Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
to go down to the wire
<idiom>
تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
Other Matches
to go down to the wire
<idiom>
تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
hang-up
درحال معلق ماندن
hang-ups
درحال معلق ماندن
hang up
درحال معلق ماندن
to remain suspended
معلق ماندن
[در محیطی]
[فیزیک]
[شیمی]
to stay floating
معلق ماندن
[در محیطی]
[فیزیک]
[شیمی]
plea in abatement
دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
vertical take off and landing
هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
snapshot
1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
snapshots
1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
zero hour
لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
excited
تهیج شده
inexcitable
دیر غضب تهیج نشدنی
last-ditch
آخرین فرصت
trendier
مطابق آخرین مد
swan song
<idiom>
آخرین سیما
at the eleventh hour
در آخرین لحظات
trendiest
مطابق آخرین مد
trendy
مطابق آخرین مد
second
لحظه
flashes
لحظه
flashed
لحظه
flash
لحظه
jiffy
یک لحظه
momently
هر لحظه
instant
لحظه
instants
لحظه
stound
لحظه
seconds
لحظه
seconding
لحظه
seconded
لحظه
period
لحظه
periods
لحظه
momentarily
لحظه لحظه
momentarily
یک لحظه
jiff
یک لحظه
simultaneous
در یک لحظه
minute
ان لحظه
moments
لحظه
in two shakes
در یک لحظه
moment
لحظه
trice
لحظه
The last school day.
آخرین روز مدرسه
billionths
آخرین عدد یک میلیارد
billionth
آخرین عدد یک میلیارد
last-ditch
وابسته به آخرین تلاش
nick of time
<idiom>
درآخرین لحظه
in an instant
دریک لحظه
takeoff
لحظه اغازپرش
now
در این لحظه
takeoffs
لحظه اغازپرش
chronoscope
لحظه شمار
instantaneous acceleration
شتاب لحظه ای
instances
لحظه مورد
instance
لحظه مورد
printed
آخرین صفحه چاپ شده
prints
آخرین صفحه چاپ شده
print
آخرین صفحه چاپ شده
What is the latest news?
آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
ended
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ends
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
printout
آخرین صفحه چاپ شده
son file
آخرین گونه کاری یک فایل
printouts
آخرین صفحه چاپ شده
last straw
<idiom>
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
for the first
[last]
time
برای اولین
[آخرین]
بار
aft flap
آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
ends
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
end
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
She was dressed in the latest fashion .
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
ended
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
end
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
It was the work of a moment .
کا ریک لحظه بود
spots
زمان مختصر لحظه
moment
لحظه گشتاور چرخشی
moments
لحظه گشتاور چرخشی
last-minute hitch
گیریی در لحظه آخر
anon
چند لحظه بعد
spot
زمان مختصر لحظه
He entered at that very moment .
درهمان لحظه وارد شد
jusad rem
حق معلق
headlong
معلق
flip flap
معلق
pendent
معلق
hanging
معلق
pendants
معلق
pensile
معلق
suspensory
معلق
suspensor
معلق
summersault
معلق
heels over head
معلق
hypostasis
معلق
chain bridge
پل معلق
suspending
معلق
suspend
معلق
suspension bridges
پل معلق
conditional
معلق
suspension bridge
پل معلق
up in the air
<idiom>
معلق
suspended
معلق
suspense
معلق
dependent
معلق
abeyant
معلق
cantilever bridge
پل معلق
suspends
معلق
pendant
معلق
handstands
معلق
handstand
معلق
turntable
معلق
turntables
معلق
tumbler
معلق زن
tumblers
معلق زن
suspender
معلق
He emptied the glass to the last drop .
لیوان را تا آخرین قطره خالی کرد
last but not least
<idiom>
آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
date
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
This is my last chance .
این برایم آخرین فرصت است
To play ones last card
آخرین تیر ترکش رارها کردن
This is the latest mens fashion.
این آخرین مد لباس مردانه است
dates
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
queue
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queued
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queueing
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queues
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین پیشنهاد را دادن
[در معامله ای]
double touch
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
sleep a wink
<idiom>
یه لحظه چشم روی هم گذاشتن
The moment I set eyes on you. ,
از آن لحظه که چشمم بتو افتاد
from now on
<idiom>
درست از همین لحظه به بعد
double hi
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
zero hour
<idiom>
لحظه دقیق حمله درجنگ
suspension
معلق کردن
somersaults
معلق پشتک
unconditionality
معلق نبودن
conditional contract
عقد معلق
full-suspension
<adj.>
کاملا معلق
estate in remainder
تملک معلق
hanging step
پله معلق
suspensive
تعلیق معلق
suspension reinforcement
ارماتور معلق
hanging indent
تورفتگی معلق
suspension cable
کابل معلق
somersaulting
معلق زدن
suspensions
معلق کردن
suspends
معلق کردن
somersaulted
معلق پشتک
somersaulted
معلق زدن
suspending
معلق کردن
somersaulting
معلق پشتک
to be up in the air
معلق بودن
suspend
معلق کردن
levitative
معلق در هوا
somersault
معلق زدن
tumble
معلق زدن
tumble
معلق شدن
suspended load
بار معلق
somersault
معلق پشتک
suspense file
پرونده معلق
somerset
شیرجه معلق
lis pendens
دعوای معلق
somersaults
معلق زدن
suspended solids
جامدات معلق
tumbled
معلق شدن
suspensed sediment
رسوبات معلق در اب
hanging
معلق شدن
tumbles
معلق زدن
tumbles
معلق شدن
somerset
معلق زدن
tumbled
معلق زدن
pop
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pops
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
simultaneous foul
خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
If you wI'll wait a moment.
اگر یک لحظه تلفن زد مرا خبرکن
jobs
کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
pullout
لحظه بیرون امدن موج سواراز اب
half
مودمی که در هر لحظه در یک حالت کار میکند.
job
کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
Let me think a moment .
بگذارید یک دقیقه ( لحظه ) فکر کنم
transient
باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
transients
باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
trailers
آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
trailer
آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
Last stop. All out.
آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن.
[حمل و نقل]
identities
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
identity
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
lifo
سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
Doom
[نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
ring
لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
When is the last train to Oxford?
چه وقت آخرین قطار به سمت آکسفورد حرکت می کند؟
pending
تازمانی که امر معلق
floccule
تودههای معلق درمایع
arch-buttant
پشت بند معلق
cable suspension bridge
پل معلق با سیم تابیده
suspend from service
معلق کردن از کار
full-suspension bike
دوچرخه کاملا معلق
suspension of vouchers
معلق کردن اسناد
a bolt from the blue
مثل عجل معلق
maximum
بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com