Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
speedometer odometer
تاکومتر با کیلومتر شمار سرعت سنج با کیلومتر شمار
Other Matches
mileage recorder
کیلومتر شمار
speedometers
کیلومتر شمار
speedometer
کیلومتر شمار
milepost
کیلومتر شمار جاده
log
کیلومتر شمار ناو
logs
کیلومتر شمار ناو
air mileage indicator
کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
jetstream
باد تقریبا افقی با سرعت بیش از 08 کیلومتر بر ساعت
kilometers
کیلومتر
kilometre
کیلومتر
kilometres
کیلومتر
kilometer
کیلومتر
speedometers
کیلومتر شمارساعتی
within a radius of .kilometre
تا شعاع 6 کیلومتر
speedometer
کیلومتر شمارساعتی
mileage
مقدار کیلومتر
km
مخفف کیلومتر
ten kilometres and more
ده کیلومتر و اندی
ten kilometres and more
ده کیلومتر و اندکی بالا
odometer
کیلومتر شماراتومبیل و غیره
stratosphere
طبقه فوقانی جواز 11 کیلومتر ببالا
ozonosphere
لایهای از بخشهای فوقانی اتمسفر در ارتفا تقریبی 02 تا03 کیلومتر
count
شمار
counts
شمار
measureless
بی شمار
uncounted
بی شمار
counting
شمار
sumless
<adj.>
بی شمار
innumerable
بی شمار
innumerable
<adj.>
بی شمار
innumerous
بی شمار
numeration
شمار
numberless
<adj.>
بی شمار
myriad
<adj.>
بی شمار
countless
<adj.>
بی شمار
uncountable
<adj.>
بی شمار
unnumbered
بی شمار
counted
شمار
incomputable
بی شمار
milestones
فرسخ شمار
milestones
فرسنگ شمار
milestones
میل شمار
pulse counter
پالس شمار
address counter
نشانی شمار
an infinity of reasons
دلایل بی شمار
turns counter
دور شمار
pulse counter
ضربه شمار
milestone
میل شمار
chronoscope
گاه شمار
chronoscope
لحظه شمار
timepieces
گاه شمار
to be valid
به شمار آمدن
numerator
برخه شمار
timepiece
گاه شمار
second-hand
ثانیه شمار
sprinkling
شمار اندک
units
یگان شمار
minimizer
کوچک شمار
calender
گاه شمار
stopwatch
گام شمار
milestone
فرسنگ شمار
milestone
فرسخ شمار
hour meter
زمان شمار
pedometer
گام شمار
metronomes
میزانه شمار
stopwatches
قدم شمار
miles and miles
فرسخهای بی شمار
stopwatches
گام شمار
stopwatch
قدم شمار
metronome
میزانه شمار
unit
یگان شمار
location counter
مکان شمار
record count
شمار مدارک
step counter
گام شمار
submultiple
برخه شمار
workforce
شمار کارگران
revolution conter
دور شمار
frequency count
شمار بسامد
sequence counter
ترتیب شمار
pedimeter
گام شمار
timeline
گاه شمار
to count
[as]
به شمار رفتن
metronomic
مطابق میزانه شمار
chronometer
گاه شمار کرونومتر
sweep hand
عقربه ثانیه شمار
chronometer
ساعت شمار دقیق
teller
رای شمار تحویلدار
tellers
رای شمار تحویلدار
hour land
عقربه ساعت شمار
hour hands
عقربه ساعت شمار
cash registers
صندوق پول شمار
cash register
صندوق پول شمار
hour hand
عقربه ساعت شمار
minute hand
عقربه دقیقه شمار ساعت
miliary
عرق گزی کوچک وبی شمار
planetesimal
اجرام کوچک وبی شمار اسمانی
milestone
بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
numerator
برخه شمار
[شماران]
[صورت کسر]
[ریاضی]
milestones
بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
tour de france
مسابقه تور دو فرانس بمسافت 0004 کیلومتر در12 روز که دوچرخه سواران از کشورهای فرانسه بلژیک اسپانیا ایتالیا المان و سویس می گذرند و از سال 3091پایه گذاری شده و اغلب مسیرکوهستانی است
there is no time like the present
<idiom>
سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
impluse tachometer
تاکومتر ضربهای
speedometers
عده دور سنج تاکومتر
speedometer
عده دور سنج تاکومتر
combined speed indicator
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
indicated airspeed
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
true air speed
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
tachometer
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
rate of flame propagation
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
muzzle velocity
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
rate of pouring
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
subsonic
با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerates
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated
سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
air plot wind velocity
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
transonic
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
cut off velocity
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
declared speed
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
airspeeds
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeed
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
supersonic
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
sustained rate
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
aircraft block speed
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
decelerating
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
high speed
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
decelerates
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
speeds
سرعت
accelerate
بر سرعت
accelerated
بر سرعت
tilt
سرعت
attack speed
سرعت تک
rapidity
سرعت
speediness
سرعت
tilted
سرعت
tilts
سرعت
souic do
سرعت
terminal velocity
سرعت حد
promptitude
سرعت
celerity
سرعت
accelerates
بر سرعت
accelerating
بر سرعت
haste
سرعت
paces
سرعت
expeditiousness
سرعت
speedy
سرعت
line speed
سرعت خط
velocity
سرعت
paced
سرعت
pace
سرعت
seepage velocity
سرعت زه اب
acceleration
سرعت
swiftly
به سرعت
directly
به سرعت
fastness
سرعت
fastnesses
سرعت
low velocity
با سرعت کم
rates
سرعت
rate
سرعت
liner velocity
سرعت
velocities
سرعت
swiftness
سرعت
low velocity
کم سرعت
speed
سرعت
speeding
سرعت
fleety
به سرعت
linear speed
سرعت خطی
rate of dissolution
سرعت انحلال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com