthrall
بغلامی دراوردن
plucks
بصدا دراوردن
plucking
بصدا دراوردن
plucked
بصدا دراوردن
pluck
بصدا دراوردن
index
بفهرست دراوردن
English
بانگلیسی دراوردن
indexed
بفهرست دراوردن
indexes
بفهرست دراوردن
disembarked
از کشتی دراوردن
gazumping
دبه دراوردن
pimple
جوش دراوردن
redeem
از رهن دراوردن
redeem
از گرو دراوردن
jarring
به اهتزاز دراوردن
redeemed
از رهن دراوردن
redeemed
از گرو دراوردن
redeeming
از رهن دراوردن
redeeming
از گرو دراوردن
redeems
از رهن دراوردن
redeems
از گرو دراوردن
disembarks
از کشتی دراوردن
disembarking
از کشتی دراوردن
teething
دندان دراوردن
gazump
دبه دراوردن
gazumped
دبه دراوردن
sober
از مستی دراوردن
soberly
از مستی دراوردن
disentanglement
از اسارت دراوردن
fabricates
از کار دراوردن
fabricating
از کار دراوردن
declipping
ازخشاب دراوردن
to put wise
از اشتباه دراوردن
dado
فاق دراوردن
to root up
از ریشه دراوردن
to set
از اشتباه دراوردن
to set going
بجنبش دراوردن
formed
بشکل دراوردن
monkey
تقلید دراوردن
monkeys
تقلید دراوردن
channel
شیار دراوردن
channeled
شیار دراوردن
channeling
شیار دراوردن
channelled
شیار دراوردن
fabricated
از کار دراوردن
fabricate
از کار دراوردن
disentomb
از خاک دراوردن
disillusionize
ازشیفتگی دراوردن
disjoint
از مفصل دراوردن
ro round off
ازتیزی دراوردن
to block out an inage
دراوردن یک تصویردرذهن
disprison
از زندان دراوردن
to lick in to shope
از ناهنجاری دراوردن
draw in
در حلقه دراوردن
to make out
سر دراوردن دریافتن
branches
شاخه دراوردن
branch
شاخه دراوردن
to pull up by the roots
از ریشه دراوردن
to pull up by the roots
از بیخ دراوردن
to put in motion
در جنبش دراوردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com