Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 220 (43 milliseconds)
English
Persian
someone to rely on
به کسی اطمینان کردن
[اتکا کردن]
Search result with all words
self-
برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
control
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controlling
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controls
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
accredit
اطمینان کردن
accrediting
اطمینان کردن
accredits
اطمینان کردن
vouch
اطمینان دادن تایید کردن
confide
اطمینان کردن
confided
اطمینان کردن
confides
اطمینان کردن
refresh
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
avouch
اقرار کردن اطمینان دادن
sail in
با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
trut
اطمینان داشتن توکل کردن
bank on
<idiom>
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
Other Matches
confident test
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
reliability
اطمینان قابلیت اطمینان
trusts
اطمینان
instable
بی اطمینان
confidence limit
حد اطمینان
trusted
اطمینان
trust
اطمینان
trustingly
با اطمینان
confidences
اطمینان
assurance
اطمینان
assuredness
اطمینان
surety
اطمینان
sureties
اطمینان
assurances
اطمینان
confidence
اطمینان
security
اطمینان
certitude
اطمینان
certainties
اطمینان
fideism
اطمینان
affiance
اطمینان
certainty
اطمینان
safety
اطمینان
certes
اطمینان
trustful
معتمد اطمینان
assures
اطمینان دادن
assure
اطمینان دادن
play up
اطمینان دادن به
assuring
اطمینان دادن
assuror
اطمینان دهنده
unpromising
غیرقابل اطمینان
dependable
قابلیت اطمینان
reliability
قابل اطمینان
safety-valve
دریچه اطمینان
safety-valves
دریچه اطمینان
confidingly
از روی اطمینان
reliability
قابلیت اطمینان
i'll warrant
اطمینان میدهم
coefficient of safety
ضریب اطمینان
reliable
قابل اطمینان
interval confidence
دامنه اطمینان
truster
اطمینان کننده
insures
اطمینان یافتن
interval confidence
فاصله اطمینان
ensured
اطمینان یافتن
reassurance
اطمینان افرینی
positiveness
قطعیت اطمینان
bleeder valve
شیر اطمینان
relief valve
شیر اطمینان
assurer
اطمینان دهنده
unreliability
عدم اطمینان
reassurances
اطمینان مجدد
reassurances
اطمینان افرینی
valid
قابل اطمینان
ensure
اطمینان یافتن
trusty
اطمینان بخش
reassurance
اطمینان مجدد
safety belts
کمربند اطمینان
safety valve
دریچه اطمینان
safety plug
پولک اطمینان
safety lamp
چراغ اطمینان
reputable
قابل اطمینان
fiducial interval
فاصله اطمینان
safety hook
قلاب اطمینان
safety belt
کمربند اطمینان
coniviction
عقیده اطمینان
confidence limits
حدود اطمینان
confidence level
درجه اطمینان
assurable
قابل اطمینان
dependability
قابلیت اطمینان
fire escapes
پلکان اطمینان
cretain
تاحدی اطمینان
factor of safety
ضریب اطمینان
factor of safety
عامل اطمینان
overconfidence
اطمینان بیش از حد
fire escape
پلکان اطمینان
aplomb
اطمینان بخود
reliability
قابلیت اطمینان
failure safety
قابلیت اطمینان
insurance stockage
ذخیره اطمینان
uncertainties
عدم اطمینان
quality assurance
اطمینان از کیفیت
uncertainty
عدم اطمینان
safety glass
شیشه اطمینان
sicker
قابل اطمینان
ensuring
اطمینان یافتن
limits of confidence
حدود اطمینان
safe valve
دریچه اطمینان
safety fuse
فیوز اطمینان
confidence belt
کمربند اطمینان
solids
قابل اطمینان
confidence coefficicent
ضریب اطمینان
solid
قابل اطمینان
liable
قابل اطمینان
figure on
اطمینان داشتن
ensures
اطمینان یافتن
level of confidence
سطح اطمینان
confidence interval
فاصله اطمینان
insuring
اطمینان یافتن
assurance factor
ضریب اطمینان
area of uncertainity
منطقه عدم اطمینان
reasure
دوباره اطمینان یا قوت
ultimate factor of safety
ضریب اطمینان اختیاری
fiduciary
اطمینان بخش ثقه
safer
صحیح اطمینان بخش
persuasions
اطمینان عقیده دینی
mistrusted
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrust
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusts
اطمینان نکردن به فن داشتن
trusty
موتمن مورد اطمینان
persuasion
اطمینان عقیده دینی
mistrusting
اطمینان نکردن به فن داشتن
trusted
اطمینان پشت گرمی
safe
صحیح اطمینان بخش
checked
اطمینان از صحت چیزی
reassure
دوباره اطمینان دادن
trusts
اطمینان پشت گرمی
I am positive that ...
