English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
integral tank تانک سوختی که پوسته رسانگر بخشی از دیواره ان را تشکیل میدهد
Other Matches
wet wing بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
syenite نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
diabase نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
andesite نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
dunite نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
kruger flap فلپی در لبه حمله که بخشی از سطح تحتانی بال را تشکیل میدهد
to crust [snow] تشکیل دادن به پوسته سخت [برف]
slated items مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
main بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
ecosystems بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
ecosystem بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
plain flap فلپی که لایه فراربال را تشکیل میدهد
registries پایگاه داده که پایه ویندوزرا تشکیل میدهد
protagon جسم فوسفوری که جزاصلی سفیده مخ را تشکیل میدهد
registry پایگاه داده که پایه ویندوزرا تشکیل میدهد
amylose مادهء قندی که داخل ذرات نشاستهای را تشکیل میدهد
fix تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
newel تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
newels تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
fixes تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
transients بخشی از حافظه موقت که در مدت زمانی رخ میدهد
transient بخشی از حافظه موقت که در مدت زمانی رخ میدهد
WWW مجموعهای از میلیون ها وب سیلت و صفحات وب که با هم بخشی از اینترنت را تشکیل می دهند که اغلب اوقات توسط کاربر استفاده می شوند
germinal area قسمتی از پلاستودرم که جنین اصلی مهره داران را تشکیل میدهد
engine بخشی از بسته نرم افزاری که تابع خاصی را انجام میدهد
alu بخشی از CPU که تمام توابع محاسباتی و منط قی را انجام میدهد
ems سیستمی در PC که بخشی از حافظه که بالای کیلو بایت است نشان میدهد
arithmetic logic unit بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
radix نقط های که تقسیم بین واحد کمی و بخشی اعشاری را نشان میدهد
on فرمان سمت خوب درتیراندازی با تانک لوله تانک در سمت هدف است
skipped خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان جهش به جلو یا عقب در بخشی از متن میدهد
skip خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان جهش به جلو یا عقب در بخشی از متن میدهد
skips خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان جهش به جلو یا عقب در بخشی از متن میدهد
logic بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
alu Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
banjo axle پوسته اکسل عقب اتومبیل که پوسته دیفرانسیل ان در وسط قرار دارد
exfoliation پوسته پوسته شدن لایههای بتن یا سنگ در اثر حرارت محیط همجوار
coroutine بخشی از برنامه یا تابع که داده را عبور میدهد و سایر توابع همروند را کنترل میکند سپس متوقف میشود
tabulator بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد
parts explosion رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
melodies مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد
melody مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد
universal مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
manager بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
managers بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
binder اهرم جعبه ماکو الیاف پشم که بهم پیوسته ونخ پشم را تشکیل میدهد شکم بند زنان
binders اهرم جعبه ماکو الیاف پشم که بهم پیوسته ونخ پشم را تشکیل میدهد شکم بند زنان
wing tanks تانکهای سوخت که داخل بال تعبیه شده یا بخشی از بال راتشکیل میدهد
ddl بخشی از نرم افزارسیستم پایگاه داده ها ساختار سیستم و داده را شرح میدهد
fuel cell پیل سوختی
editor نرم افزاری که به کاربر اجازه میدهد بخشی از فایل را انتخاب کند و تغییر دهد یا حذف کند
editors نرم افزاری که به کاربر اجازه میدهد بخشی از فایل را انتخاب کند و تغییر دهد یا حذف کند
subroutine بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
uplift سوختی که داخل هواپیما حمل میشود
uplifts سوختی که داخل هواپیما حمل میشود
flake جرقه پوسته پوسته شدن
flaked جرقه پوسته پوسته شدن
flaking جرقه پوسته پوسته شدن
pelliculate پوسته پوسته شامه دار
terminals وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
terminal وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
slough پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
descriptions بخشی از سیستم پایگاه داده که ساختار سیستم و داده را شرح میدهد
description بخشی از سیستم پایگاه داده که ساختار سیستم و داده را شرح میدهد
monofuel سوختی که بتنهایی و بدون نیاز به هوا یا اکسیدکننده دیگر مورد استفاده قرارمیگیرد
cartesian coordinates سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
scabs پوسته پوسته شدن
