English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English Persian
to hog <idiom> بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
Other Matches
to hog <idiom> بی پروا برای خود قاپیدن [اصطلاح]
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
outsource به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
enlists برای سربازی گرفتن
enlist برای سربازی گرفتن
enlisting برای سربازی گرفتن
extra cover پوشش اضافی برای بل گرفتن
to run for the bus برای گرفتن اتوبوس دویدن
to borrow for ... weeks برای ... هفته قرض گرفتن
catch at برای گرفتن چیزی کوشیدن
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
moved مانوور برای گرفتن نفر جلو
move مانوور برای گرفتن نفر جلو
to graps at anything برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
gigs نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
telescopes وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescope وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
copy protect یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
gig نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
moves مانوور برای گرفتن نفر جلو
overtaking sight distance مسافت دید برای سبقت گرفتن
bass bug حشره برای گرفتن ماهی خاردار
put to the question برای گرفتن اعتراف زجر دادن
To have design on someone . To malign someone . برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
carry گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carried گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
great go امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
carrying گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
greats امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
prize fight جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
tampion توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
burdended فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
carries گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
cp دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
dead letter box فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
bid بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
dummies کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
dummy کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
bids بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
blitz حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floated ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
disables دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
blitzes حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
shut out <idiom> مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
disable دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
disabling دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
floats ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
aligns ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoyed طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
aligned ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
provisor کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
noises توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
align ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoying طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
little go نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
to trap something [e.g. carbon dioxide] چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
decoys طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
pass pattern مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
kill off سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
ATC مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
meaconing گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
winner's circle محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
braided الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braids الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braid الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
damping vane پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
internal wrenching bolt پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
gauging rod میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
format روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
Biomimicry تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
caban طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
To tell some one his fortune . برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
dreadnought بی پروا
dashing بی پروا
perdue بی پروا
foolhardy بی پروا
perdu بی پروا
dare devil بی پروا
dautless بی پروا
incosiderate بی پروا
unadvised بی پروا
daredevil بی پروا
daredevils بی پروا
audacious بی پروا
rashes بی پروا
rash بی پروا
irregardless بی پروا
reckless بی پروا
solicitude پروا
dauntless بی پروا
insouciant بی پروا
temerarious بی پروا
heady بی پروا
heeding پروا
impetuous بی پروا
heeded پروا
prudence پروا
uninhibited بی پروا
heedless بی پروا
heed پروا
heeds پروا
unscrupulous بی پروا
hare brained بی پروا
inconsiderate بی پروا
confident بی پروا رازدار
brash عجول و بی پروا
banzai attack حمله بی پروا
brasher عجول و بی پروا
brashest عجول و بی پروا
reckless of danger بی پروا ازخطر
slapdash بی پروا ناگهان
hothead ادم بی پروا
hotheads ادم بی پروا
reck پروا داشتن
harum scarum ادم بی پروا
adventurers جسور بی پروا
adventurer جسور بی پروا
have money to burn <idiom> بی پروا خرج کردن
headlong بی پروا شیرجه رونده
hell fire club باشگاه جوانان بی پروا
spitfire آدم تند و بی پروا
sprawling بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sprawls بی پروا درازکشیدن یا نشستن
madcap ادم بی پروا و وحشی
to ride for a fall بی پروا سوار شدن
sprawl بی پروا درازکشیدن یا نشستن
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
Bounty hunter جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
hotspur ادم تند وبی پروا
to hog <idiom> بی پروا چیره شدن [اصطلاح]
dont care a rap هیچ پروا نداشته باشید
to take a sample of blood گرفتن نمونه خون [برای آزمایش خون]
scapegrace ادم بی پروا وبی ملاحظه اصلاح ناپذیر
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
lacrosse بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
gig ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
to take medical advice دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
to seal up درز گرفتن کاغذ گرفتن
take in <idiom> زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripped طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag کفه گرفتن تفاله گرفتن
clams بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate جشن گرفتن عید گرفتن
gripping طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips طرز گرفتن وسیله گرفتن
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
narratives یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
Ackerman's function تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
teacloths رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloth رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
bin محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
no show مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
bins محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
revenue tax مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
iil دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
permanent آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
open سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
scratching حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
opens سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opened سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
redundancies بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
cats استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
grammar امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
FDDI اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com