English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
coagulation تجمع مواد در یک ناحیه
Other Matches
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
ptomaine مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
transudate مواد فرانشت شده مواد مترشحه
durable material مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
dye-stuff ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
magnaflux نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzymes مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzyme مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
slated items مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
associations تجمع
accumulations تجمع
accumulation تجمع
congestion تجمع
assembly تجمع
association تجمع
public meeting تجمع
forming up تجمع
aggregation تجمع
hive مرکز تجمع
assembling area منطقه تجمع
assembly area منطقه تجمع
accumulation point نقطه تجمع
swarmer تجمع کننده
rendezvous area منطقه تجمع
line official داور خط تجمع
collecting point منطقه تجمع
trafficking تجمع مدافعان
turout تجمع پرسنل
capital agglomeration تجمع سرمایه
furunculosis تجمع چندکورک
traffic تجمع مدافعان
traffics تجمع مدافعان
trafficked تجمع مدافعان
associations تداعی معانی تجمع
pipe the side تجمع گارد احترام
loose forward مهاجم تک رو پشت خط تجمع
boat rendezvous area منطقه تجمع قایقها
association تداعی معانی تجمع
unlawful assembly تجمع غیر قانونی
rendezvous area منطقه تجمع موقت
rallying point محل تجمع مجدد
concentration camps منطقه تجمع اسرا
line backer مدافع پشتیبان خط تجمع
line backing دفاع پشت خط تجمع
concentration camp منطقه تجمع اسرا
dust laden تجمع گرد وغبار
pigmentation تجمع رنگدانه ها در بافتها
number forward مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
rallying points محل تجمع مجدد
casual water تجمع موقتی اب روی زمین
hiking گرفتن توپ درشروع تجمع
hikes گرفتن توپ درشروع تجمع
hiked گرفتن توپ درشروع تجمع
hike گرفتن توپ درشروع تجمع
hydrothorax تجمع مایع در حفره جنب
dummy گول زدن حریف در تجمع
dummies گول زدن حریف در تجمع
sick call تجمع برای رفتن به بهداری
coil up تجمع ستون در راحت باش
broken field محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
sacking حمله به مهاجم پشت خط تجمع
pipe the side فرمان تجمع گارد احترام
bomb cemetery محل تجمع بمبهای فاسد
recalls دستور تجمع قوا دادن
recalled دستور تجمع قوا دادن
recall دستور تجمع قوا دادن
riot تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
hookup تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
flare پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
flares پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
snaps روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snapped روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snap روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
prisoner of war cage محل تجمع اولیه اسرای جنگی
rioted تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riots تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
snapping روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
huddles گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
to recall the troops from Mali دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
convoy assembly port بندر محل تجمع کاروان دریایی
huddled گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
convoy assembly port بندر محل تجمع ستون موتوری
huddle گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddling گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
spermatheca کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
spermathecal کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
forming up تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
nail حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
gabfest تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
nailed حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nails حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
encroaching قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
assembly order دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
standoff half بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
ashless dispersant oil نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
wing forward هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
cosmopolis شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
backfield line خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
blind side سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
accretion هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
sack حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
ball back ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
sacks حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacked حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
glaciology علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
square in پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
coalition در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalitions در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
situs ناحیه
subregion ناحیه
district ناحیه
districts ناحیه
partitions ناحیه
range ناحیه
ranged ناحیه
ward ناحیه
regions ناحیه
region ناحیه
area ناحیه
local <adj.> ناحیه ای
wards ناحیه
reaching ناحیه
reaches ناحیه
ranges ناحیه
partition ناحیه
proclimax ناحیه
regional <adj.> ناحیه ای
output area ناحیه
reach ناحیه
reached ناحیه
demesne ناحیه
realms ناحیه
sector ناحیه
zone ناحیه
zones ناحیه
shire ناحیه
sympatric هم ناحیه
shires ناحیه
areas ناحیه
realm ناحیه
sectors ناحیه
scrambles دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
erogenous zone ناحیه شهوتزا
indifference zone ناحیه خنثی
hypnogenic zone ناحیه خواب زا
part سهم ناحیه
region ناحیه فضا
erogenous zones ناحیه شهوتزا
Sept ناحیه محصو
two phase region ناحیه دو فازی
critical region ناحیه بحرانی
pyramidal area ناحیه هرمی
critical region ناحیه شاخص
littoral ناحیه ساحلی
edge zone ناحیه لبه
wernicke's area ناحیه ورنیکه
sectors خط کش ریاضی ناحیه
radius of action ناحیه رانندگی
sector خط کش ریاضی ناحیه
overflow area ناحیه سرریز
output area ناحیه خروجی
terrain زمین ناحیه
slums ناحیه فقیرنشین
measuring range ناحیه ی سنجش
lumbar ناحیه کمر
arid area ناحیه خشک
magnetic domain ناحیه مغناطیسی
intermediate zone ناحیه ی میانی
depletion zone ناحیه تخلیه
area search جستجوی ناحیه
depletion area ناحیه تخلیه
zone منطقه ناحیه
motor area ناحیه حرکتی
depletion layer ناحیه تخلیه
dead space ناحیه کور
oral zone ناحیه دهانی
critical area ناحیه بحرانی
input area ناحیه ورودی
naval district ناحیه دریایی
work area ناحیه کاری
active area ناحیه فعال
regionalism ناحیه گرایی
audio range ناحیه صوتی
depletion barrier ناحیه تخلیه
range of storke ناحیه ضربه
Equator ناحیه استوایی
soft spot ناحیه نشست
skid row ناحیه پست
buffer area ناحیه میانگیر
broca's area ناحیه بروکا
silva ناحیه جنگلی
baffle area ناحیه کور
regions ناحیه فضا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com