Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (17 milliseconds)
English
Persian
jettison
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoned
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoning
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisons
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
Other Matches
salvor
نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
barrier light
نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
jetsam
کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
lifebuoy
کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoys
کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
jettison of cargo
محموله را به هنگام خطر به دریا ریختن
salvage money
جایزه نجات کشتی یا محموله
salvaged
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvages
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaging
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvage
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
trade
حمل کالا با کشتی
traded
حمل کالا با کشتی
shipper
فرستنده کالا با کشتی
to make ap a ship
کشتی را در دریا به غنیمت بردن
salvage
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaging
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaged
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvages
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
ballast
سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
plundrage
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
stowage
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
shipment
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
shipments
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
supercargo
مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
staithe
محل تخلیه کالا ازواگن وبارگیری ان در کشتی
staith
محل تخلیه کالا ازواگن وبارگیری ان در کشتی
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
flotsam and jetsam
کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
consignee
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
prizes
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizing
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
lighter aboard ship
نحوه حمل سریع کالا که در آن دوبه و بار آن برروی کشتی قرار میگیرد
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
make a run for it
<idiom>
برای نجات جان فرار کردن
life raft
قایق چوبی
[برای نجات غریق]
to walk the plank
چشم بسته روی الواری که دربغل کشتی نصب سده راه رفتن وتوی دریا افتادن
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
venting
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
particularism
اعتقادباینکه نجات فقط برای برگزیدگان میسر است
vent
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vents
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vented
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
seaworthiness
محکم برای دریا
wet storage
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
continental shelf
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
to mark out one's course
طرحی برای رویه خود ریختن
partial substitution
جانشینی کامل برای دو کالا
final goods
کالا برای مصرف نهائی
on tap
<adj.>
همیشه آماده
[برای ریختن از شیره بشکه]
bailer
سوراخی در عقب قایق برای بیرون ریختن اب
dyke
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dikes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dykes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
hydroscope
التی برای دیدن اعماق دریا اب بین
pallet
سکوی چوبی یا پلاستیکی برای حمل کالا
price line pricing
قیمت گذاری ثابت برای یک گروه کالا
stock
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stocked
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
recevied for shipment bill of exchange
بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
price support
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
gimbals
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
trading stamp
تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
to sweat coins
مسکوکات رادرکیسه ریختن وتکان دادن برای اینکه ذراتی ازانهاساییده شود
beach balls
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
beach ball
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
gimbal ring
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
sea marker
نوعی رنگ یا پودر رنگی که برای علامت گذاری اب دریا به کار می رود
jukebox
جعبه گرامافون خودکار دارای سوراخی برای ریختن پول ودکمه مخصوص انتخاب صفحه
jukeboxes
جعبه گرامافون خودکار دارای سوراخی برای ریختن پول ودکمه مخصوص انتخاب صفحه
particular lien
حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
neap tide
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
supporting goods
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
cob web theorem
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
isovelocity
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
transire
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
air-sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
department stores
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
interchange
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
boat train
[خط ]
قطار با ارتباط به کشتی
[برای سفر]
barter with someone
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
voyage charter
اجاره دربست کشتی برای سفری مشخص
jetsam
کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
convoy
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
composite demand
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
shelf life
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter
[to trade by barter]
دادوستد کالا با کالا کردن
say's law
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
langrel
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
neoclassical theory of value
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
revenue cutter
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
freightliner
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
time charter
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
slutsky theorem
براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
rescuing
نجات
life jacket
کت نجات
rescue
نجات
life vest
کت نجات
rescues
نجات
rescued
نجات
salvation
نجات
liveries
نجات
liberation
نجات
safety
نجات
livery
نجات
escape line
خط نجات
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
lifeguard
نجات غریق
saves
نجات دروازه
safety boat
قایق نجات
parachute
چتر نجات
deliver
نجات دادن
delivers
نجات دادن
lifeguards
نجات غریق
rescue operation
عملیات نجات
crash boat
قایق نجات
saviour
نجات دهنده
refugee relief
نجات پناهندگان
saviours
نجات دهنده
parachuted
چتر نجات
parachutes
چتر نجات
recover
نجات دادن
parachuting
چتر نجات
rescue basket
زنبیل نجات
life float
قایق نجات
survivors
نجات یافتگان
life line
بند نجات
life net
تور نجات
life raft
قایق نجات
life vest
جلیقه نجات
lifeguard submarine
زیردریایی نجات
liferaft
شناوه نجات
lifesaving
نجات غریق
plane guard
ناو نجات
breeches buoy
بویه نجات
deep submergence
زیردریایی نجات
savior
نجات دهنده
recovers
نجات دادن
salvageable
قابل نجات
salvable
نجات یافتنی
plane guard
ناوگارد نجات
life line
طناب نجات
saved
نجات دروازه
save
نجات دروازه
life boat
کرجی نجات
life belt
کمربند نجات
life buoy
حلقه نجات
life buoy
بویه نجات
redeliver
از نو نجات دادن
life jacket
جلیقه نجات
survival suit
لباس نجات
survival pack
بسته نجات
recovering
نجات دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com