scab پوسته پوسته شدن
exfoliate پوسته پوسته شدن
scabrous زبر پوسته پوسته
desquamate پوسته پوسته شدن
vehicle رسانگر
vehicles رسانگر
radar netting تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
platform رسانگر حامل گیرنده
platforms رسانگر حامل گیرنده
darted رسانگر ایرودینامیکی پروازازاد
dart رسانگر ایرودینامیکی پروازازاد
pads سکوی پرتاب رسانگر
darting رسانگر ایرودینامیکی پروازازاد
pad سکوی پرتاب رسانگر
bifuel propulsion سیستم خروج گاز با فشارحاصله از دو نوع سوخت سیستم جت دو سوختی
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
scissoring 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
bused رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
busses رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bussing رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
busing رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
buses رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bussed رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bus رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
demilitarization تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
pitch altitude زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
aerospace vehicle هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
director هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
directors هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
shuttle رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
shuttled رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
shuttles رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
boost rocket موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
retrorocket راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
attitude motor موتورهای راکت کوچک برای کنترل وضعیت رسانگر فضایی در حال حرکت
logical حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
tank تانک
anti-tank ضد تانک
bazookas ضد تانک
bazooka ضد تانک
tanker تانک
tankers تانک
panzer تانک
antitank ضد تانک
water tower تانک اب
reservoir تانک
antiarmor ضد تانک
water towers تانک اب
reservoirs تانک
antitank artillery توپخانه ضد تانک
tank deck شاسی تانک
flail tank تانک ضد مین
caterpillar tracks وسائلنقلیهسنگینمثل"تانک"
main battle tank تانک اصلی
stalled tank تانک ایستاده
amphibious tank تانک اب خاکی
antitank obstacle مانع ضد تانک
tank destroyer توپ ضد تانک
intermediate frequency tank circuit مدار تانک
drop tank تانک موقت
control vehicle تانک نافم حرکت
deck سکوی جلوی تانک
decked سکوی جلوی تانک
decks سکوی جلوی تانک
bulkhead دهلیزداخلی دهلیز تانک
cupolas برجک فرماندهی تانک
landing craft tank ناو تانک پیاده کن
antitank launcher موشک انداز ضد تانک
skirting armor زره دامنه تانک
hull defilade سنگر گرفتن تانک
bulkheads دهلیزداخلی دهلیز تانک
stalled tank تانک از کار افتاده
tankage گنجایش تانک یا مخزن
turret برجک توپ یا تانک
track tension تنظیم شنی تانک
turrets برجک توپ یا تانک
fuel tank vent هواکش تانک سوخت
cupola برجک فرماندهی تانک
armor group گروه زره تانک
abeam یاتاقانهایی که تحت زاویه 09یا 072 درجه بطور عمود برمحور طولی رسانگر قرارگرفته اند
main battle tank قوی ترین تانک رزمی
high explosive antitank گلوله سوختار شدید ضد تانک
scorpions نوعی تانک سبک شناسایی
scorpion نوعی تانک سبک شناسایی
flail tank تانک غلطک دار ضد مین
embankment دیواره
bulwark دیواره سد
rims دیواره
barrier دیواره
bulwarks دیواره سد
curtains دیواره
bulkheads دیواره
rim دیواره
embankments دیواره
barriers دیواره
escarpment دیواره
cliffs دیواره
cliff دیواره
parapet دیواره
causey دیواره
parapets دیواره
bulkhead دیواره
dissepiment دیواره
partitions دیواره
wall دیواره
walls دیواره
escarpments دیواره
partition دیواره
echal دیواره
septum دیواره
skirting armor ضخیم ترین قسمت زره تانک
tank recovery vehicle خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
whippets سگ تازی تیز دو تانک سبک و تندرو
whippet سگ تازی تیز دو تانک سبک و تندرو
compass course مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
ullage حجم بالای سطح مایع تانک
entac موشک ضد تانک هدایت شونده فرانسوی
intercom سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
intercoms سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
hulls بدنه تانک اسکلت کشتی دهلیز
hull بدنه تانک اسکلت کشتی دهلیز
dma UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
insulated wall دیواره عایق
parapet محجر دیواره
sausage dam دیواره تورسنگی
guide wall دیواره راهنما
parapets محجر دیواره
groyne سد یا دیواره ساحلی
collision bulkhead دیواره نشکن
collision bulkhead دیواره ضد تصادم
snow fence دیواره برفگیر
training wall دیواره راهنما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com