Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English
Persian
carry one's bat
تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
Other Matches
play out one's option
ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
run on
ادامه دادن متن بدون توقف
let (something) ride
<idiom>
ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
par in
پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
hold over
به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
time in
ادامه بازی پس از توقف
continuous
آنچه بدون توقف ادامه یابد
on side
پایان بازی
endless
بدون پایان
terminate
پایان دادن پایان یافتن
terminates
پایان دادن پایان یافتن
terminated
پایان دادن پایان یافتن
continuous
بدون پایان یابدون قط عی
The referee blew for full-time.
داور سوت پایان بازی را زد.
all out
پایان بازی توپزنان یک تیم کریکت
die
ماندن در پایگاه در پایان بازی بیس بال دو سرعت جنگ تا پیروزی
to drag on or out
ادامه دادن
extends
ادامه دادن
hang on
<idiom>
ادامه دادن
bring on
ادامه دادن
hold on
ادامه دادن
to take up
ادامه دادن
keep on
ادامه دادن
run on
ادامه دادن
to keep on
ادامه دادن
keep up
<idiom>
ادامه دادن
hold good
<idiom>
ادامه دادن
keep
ادامه دادن
carry-on
ادامه دادن
carry on
ادامه دادن
keeps
ادامه دادن
go on
<idiom>
ادامه دادن
go along
<idiom>
ادامه دادن
to carry on
ادامه دادن
extending
ادامه دادن
continue
ادامه دادن
further
ادامه دادن
furthering
ادامه دادن
reopen
ادامه دادن
take up
ادامه دادن
furthers
ادامه دادن
continues
ادامه دادن
reopened
ادامه دادن
reopening
ادامه دادن
extend
ادامه دادن
to follow
ادامه دادن
to continue
ادامه دادن
furthered
ادامه دادن
reopens
ادامه دادن
boostrap operation
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
to follow up
ادامه دادن قوت دادن
to set on
با زور ادامه دادن
keep the home fires burning
<idiom>
اجازه ادامه دادن
continuation
عمل ادامه دادن
dashed
مسیری را ادامه دادن
live on
بزندگی ادامه دادن
bide
بکاری ادامه دادن
dash
مسیری را ادامه دادن
dashes
مسیری را ادامه دادن
dwell at
به تیراندازی ادامه دادن
dwell at
اتش را ادامه دادن
to press ahead with
با زور ادامه دادن
inability to box
ناتوان از ادامه دادن
thwarted
ادامه دادن یا کشیدن
thwart
ادامه دادن یا کشیدن
runs
دوام یافتن ادامه دادن
maintains
ابقا کردن ادامه دادن
maintained
ابقا کردن ادامه دادن
maintain
ابقا کردن ادامه دادن
maintrain
ادامه دادن عقیده داشتن
hang on
ادامه دادن دوام داشتن
run
دوام یافتن ادامه دادن
keep up with
<idiom>
به شکل قبل ادامه دادن
stick it out
<idiom>
طاقت آوردن ،ادامه دادن
free wheeling
بازی بدون نقشه قبلی
to keep the field
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
pick up
<idiom>
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
to rumble on
[British E]
ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
pull off
باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
border break
ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
kick about
فوتبالی که بدون قانون بازی میکنند
maiden over
بخشی از بازی کریکت بدون امتیاز
movement off-the-ball
بازی بدون توپ
[تمرین ورزش فوتبال]
sign off
پایان دادن به
wind up
پایان دادن
to continue one's progress
پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
extends
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extend
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extending
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
To play for love .
عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
cutbacks
بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
cutback
بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
lift a blockade
محاصره را پایان دادن
increments
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increment
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
to work it
<idiom>
چیزی را انجام دادن و به پایان رساندن
enjambment
دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
attacks
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attack
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacked
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
fold
بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
folds
بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
folded
بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
eol
پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
continues
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
overscan
از دست دادن متن در پایان خط وقتی که کامپیوتر ومانیتور بدرستی با هم سازگار نیستند
triple option
بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
To stay the course .
تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
sustains
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
performs
بازی کردن نمایش دادن
act
بازی کردن نمایش دادن
acted
بازی کردن نمایش دادن
to deal out
[card game]
کارت دادن
[ورق بازی]
perform
بازی کردن نمایش دادن
performed
بازی کردن نمایش دادن
to deal
کارت دادن
[ورق بازی]
front de liberation national
جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
bunt
ضربه زدن به توپ بدون تاب دادن چوب
loose ends
<idiom>
بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
miscibility
قابلیت امیختن و اختلاط بدون از دست دادن خواص خود
bunter
توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
warm start
شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
demo
نشان دادن آنچه یک برنامه کاربردی میتواند انجام دهد بدون پیاده سازی تمام توابع
to burn out
سوختن
burns
سوختن
broil
سوختن
broiled
سوختن
combustion
سوختن
burn
سوختن
consumption
سوختن
broiling
سوختن
broils
سوختن
burn in
سوختن
smolder
سوختن ودودکردن
singed
سوختن بودادن
smouldered
سوختن ودودکردن
smoldered
سوختن ودودکردن
smoulder
سوختن ودودکردن
smoldering
سوختن ودودکردن
blow out
سوختن انفجار
smolders
سوختن ودودکردن
melted
از گرما سوختن
singe
سوختن بودادن
incinerated
بااتش سوختن
incinerate
بااتش سوختن
afire
در حال سوختن
smoulders
سوختن ودودکردن
singeing
سوختن بودادن
smouldering
سوختن ودودکردن
pyric
مربوط به سوختن
singes
سوختن بودادن
heating value
گرمای سوختن
heat value
گرمای سوختن
to fret and fume inwardly
سوختن وساختن
incinerates
بااتش سوختن
to grin and bear it
سوختن وساختن
incinerating
بااتش سوختن
heat of combustion
گرمای سوختن
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
discharge of contract
انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
burnout of a crystal rectifier
سوختن یکسوکننده دیودی
degressive burning
سوختن طولانی خرج
singeing
بطور سطحی سوختن
progressive burning
سوختن تدریجی خرج
baked
سوختن خشک کردن
flare
باشعله نامنظم سوختن
singe
بطور سطحی سوختن
flares
باشعله نامنظم سوختن
scorches
بطور سطحی سوختن
burn
سوختن مشتعل شدن
scorch
بطور سطحی سوختن
singed
بطور سطحی سوختن
bakes
سوختن خشک کردن
to burn away
سوختن و تمام شدن
burns
سوختن مشتعل شدن
lighting hours
زمان روشنایی یا سوختن
to fret and fume inwardly
سوختن ودم نزدن
bake
سوختن خشک کردن
burns
دراتش شهوت سوختن
flammable
قابل سوختن اتشگیر
burn
دراتش شهوت سوختن
singes
بطور سطحی سوختن
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com