English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
A constant guest is never welcome . <proverb> به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
Other Matches
glad hand خوشامد گویی صمیمانه خوشامد گرم
house guest میهمان
gate crasher میهمان ناخوانده
host guest chemistry شیمی میزبان- میهمان
ipso dixit گفته بی دلیل گفته استبدادی
everblooming همیشه بهار همیشه شکوفا
evergreens همیشه سبز همیشه بهار
evergreen همیشه سبز همیشه بهار
welcomes خوشامد
welcoming خوشامد
welcome خوشامد
welcomed خوشامد
welcomer خوشامد گو
to bid welcome خوشامد گفتن
welcoming خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcome خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcomed خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcomes خوشامد گفتن پذیرایی کردن
hen and chickens همیشه بهار همیشه بهار باغی
complement تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complementing تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complements تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
I was told ... به من گفته شد ...
dicta گفته
parol گفته
dixit گفته
dite گفته
doctrines گفته
sentences گفته
sentence گفته
sayings گفته
saying گفته
statements گفته
sentencing گفته
statement گفته
doctrine گفته
missatement گفته نادرست
spoken گفته شده
maxims گفته اخلاقی
told گفته شده
said گفته شده
maxim گفته اخلاقی
It is being said that ... گفته می شود که ...
unsay گفته نشدن
laconism گفته پر مغز
tags گفته مبتذل
statement گفته بیانیه
ipso dixit گفته محض
ipsedixit گفته محض
so saying اینرا گفته
that was said above که دربالا گفته شد
he is said to have fled گفته اند
that was said above که درفوق گفته شد
statements گفته بیانیه
to leave unsaid نا گفته گذاردن
stated <adj.> <past-p.> گفته شده
byword گفته اخلاقی
tag گفته مبتذل
bywords گفته اخلاقی
named <adj.> <past-p.> گفته شده
termed <adj.> <past-p.> گفته شده
mentioned <adj.> <past-p.> گفته شده
aforesid پیش گفته شده
If only you had told me . کاش به من گفته بودی
ipsedixit خود او گفته است
foregoning پیش گفته شده
d. of a statement تکذیب گفته ایی
divers statements گفته هایی چند
direct oration گفته یا قول مستقیم
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
afore-mentioned <adj.> گفته شده در بالا
abovementioned <adj.> گفته شده در بالا
ipso dixit او خود گفته است
it is truly said راست گفته اند
above said بالا گفته شده
it is well said خوب گفته اند
aforementioned <adj.> گفته شده در بالا
It is an old saying that … از قدیم گفته اند که ...
above-quoted <adj.> گفته شده در بالا
above-mentioned <adj.> گفته شده در بالا
everywhen همیشه
year in year out همیشه
incessantly همیشه
sempre همیشه
ever- همیشه
ever همیشه
eer همیشه
frequenter همیشه رو
for ever and aday همیشه
for evermore همیشه
ayŠaye همیشه
at any time <adv.> همیشه
always همیشه
at all hours <adv.> همیشه
any time <adv.> همیشه
anytime <adv.> همیشه
alway همیشه
evermore همیشه
at all times همیشه
ay همیشه
dictum گفته افهار نظر قضایی
recant گفته خود را تکذیب کردن
in p of my statement برای اثبات گفته خودم
indirect oration گفته یا قول غیر مستقیم
recants گفته خود را تکذیب کردن
It needs to be said that ... لازم هست که گفته بشه که ...
recanted گفته خود را تکذیب کردن
in proof of his statement برای اثبات گفته خود
ipsissima verba عین بیانات و گفته شخص
Actions speak louder than words . دو صد گفته چونیم کردار نیست
Enough has been said! به اندازه کافی گفته شده!
recanting گفته خود را تکذیب کردن
put in <idiom> اضافه چیزی که قبلا گفته شد
on cne's own initiative بی انکه کسی گفته باشد
I told you , didnt I ? من که بتو گفتم ( گفته بودم )
dictums گفته افهار نظر قضایی
immortality برای همیشه
foreverness برای همیشه
forever برای همیشه
infinite time برای همیشه
eternity برای همیشه
eternality برای همیشه
aeon برای همیشه
forever and a day <idiom> برای همیشه
on tap <adj.> همیشه در دسترس
perpetuity برای همیشه
ad infinitum برای همیشه
sinedie برای همیشه
sempiternity برای همیشه
once and for all <idiom> برای همیشه
adinfinitum برای همیشه
dead load همیشه بار
tipple همیشه نوشیدن
tippled همیشه نوشیدن
tipples همیشه نوشیدن
calendula گل همیشه بهار
tippling همیشه نوشیدن
resident که همیشه درکامپیوتراست
residents که همیشه درکامپیوتراست
ay برای همیشه
as usual مانند همیشه
as ever مانند همیشه
evermore برای همیشه
marigold گل همیشه بهار
amaranth همیشه بهار
marigolds گل همیشه بهار
permafrost همیشه یخبسته
for good برای همیشه
forever برای همیشه
still راکد همیشه
stiller راکد همیشه
insenescible همیشه جوان
immortally تا جاودان همیشه
love lies bleeding گل همیشه بهار
stillest راکد همیشه
stills راکد همیشه
to repeat oneself کاریا گفته خودرا تکرار کردن
it say in the bible that درکتاب مقدس گفته شده است
What you say is true in a sense . گفته شما به معنایی صحیح است
affimable شایسته انکه بطورقطع گفته شود
action speaks louder than words <proverb> دو صد گفته چون نیم کردار نیست
non collegiate در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
undershot درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
per طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
i always photograph badly عکس من همیشه بد در می اید
i have got him on my brain همیشه به اوفکر میکنم
at someone's beck and call <idiom> همیشه آماده پذیرایی
for good <idiom> برای همیشه ،پایدار
positive definite matrix ماتریس همیشه مثبت
evergreen trees درختان همیشه سبز
chucker پرتابگر همیشه خطازن
for keeps <idiom> تا ابد ،برای همیشه
japanese andromeda بوته همیشه سبزاسیایی
I always stick to my word. من همیشه سر حرفم می ایستم
ana :مجموعه یا گلچینی از گفته هاو اقوال یک شخص
post classical در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
panicky person آدم همیشه نگران و دلواپس
abjures برای همیشه ترک گفتن
abjured برای همیشه ترک گفتن
go steady <idiom> همیشه بایک نفر قرارگذاشتن
abjure برای همیشه ترک گفتن
to always look for things to find fault with همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
to pledge one's troth قول همیشه وفادار را دادن
never to be at a loss for an answer همیشه حاضر جواب بودن
to get straight A's همه درسها را [همیشه] ۲۰ گرفتن
abjuring برای همیشه ترک گفتن
jitterbug آدم همیشه نگران و دلواپس
nervous Nelly آدم همیشه نگران و دلواپس
exceptional متفاوت ونه مثل همیشه
temporarily برای زمان مشخص یا نه همیشه
as ... as ever <adv.> آنطور ... مثل همیشه [سابق]
Sara always wanted a puppy. سارا همیشه یک سگ پاپی می خواست.
He always gives in to his wife. همیشه تسلیم زنش است
cast the first stone <idiom> همیشه آماده جنگیدن است
The shell does not always contain a pearl. <proverb> همیشه در صدف گوهر نباشد .
she always had her way همیشه موافق میل اوعمل می شد
perennially بطور ماندگاریا دائمی همیشه
I always fulfil my promises . من همیشه به قولم عمل می کنم
non scrollable که همیشه نمایش داده میشود.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com