English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (12 milliseconds)
English Persian
parallel conversion تبدیل موازی
Search result with all words
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
serial قطعه الکترونیکی که داده سریال را به موازی تبدیل میکند
serial اتصال و مدار برای تبدیل داده موازی در کامپیوتر از حالت سری به صورتی که هر بیت یک بار روی سیم ارسال شوند
serials قطعه الکترونیکی که داده سریال را به موازی تبدیل میکند
serials اتصال و مدار برای تبدیل داده موازی در کامپیوتر از حالت سری به صورتی که هر بیت یک بار روی سیم ارسال شوند
interface مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
interfaces مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
port مداری که داده موازی در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند تا امکان دستیابی سریال فراهم کند
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
uart Receiver UniversalAsynchronous Transmitter دستگاهی که دادههای موازی را به داده سری تبدیل میکند
Other Matches
paralleled چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallel چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
paralleling چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelling چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelled چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallels چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
multiple معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
MIMD معماری پردازنده موازی که تعدادی ALU و وسایل حافظه را موازی استفاده میکند تا پردازش سریع داشته باشد
lpt در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند
novatio non presumiter تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
shunts موازی موازی فرعی
shunt موازی موازی فرعی
shunted موازی موازی فرعی
transiguration تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
restitution تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
assembler اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
binary to octal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
binary to hexadecimal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
conversions 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
coaxial موازی
parallelling موازی
parallelled موازی
parallels موازی
two parallel lines دو خط موازی
parallel ruler خط کش موازی
paralleling موازی
paralleled موازی
shunted موازی
parallel موازی
shunt موازی
shunts موازی
pyeonhi seogi موازی ایستادن
parallelled برابر خط موازی
running in parallel پردازش موازی
paralleled برابر خط موازی
parallels برابر خط موازی
parallel column ستونهای موازی
shunt element عنصر موازی
shunt capacitor خازن موازی
parallel برابر خط موازی
serioprallel دنبالهای و موازی
parallelling برابر خط موازی
paralleling برابر خط موازی
parallel transmission ارسال موازی
centronics interface رابط موازی
parallel connection اتصال موازی
parallel feed خورد موازی
parallel interface رابط موازی
parallel operation عمل موازی
parallel operation عملکرد موازی
parallel operation عملیات موازی
parallel port درگاه موازی
parallel printer چاپگر موازی
parallel printing چاپ موازی
shunt مقاومت موازی
shunted مقاومت موازی
collimator موازی ساز
axially parallel موازی محوری
antiparalle موازی ناهمسو
machinist vise گیره موازی
doube bead گچ بری موازی
along موازی با طول
parallel access دستیابی موازی
parallel adder افزایشگر موازی
parallel cells یاختههای موازی
parallel circuit مدار موازی
parallel computer کامپیوتر موازی
shunts مقاومت موازی
parallel processing پردازش موازی
parallel processor موازی پرداز
parallel sheaf مروحه موازی
parallel storage انباره موازی
parallel storage انبارش موازی
parallel system شبکه موازی
parallel transmission مخابره موازی
parallel run اجرای موازی
parallel transmission انتقال موازی
parallel reading خواندن موازی
parallel processor پردازنده موازی
paralleling موازی کردن اسکیها
multiple transformer مبدل با اتصال موازی
parallel موازی کردن اسکیها
collimate موازی قرار دادن
jet turn چرخش موازی اسکی ها
clamp base vise گیره با فکهای موازی
ideal paralleling مدار موازی ایده ال
gules خطوط موازی عمودی
parallels موازی کردن اسکیها
to draw parallels خطهای موازی کشیدن
swings پیچیدن موازی اسکیها
endline خطوط موازی با 04 مترفاصله
trimarans قایق با 3 بدنه موازی
trimaran قایق با 3 بدنه موازی
series parallel connection اتصال سری- موازی
five yard line خط داخلی و موازی خط کناری
bowling crease خط موازی جلوی پایه ها
branch extension اتصال موازی فرعی
series parallel connection اتصال زنجیری- موازی
offside line خط فرضی موازی با دروازه
one point perspective پرسپکتیو همرو یا موازی
swing پیچیدن موازی اسکیها
to flatten out موازی زمین پروازکردن
parallel gap welder جوشگر شکاف موازی
parallel input output ورودی و خروجی موازی
parallel resonant circuit مدار همنوای موازی
flash معدن موازی سریع A/D.
flashed معدن موازی سریع A/D.
