Total search result: 203 (17 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
flood |
بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن |
flooded |
بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن |
floods |
بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن |
|
|
Other Matches |
|
hand out |
حریف دریافت کننده سرویس |
forcing shot |
ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند |
forces |
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف |
force |
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف |
forcing |
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف |
zone ride |
کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه |
out side |
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
safety valve |
پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند |
vindicative |
دفاع کننده |
defendants |
دفاع کننده |
defendant |
دفاع کننده |
recipient |
دریافت کننده |
recipients |
دریافت کننده |
getter |
دریافت کننده |
payee |
دریافت کننده |
receiver |
دریافت کننده |
receivers |
دریافت کننده |
payees |
دریافت کننده |
out- |
دریافت کننده سرویس |
out |
دریافت کننده سرویس |
payee |
دریافت کننده پول |
consignee |
دریافت کننده محموله |
payees |
دریافت کننده وجه |
payees |
دریافت کننده پول |
payee |
دریافت کننده وجه |
outed |
دریافت کننده سرویس |
pass reciever |
دریافت کننده مجاز پاس |
geong gyuk |
نقاط حمله و دفاع کننده تکواندو |
flat pass |
پاس به دریافت کننده درمنطقه بالا |
hitched |
کامل کردن پاس به دریافت کننده |
hitching |
کامل کردن پاس به دریافت کننده |
suicide pass |
پاس به دریافت کننده از پشت سرش |
cut block |
سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا |
hitches |
کامل کردن پاس به دریافت کننده |
hitch |
کامل کردن پاس به دریافت کننده |
go |
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو |
goes |
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو |
broadcast |
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده |
broadcasts |
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده |
answers |
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد |
primary reciever |
دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است |
answer |
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد |
answering |
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد |
answered |
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد |
underhook |
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن |
doa |
شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند |
hitches |
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد |
hitch |
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد |
hitching |
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد |
hitched |
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد |
square in |
پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع |
head and arm |
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم |
gain ground |
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف |
looped |
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر |
loop |
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر |
loops |
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر |
samisch variation |
واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج |
russian defence |
دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو |
schleman defence |
دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش |
transponder |
تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند |
side sweep and over under |
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف |
sysgen |
فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم |
DSR |
سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد |
checked |
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر |
check |
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر |
checks |
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر |
hitting |
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه |
hits |
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه |
hit |
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه |
face off |
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو |
defense |
دفاع وزارت دفاع |
one on one |
دفاع یارگری دفاع تک به تک |
acknowledge |
