English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (33 milliseconds)
English Persian
latch بوسیله کلون محکم کردن
latches بوسیله کلون محکم کردن
Other Matches
braced بابست محکم کردن محکم بستن
brace بابست محکم کردن محکم بستن
slot کلون در
turning bolt کلون
slotting کلون در
slots کلون در
door latch کلون در
sliding bolt کلون در
latchkeys کلید کلون در
latchkey کلید کلون در
latchstring نخ کلون درکه با کشیدن ان درباز میشود
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
peg میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
pegs میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
dog down بستن و جذم کردن درب محکم کردن درپوش اشیاء
clamping محکم کردن
chock محکم کردن
clinch محکم کردن
clinched محکم کردن
house محکم کردن
spokes محکم کردن
spoke محکم کردن
strengthened محکم کردن
clinches محکم کردن
housed محکم کردن
clinching محکم کردن
consolidating محکم کردن
strengthens محکم کردن
tighten محکم کردن
fastens محکم کردن
strengthen محکم کردن
houses محکم کردن
clamped محکم کردن
clamps محکم کردن
take up <idiom> محکم کردن
braced محکم کردن
make tight محکم کردن
fasten محکم کردن
fastened محکم کردن
to make fast محکم کردن
brace محکم کردن
crimping محکم کردن
to make good محکم کردن
clamp محکم کردن
consolidates محکم کردن
mounts محکم کردن
rivet محکم کردن
tightens محکم کردن
riveting محکم کردن
mount محکم کردن
stake محکم کردن
tightening محکم کردن
reinforce محکم کردن
tightened محکم کردن
stakes محکم کردن
rivets محکم کردن
consolidate محکم کردن
reinforces محکم کردن
riveted محکم کردن
rigidify محکم کردن
staked محکم کردن
set taut محکم کردن
solidify سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
rivets پر چین کردن بامیخ پرچ محکم کردن
solidifies سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
gad با میخ محکم کردن هرزه گردی کردن
solidifying سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
riveted پر چین کردن بامیخ پرچ محکم کردن
riveting پر چین کردن بامیخ پرچ محکم کردن
solidified سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
rivet پر چین کردن بامیخ پرچ محکم کردن
to scrape down تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
lyophilization خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
To make assurance doubly sure . To leave nothing to chance. To take every precaution . محکم کاری کردن
tightens محکم کردن فشردن
crimping باپیچاندن محکم کردن
mortice باکام محکم کردن
pin باسنجاق محکم کردن
pinning باسنجاق محکم کردن
tightening محکم کردن فشردن
mortise باکام محکم کردن
girt با تنگ محکم کردن
tightened محکم کردن فشردن
tighten محکم کردن فشردن
steels مانندفولاد محکم کردن
o peg down با میخ محکم کردن
gib باقلاب محکم کردن
to fast off باگره محکم کردن
hang up <idiom> حفاظ ،محکم کردن
steeled مانندفولاد محکم کردن
steel مانندفولاد محکم کردن
pinned باسنجاق محکم کردن
steeling مانندفولاد محکم کردن
ratten بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
planish با چکش محکم وصاف کردن
to tighten محکم کردن [با میخ و چکش]
tee off اغاز کردن محکم زدن
hugs بغل کردن محکم گرفتن
hugging بغل کردن محکم گرفتن
hug بغل کردن محکم گرفتن
bands تسمه یا بندمخصوص محکم کردن
hugged بغل کردن محکم گرفتن
pole با تیر یا دیرک محکم کردن
poles با تیر یا دیرک محکم کردن
cleat باگوه و گیره محکم کردن
wedge [محکم کردن اتصالان با گوه]
band تسمه یا بندمخصوص محکم کردن
wiped خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipes خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipe خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiping خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
buttoning تکمه زدن باتکمه محکم کردن
button تکمه زدن باتکمه محکم کردن
buttoned تکمه زدن باتکمه محکم کردن
baptizes بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizing بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
gib باپشت بند ومیخ یا گوه محکم کردن
semaphore بوسیله پرچم مخابره کردن
shield بوسیله سپر حفظ کردن
instantiate معرفی کردن بوسیله کنسرت
chafing بوسیله اصطکاک گرم کردن
electrotype بوسیله برق چاپ کردن
wet down بوسیله اب پاشی خیس کردن
hyphenate بوسیله خط دارای فاصله کردن
shields بوسیله سپر حفظ کردن
step down کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
chafe بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafes بوسیله اصطکاک گرم کردن
to rifle the ball into the goal با ضربه خیلی محکم توپ را به دروازه شوت کردن
gravitates بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
police بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
faradize بوسیله القای برق معالجه کردن
postcards بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
photoengrave بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
to proclaim meetings بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
policed بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
polices بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
latensify بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
roentgenize بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
to shield بوسیله سپر [پوشش] حفظ کردن
thermostats :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
thermostat :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
postcard بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
whet عمل تیز کردن بوسیله مالش
gravitating بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
gravitated بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
to file a petition بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
gravitate بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
electrolyze تجزیه کردن بوسیله جریان برق
fix نصب کردن محکم کردن
cadge محکم کردن باربری کردن
reinforces مستحکم کردن محکم کردن
fixate محکم کردن متمرکز کردن
gird اماده کردن محکم کردن
reinforce مستحکم کردن محکم کردن
cadged محکم کردن باربری کردن
fixes نصب کردن محکم کردن
cadges محکم کردن باربری کردن
cadging محکم کردن باربری کردن
staple سوزن [حرف ] یو شکل [برای محکم کردن سیمی به دیوار]
scalded cream سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
labiovelar تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
to file an application to somebody از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
psychanalyze بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
percutaneous perspiration عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
talk out بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
pyrogravure نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
seams درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
lixiviate تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
seam درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
maieutics فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
barff's precess حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
cleco fastener وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
manual عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
lifemanship متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
to walk the chalk بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
sifting روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
vulcanize لاستیک را بوسایل شیمیایی جوش دادن و محکم کردن جوش برقی زدن
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
garotte اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
garrote اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
phototostat رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
horizon افق فکری بوسیله افق محدود کردن
horizons افق فکری بوسیله افق محدود کردن
ambulances بوسیله امبولانس حمل کردن امبولانس
ambulance بوسیله امبولانس حمل کردن امبولانس
reed شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
chock محکم
tightly- محکم
to hold fast محکم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com