flashes معدن موازی سریع A/D.
parallelled موازی کردن اسکیها
to flatten out بازمین موازی شدن
twentyfive خط 52 یاردی موازی با خط دروازه
twentyfive yard line خط 52 یاردی موازی خط پایانی
parallel perspective پرسپکتیو همرو یا موازی
parallel access با دست یابی موازی
paralleled موازی کردن اسکیها
parallelling موازی کردن اسکیها
parallel adder جمع کننده موازی
parallel clamp گیره پیچی موازی
parallel trussed girder تیر شبکهای موازی
parallel search storage انباره جستجوی موازی
series parallel dimming اتصال زنجیری- موازی لامپها
stramline flow جریان موازی یابی ممانعت
chitary jireugi ضربه مشت موازی یا افقی
dual دو لیست موازی جدا از اطلاعات
connect in parallel بطور موازی اتصال دادن
to decline from the parallel از حالت موازی خارج شدن
multidimensional تعداد آرایههای موازی به همراه عمق
parallels خط ارسال که داده موازی را کنترل میکند
parallelled خط ارسال که داده موازی را کنترل میکند
magnetic shunt اتصال شنت موازی فرعی مغناطیسی
petri nets مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
parallel خط ارسال که داده موازی را کنترل میکند
narani seogi ایستادن موازی پاها همعرض شانه
stria نوار باریک هریک از خطوط موازی
shunt موازی کردن بستن بسته شدن
bit parallel طراحی و یا بکارگیری تکنیک انتقال موازی
shunted موازی کردن بستن بسته شدن
paralleling خط ارسال که داده موازی را کنترل میکند
shunts موازی کردن بستن بسته شدن
strainght running فرود در مسیر مستقیم بااسکیهای موازی
railings تولیدخطوط موازی روی صفحه رادار
parallelling خط ارسال که داده موازی را کنترل میکند
choir-aisle [راهرو موازی از شبستان به جایگاه همسرایان]
rejector اندوکتانس موازی برای وازدن یک فرکانس
bicylindrical دارای دو سطح استوانهای بامحورهای موازی
carding موازی کردن الیاف قبل از ریسندگی
t square خطکش مخصوص ترسیم خطوط موازی
lateral افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
paralleled خط ارسال که داده موازی را کنترل میکند
railing تولیدخطوط موازی روی صفحه رادار
parallelling وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
paralleling داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی
paralleling وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
gauge railway فاصله استاندارد دو ریل موازی راه اهن
x plate صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی
parallelled داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی
parallelled وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
parallelling داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی
parallels داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی
parallels وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
gangplow گاو اهنی که شیارهای موازی ایجاد کند
arrays آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
array آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
parallel وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
force displaced in parallel [بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده
parallel داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی
input/output داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی
paralleled داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی
contact lights چراغهای سفید در دو طرف باند موازی با خط مرکز ان
paralleled وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
stem turn پیچ موازی با گام برداشتن اسکی کوهی یا درهای
interface پورت ورودی /خروجی موازی و واسط DMA است
connexions اتصالی به کامپیوتر که اجازه ارسال داده موازی میدهد
interfaces پورت ورودی /خروجی موازی و واسط DMA است
fishbone mine سیستم مین گذاری که به صورت شاخههای موازی است
connection اتصالی به کامپیوتر که اجازه ارسال داده موازی میدهد
parallelled تعداد وسایل جانبی که به صورت موازی به یک باس وصل هستند
paralleled بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleled مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
parallel تعداد وسایل جانبی که به صورت موازی به یک باس وصل هستند
parallel مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
paralleling بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleled تعداد وسایل جانبی که به صورت موازی به یک باس وصل هستند
hexapla کتاب شش متنی که متنهای گوناگون رادرستونهای موازی نشان دهد
paralleling مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
paralleling تعداد وسایل جانبی که به صورت موازی به یک باس وصل هستند
parallel بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
infinity مسافت شی از دید شخصی که اشعههای نور از شی موازی دیده می شوند.
parallelled مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
parallelled بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallelling بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
centronics interface واسط چاپ موازی که توسط Centronics Inc پیشنهاد شده است
word کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
worded کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
laid paper کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
shooting line خط موازی هدف که پای کمانگیران در تیراندازی روی ان قرارمی گیرد
port مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد
parallels تعداد وسایل جانبی که به صورت موازی به یک باس وصل هستند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com