Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
inexpressibility	بیان ناپذیری
Other Matches
inexpiably	بطور کفاره ناپذیری بطورجبران ناپذیری
to speak [things indicating something]	بیان کردن [رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
warn	بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns	بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned	بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
imperviousness	نم ناپذیری
indissolubility	حل ناپذیری
illimitableness	حد ناپذیری
illimitability	حد ناپذیری
invincibility	شکست ناپذیری
insuperability	شکست ناپذیری
intangibility	لمس ناپذیری
invariance	تغییر ناپذیری
interminableness	پایان ناپذیری
intolerability	تحمل ناپذیری
inseparability	تجزیه ناپذیری
inscrutability	تفحص ناپذیری
insatiability	تسکین ناپذیری
infallibly	لغزش ناپذیری
inextensibility	انبساط ناپذیری
inexplicability	توضیح ناپذیری
inexpiableness	مرمت ناپذیری
inexpiableness	کفاره ناپذیری
inerrable	لغزش ناپذیری
inerrability	لغزش ناپذیری
irreconcilability	وفق ناپذیری
irreconcilability	اصلاح ناپذیری
irretrievability	چاره ناپذیری
irretrievability	جبران ناپذیری
irreversibility	برگشت ناپذیری
irrevocability	برگشت ناپذیری
mortmain	انتقال ناپذیری
nonadditivity	جمع ناپذیری
permeability	نفود ناپذیری
indisputability	بحث ناپذیری
irresistibility	مقاومت ناپذیری
irresistibility	ایستادگی ناپذیری
irreconcilableness	وفق ناپذیری
irreconcilableness	اصلاح ناپذیری
irreducibility	تحویل ناپذیری
irrefutability	انکار ناپذیری
irremediableness	چاره ناپذیری
irremediableness	علاج ناپذیری
irremissibility	بخشش ناپذیری
irreparableness	جبران ناپذیری
untouchability	لمس ناپذیری
inaccessibility	ارتباط ناپذیری
elastance	برق ناپذیری
impossibility	امکان ناپذیری
immeasurability	پیمایش ناپذیری
immeusurableness	پیمایش ناپذیری
immiscibility	امتزاج ناپذیری
immutability	تغییر ناپذیری
impassibility	تحمل ناپذیری
impassiveness	تالم ناپذیری
impenetrability	نفوذ ناپذیری
chalktest	ازمایش اب ناپذیری با گچ
inevitability	چاره ناپذیری
inaccessibility	دسترسی ناپذیری
inflexibility	انعطاف ناپذیری
immobility	تحرک ناپذیری
invulnerability	اسیب ناپذیری
abclution	فرهنگ ناپذیری
achromatisation	رنگ ناپذیری
achromatization	رنگ ناپذیری
achromatism	رنگ ناپذیری
acoria	سیری ناپذیری
impenetrableness	سرایت ناپذیری
impenetrableness	خلول ناپذیری
incurability	علاج ناپذیری
indefatigability	خستگی ناپذیری
indefensibility	دفاع ناپذیری
indefensibility	تصدیق ناپذیری
indescribability	وصف ناپذیری
indestructibility	فنا ناپذیری
indiscerptibility	تجزیه ناپذیری
indomitability	تسخیر ناپذیری
ineffability	وصف ناپذیری
incorruption	فساد ناپذیری
incorrigibility	اصلاح ناپذیری
impermeability	نشت ناپذیری
imperviousness	سرایت ناپذیری
imperviousness	نفوذ ناپذیری
inalterability	تغییر ناپذیری
incommutability	تبدیل ناپذیری
incommutability	تخفیف ناپذیری
incomparability	مقایسه ناپذیری
incompressibility	تراکم ناپذیری
incondensability	انقباض ناپذیری
inelasticity	کشش ناپذیری
rigidity	انعطاف ناپذیری
indispensability	چاره ناپذیری اقتضا
impermeability	نفوذناپذیری تراوش ناپذیری
impermeability	نفوذ ناپذیری ناتراوایی
elastivity	واحد برق ناپذیری
modulus of incompressibility	ضریب فشار ناپذیری
rigidity of wages	انعطاف ناپذیری مزدها
rigidity of prices	انعطاف ناپذیری قیمت ها
factorial invariance	تغییر ناپذیری عاملی
price rigidity	انعطاف ناپذیری قیمت
wage rigidity	انعطاف ناپذیری مزد
impalpability	دارای خصوصیات لمس ناپذیری
imperturbableness	خون سردی تشویش ناپذیری
unattainbility of absolute zero	دسترس ناپذیری صفر مطلق
incommensurability	عدم تقارن سنجش ناپذیری
implacability	تسکین ناپذیری کینه توزی
impenitence	بی میلی نسبت بتوبه توبه ناپذیری
impassablility	امکان ناپذیری عدم قابلیت عبور
negative true logic	سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
undisputed	بی چون وچرابی بحث ناپذیری مسلم بودن
hydraulic fluid	سیال ترکم ناپذیری برای انتقال و توزیع نیرو درسیستم
anoxia	فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
rhetoric	علم معانی بیان معانی بیان
untouchables	غیرقابل لمس لمس ناپذیری
untouchable	غیرقابل لمس لمس ناپذیری
statements	بیان
diction	بیان
say so	حق بیان
interpretation	بیان
declarations	بیان
declaration	بیان
pronunciation	بیان
pronunciations	بیان
wording	بیان
verbiage [American English]	بیان
explanations	بیان
wording	بیان
word choice	بیان
choice of words	بیان
statement	بیان
say-so	بیان
say-so	حق بیان
interpretations	بیان
averment	بیان
explanation	بیان
quotation	بیان
locution	بیان
locutions	بیان
diction	بیان
quotations	بیان
expression	بیان
expositions	بیان
expressions	بیان
dit	بیان
dite	بیان
recitations	بیان
exposition	بیان
explication	بیان
say so	بیان
recitation	بیان
rhetorically	بیان
experssion	بیان
mouths	مدخل بیان
anticlimaxes	بیان قهقرایی
named <adj.> <past-p.>	بیان شده
mouthing	مدخل بیان
dictograph	بیان نگار
says	بیان کردن
mouthed	مدخل بیان
imparted	بیان کردن
eloquence	علم بیان
mentioned <adj.> <past-p.>	بیان شده
stated <adj.> <past-p.>	بیان شده
termed <adj.> <past-p.>	بیان شده
mouth	مدخل بیان
fluidity	روانی بیان
numbers	بیان کیفیت
fluidity	سلاست بیان
remarking	افهار بیان
remarked	افهار بیان
remark	افهار بیان
expessible	قابل بیان
expounder	بیان کننده
freedom of experssion	ازادی بیان
tells	بیان کردن
tell	بیان کردن
imparting	بیان کردن
imparts	بیان کردن
fair spoken	خوش بیان
remarks	افهار بیان
enunciative	بیان کننده
restatement	بیان مجدد
number	بیان کیفیت
restatements	بیان مجدد
anticlimax	بیان قهقرایی
lip	سخن بیان
formulation	بیان ریاضی
diction	طرز بیان
appositive	عطف بیان
telling-off	بیان کردن
frame	بیان کردن
declaratory	متضمن بیان
expressible	به بیان درامدنی
say	بیان کردن
apposition	عطف بیان
voice	بیان کردن
paradox	بیان مغایر
to set forth	بیان کردن
statement	بیان وضعیت
expressing	بیان یا شرح

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com