Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
rebuild
تجدید بنا نمودن
rebuilds
تجدید بنا نمودن
Other Matches
rallies
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallied
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
resupply
تجدید اماد تجدید تدارکات
shows
نمودن
showed
نمودن
show
نمودن
abstracts
نمودن
seems
نمودن
seemed
نمودن
dont
نمودن
seem
نمودن
showŠetc
نمودن
abstract
نمودن
to gain any ones ear
نمودن
animadvert
نمودن
animalize
نمودن
dost
نمودن
abstracting
نمودن
waive
اغماض نمودن
anneal
بادوام نمودن
installs
منصوب نمودن
waived
اغماض نمودن
sorting
مرتب نمودن
dusk
تاریک نمودن
account
محاسبه نمودن
arraign
احضار نمودن
assimilatc
مقایسه نمودن
authorise
مجاز نمودن
standardised
استاندارد نمودن
standardises
استاندارد نمودن
sums
خلاصه نمودن
sum
خلاصه نمودن
adjust
تسویه نمودن
sketched
رسم نمودن
adjust
تصفیه نمودن
plot
رسم نمودن
plots
رسم نمودن
plotted
رسم نمودن
sketches
رسم نمودن
waives
اغماض نمودن
sketch
رسم نمودن
doubled up
مضاعف نمودن
doubled
مضاعف نمودن
double
مضاعف نمودن
standardising
استاندارد نمودن
standardize
استاندارد نمودن
acquits
نمودن برائت
abate
رفع نمودن
abated
رفع نمودن
abates
رفع نمودن
abating
رفع نمودن
impeaching
احضار نمودن
impeaches
احضار نمودن
acquitting
نمودن برائت
impeached
احضار نمودن
misrepresentation
بد ارائه نمودن
accommodates
تطبیق نمودن
accommodated
تطبیق نمودن
acquit
نمودن برائت
curtails
مختصر نمودن
curtailing
مختصر نمودن
curtailed
مختصر نمودن
curtail
مختصر نمودن
sending
ارسال نمودن
sends
ارسال نمودن
accommodate
تطبیق نمودن
impeach
احضار نمودن
affix
اضافه نمودن
dissociating
تفکیک نمودن
dissociates
تفکیک نمودن
dissociate
تفکیک نمودن
imprisons
حبس نمودن
imprisoning
حبس نمودن
imprison
حبس نمودن
mirroring
معکوس نمودن
standardizing
استاندارد نمودن
cater
فراهم نمودن
catered
فراهم نمودن
catering
فراهم نمودن
affixed
اضافه نمودن
affixes
اضافه نمودن
affixing
اضافه نمودن
install
منصوب نمودن
installing
منصوب نمودن
friends
یاری نمودن
friend
یاری نمودن
caters
فراهم نمودن
standardizes
استاندارد نمودن
digitizing
دیجیتالی نمودن
microjustification
ریزتراز نمودن
instal
منصوب نمودن
fill up
خاکریزی نمودن
to humble oneself
افتادگی نمودن
stock piling
ذخیره نمودن
send
ارسال نمودن
depilate
ازاله مو نمودن از
indorsation
تصویب نمودن
numeralization
عددی نمودن
bash
دست پاچه نمودن
decipher
کشف رمز نمودن
commit
متعهدبانجام امری نمودن
deciphers
کشف رمز نمودن
deciphered
کشف رمز نمودن
hedge
کسب مصونیت نمودن
bashes
دست پاچه نمودن
bashing
دست پاچه نمودن
bashed
دست پاچه نمودن
magnetic tape sorting
مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
compass
مدارچیزی راکامل نمودن
committed
متعهدبانجام امری نمودن
committing
متعهدبانجام امری نمودن
hedges
کسب مصونیت نمودن
hedged
کسب مصونیت نمودن
reciprocate
مقابله به مثل نمودن
reciprocated
مقابله به مثل نمودن
indexed
اندکس فهرست نمودن
index
اندکس فهرست نمودن
cornering the market
قبضه نمودن بازار
receipt
اعلام وصول نمودن
price fixing
ثابت نمودن قیمت
anticlimaxes
بیان قهقرایی نمودن
frequency stabilization
پایدار نمودن فرکانس
commits
متعهدبانجام امری نمودن
anticlimax
بیان قهقرایی نمودن
indexes
اندکس فهرست نمودن
receipts
اعلام وصول نمودن
pontify
خودرا مقدس نمودن
sign a waiver
قبول اغماض نمودن
reciprocates
مقابله به مثل نمودن
accoutre
با تجهیزات اماده نمودن
brutalization
حیوان صفت نمودن
credit insurance
بیمه نمودن اعتبار
bestialize
جانور خوی نمودن
reviews
تجدید
recrudescence
تجدید
refreshes
تجدید
reviewing
تجدید
renew
تجدید
neogenesis
تجدید
refreshed
تجدید
refresh
تجدید
renewal
تجدید
review
تجدید
renewals
تجدید
renewing
تجدید
anabiosis
تجدید
instauration
تجدید
revival
تجدید
revivals
تجدید
repetitions
تجدید
repetition
تجدید
turnover
تجدید
reviewed
تجدید
renews
تجدید
annihilated
از بین بردن خنثی نمودن
extrapolates
قیاس کردن استقراء نمودن
glamorising
فریبا نمودن طلسم کردن
glamorises
فریبا نمودن طلسم کردن
glamorize
فریبا نمودن طلسم کردن
annihilating
از بین بردن خنثی نمودن
glamorizes
فریبا نمودن طلسم کردن
glamorized
فریبا نمودن طلسم کردن
accentuate
اهمیت دادن برجسته نمودن
accentuated
اهمیت دادن برجسته نمودن
accentuates
اهمیت دادن برجسته نمودن
annihilates
از بین بردن خنثی نمودن
accentuating
اهمیت دادن برجسته نمودن
annihilate
از بین بردن خنثی نمودن
glamorizing
فریبا نمودن طلسم کردن
glamorised
فریبا نمودن طلسم کردن
deposes
عزل نمودن خلع کردن
supply
تامین موجودی عرضه نمودن
suppliers rating
درجه بندی نمودن فروشنده ها
depose
عزل نمودن خلع کردن
extrapolating
قیاس کردن استقراء نمودن
supplying
تامین موجودی عرضه نمودن
extrapolate
قیاس کردن استقراء نمودن
to be i. with an idea
فکری در کسی تاثیر نمودن
condition
شرط نمودن شایسته کردن
to something against risk
چیزی را از خطر حفظ نمودن
deposing
عزل نمودن خلع کردن
delineate
ترسیم نمودن معین کردن
delineated
ترسیم نمودن معین کردن
delineates
ترسیم نمودن معین کردن
delineating
ترسیم نمودن معین کردن
supplied
تامین موجودی عرضه نمودن
zap
پاک نمودن قسمتی از برنامه
alphanumeric sort
مرتب نمودن الفبا عددی
adjusting
تسویه نمودن مطابق کردن
palpate
لمس کردن امتحان نمودن
instate
برقرار کردن منصوب نمودن
adjusting
تصفیه نمودن تنظیم کردن
japanize
بسبک ژاپونی تزئین نمودن
adjusts
تسویه نمودن مطابق کردن
adjusts
تصفیه نمودن تنظیم کردن
zapped
پاک نمودن قسمتی از برنامه
zaps
پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapping
پاک نمودن قسمتی از برنامه
texture
دارای بافت ویژهای نمودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com