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است |
acknowledging |
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است |
acknowledges |
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است |
self defense |
دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود |
cryptoperiod |
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
remit |
فرستادن |
remits |
فرستادن |
remitted |
فرستادن |
remitting |
فرستادن |
sends |
فرستادن |
dispatched |
فرستادن |
sending |
فرستادن |
to send off |
فرستادن |
give off <idiom> |
فرستادن |
to a. letter |
فرستادن |
pack |
فرستادن |
hand over |
فرستادن |
packs |
فرستادن |
despatched |
فرستادن |
consigning |
فرستادن |
send in |
فرستادن |
consigned |
فرستادن |
to send back |
پس فرستادن |
send back |
پس فرستادن |
consigns |
فرستادن |
despatching |
فرستادن |
to send off |
فرستادن |
dispateh |
فرستادن |
dispatches |
فرستادن |
despatch |
فرستادن |
dispatch |
فرستادن |
consign |
فرستادن |
despatches |
فرستادن |
to serve a subpoena on |
فرستادن |
send round |
فرستادن |
send |
فرستادن |
send out |
فرستادن |
delegated |
به نمایندگی فرستادن |
jamming |
پارازیت فرستادن |
mails |
باپست فرستادن |
pulsing |
فرستادن موج |
transmissibility |
قابلیت فرستادن |
call for some one |
پی کسی فرستادن |
to call for anyone |
پی کسی فرستادن |
retransmit |
دوباره فرستادن |
circularize |
بخشنامه فرستادن به |
remittance |
فرستادن پول |
missend |
اشتباها فرستادن |
delegates |
به نمایندگی فرستادن |
remittances |
فرستادن پول |
delegating |
به نمایندگی فرستادن |
delegate |
به نمایندگی فرستادن |
missions |
بماموریت فرستادن |
mission |
بماموریت فرستادن |
to send for a person |
بی کسی فرستادن |
consignment |
امانت فرستادن |
send-up |
بزندان فرستادن |
send up |
بزندان فرستادن |
issued |
نشریه فرستادن |
issues |
نشریه فرستادن |
to send on fools errand |
پی نخودسیاه فرستادن |
consignments |
امانت فرستادن |
send-ups |
بزندان فرستادن |
forward |
فرستادن رساندن |
send on |
جداگانه فرستادن |
forwarded |
فرستادن رساندن |
issue |
نشریه فرستادن |
return |
پس فرستادن عودت |
to send down rain |
باران فرستادن |
to send a message |
پیام فرستادن |
imparadise |
به بهشت فرستادن |
returning |
پس فرستادن عودت |
mail |
باپست فرستادن |
returned |
پس فرستادن عودت |
returns |
پس فرستادن عودت |
radiographic |
پیام رادیوتلگرافی فرستادن |
deliver |
فرستادن توپ به هدف |
to send something to my friend |
چیزی را به دوستم فرستادن |
dispatch |
روانه کردن فرستادن |
dispatch |
عزیمت فرستادن پیام |
dispatches |
عزیمت فرستادن پیام |
dispatches |
روانه کردن فرستادن |
to send soldiers into the streets |
سربازان را به خیابانها فرستادن |
dispatched |
روانه کردن فرستادن |
dispatched |
عزیمت فرستادن پیام |
delivers |
فرستادن توپ به هدف |
despatching |
عزیمت فرستادن پیام |
despatched |
روانه کردن فرستادن |
despatches |
روانه کردن فرستادن |
despatches |
عزیمت فرستادن پیام |
radio |
پیام رادیویی فرستادن |
order about |
پیوسته پی فرمان فرستادن |
radioed |
پیام رادیویی فرستادن |
radioing |
پیام رادیویی فرستادن |
radios |
پیام رادیویی فرستادن |
fade |
کج فرستادن گوی گلف |
fades |
کج فرستادن گوی گلف |
despatching |
روانه کردن فرستادن |
despatched |
عزیمت فرستادن پیام |
follow the ball |
دنبال توپ فرستادن |
to e. carpets to the europe |
فرش به اروپا فرستادن |
red herrings |
پی نخود سیاه فرستادن |
red herring |
پی نخود سیاه فرستادن |
refer |
فرستادن بازگشت دادن |
referred |
فرستادن بازگشت دادن |
transmissibility |
فرا فرستادن پذیری |
afforce |
نیروی کمکی فرستادن به |
re export |
دوباره بیرون فرستادن |
to send for a person |
عقب کسی فرستادن |
refers |
فرستادن بازگشت دادن |
circularize |
پرسش نامه فرستادن |
to post a letter [British English] |
نامه ای را با پست فرستادن |
to send to the press |
برای چاپ فرستادن |
to mail a letter [American English] |
نامه ای را با پست فرستادن |
schools |
بمدرسه فرستادن درس دادن |
school |
بمدرسه فرستادن درس دادن |
dispatchment |
ارسال [اعزام] [گسیل] [فرستادن ] |
serve a notice on someone |
برای کسی اخطار فرستادن |
outclearing |
فرستادن چک و قبض به بنگاه پایاپاپای |
ship |
با کشتی حمل کردن فرستادن |
ship |
باکشتی فرستادن یا حمل کردن |
ships |
با کشتی حمل کردن فرستادن |
ships |
باکشتی فرستادن یا حمل کردن |
to call somebody to [for] something |
پی کسی فرستادن به خاطر چیزی |
accred it |
با استوارنامه فرستادن اعتبارنامه دادن |
fool's errands |
فرستادن دنبال نخود سیاه |