من اطمینان کامل دارم که ...
qualm
عدم اطمینان بیم
reassured
دوباره اطمینان دادن
safest
صحیح اطمینان بخش
reassures
دوباره اطمینان دادن
trust
اطمینان پشت گرمی
safes
صحیح اطمینان بخش
checks
اطمینان از صحت چیزی
misgiving
عدم اطمینان ترس
reliability
قابلیت اطمینان اعتبار
qualms
عدم اطمینان بیم
misgivings
عدم اطمینان ترس
safe yield
بده قابل اطمینان
check
اطمینان از صحت چیزی
accredits
مورد اطمینان بودن یا شدن
anti flood valve
شیر اطمینان مانع طغیان
i rely or your secrecy
من به رازداری شما اطمینان میکنم
dependable
قابل اطمینان مورد اعتماد
swear by
<idiom>
کاملا از چیزی اطمینان داشتن
quality assurance
عملیات اطمینان از کیفیت جنس
persuasion
نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
accrediting
مورد اطمینان بودن یا شدن
to believe in somebody
[something]
اطمینان داشتن به کسی
[چیزی]
i reckon
اطمینان به دوستی کسی داشتن
bleeder type steam engine
ماشین بخار با شیر اطمینان
accredit
مورد اطمینان بودن یا شدن
i assured him of that
به او در این باره اطمینان دادم
unreliable
غیر قابل اطمینان نامعتبر
persuasions
نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
life is not worth an hour's p
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
I'm sure we can come to some arrangement.
من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
confidence man
کسی که از اطمینان دیگرسوء استفاده میکند
mistrustfully
ازروی بدگمانی از روی عدم اطمینان
authentication
اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
maintain
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintained
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintains
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
chunking along
عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
measure
عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
balances
روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
arithmetic
عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
balance
روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
aligns
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
tested
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
tests
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
aligned
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
acatalectic
قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
test
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
align
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligner
وسیلهای که از صاف بودن کاغذ در چاپگر اطمینان حاصل میکند
verification
بررسی هرکلیدبرای اطمینان ازاعتبار آن برای یک برنامه کاربردی خاص
synchronize
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronises
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
dry run
اجرای برنامه با داده پیش فرض برای اطمینان از صحت کارها
synchronizes
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronised
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronising
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
sync
باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
synchronization
باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
protection
اطمینان از اینکه داده توسط کاربر نامجاز کپی نشده است
test
اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
GOSIP
استاندارد دولت آمریکا برای اطمینان از کار همزمان کامپیوترها و سیستمهای ارتباطی
tested
اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
tests
اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
aligns
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
align
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
recovery
نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
soak
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
soaks
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
recoveries
نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
ping
امکان نرم افزاری که تمام گرههای شبکه یا اینترنت را بررسی میکند برای اطمینان از صحت کار آنها
pinged
امکان نرم افزاری که تمام گرههای شبکه یا اینترنت را بررسی میکند برای اطمینان از صحت کار آنها
pinging
امکان نرم افزاری که تمام گرههای شبکه یا اینترنت را بررسی میکند برای اطمینان از صحت کار آنها
dead
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
pings
امکان نرم افزاری که تمام گرههای شبکه یا اینترنت را بررسی میکند برای اطمینان از صحت کار آنها
dual
دو سیستم کامپیوتری که به طور موازی روی داده یکسان کار می کنند با دستورات مشابه برای اطمینان از صمت بالا
directories
روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
directory
روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
hash
الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد
controls
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com