Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (43 milliseconds)
English
Persian
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
Other Matches
interrogations
استنطاق بازپرسی
interrogation
استنطاق بازپرسی
ascertian
محقق کردن تحقیق کردن معلوم کردن
fishing expedition
تحقیق استنطاق
researched
تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
researches
تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
researching
تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
research
تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
probate
محاکمه کردن استنطاق کردن
interrogated
تحقیق کردن باز جویی کردن
interrogate
تحقیق کردن باز جویی کردن
interrogates
تحقیق کردن باز جویی کردن
interrogating
تحقیق کردن باز جویی کردن
interrogates
بازپرسی کردن
interrogate
بازپرسی کردن
examines
بازپرسی کردن
examined
بازپرسی کردن
interrogating
بازپرسی کردن
examining
بازپرسی کردن
examine
بازپرسی کردن
interrogated
بازپرسی کردن
interrogated
استنطاق کردن
enquired
استنطاق کردن
inquire
استنطاق کردن
examines
استنطاق کردن
examining
استنطاق کردن
cross examine
استنطاق کردن
interrogating
استنطاق کردن
cross-examining
استنطاق کردن
interrogates
استنطاق کردن
examined
استنطاق کردن
inquires
استنطاق کردن
examine
استنطاق کردن
interrogate
استنطاق کردن
cross-examines
استنطاق کردن
queried
استنطاق کردن
queries
استنطاق کردن
query
استنطاق کردن
querying
استنطاق کردن
cross-questioning
استنطاق کردن
inquired
استنطاق کردن
cross-question
استنطاق کردن
cross-questions
استنطاق کردن
cross-questioned
استنطاق کردن
cross-examined
استنطاق کردن
enquires
استنطاق کردن
cross-examine
استنطاق کردن
re-examining
دوباره بازپرسی کردن
heckling
سخت بازپرسی کردن از
re-examined
دوباره بازپرسی کردن
heckles
سخت بازپرسی کردن از
re-examines
دوباره بازپرسی کردن
re examine
دوباره بازپرسی کردن
heckled
سخت بازپرسی کردن از
re-examine
دوباره بازپرسی کردن
heckle
سخت بازپرسی کردن از
inquired
تحقیق کردن امتحان کردن
enquires
تحقیق کردن امتحان کردن
investigates
تحقیق کردن تجسس کردن
enquired
تحقیق کردن امتحان کردن
investigate
تحقیق کردن تجسس کردن
investigating
تحقیق کردن تجسس کردن
inquire
تحقیق کردن امتحان کردن
investigated
تحقیق کردن تجسس کردن
inquires
تحقیق کردن امتحان کردن
to see into
تحقیق کردن معاینه کردن
interrogates
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
rencounter
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencontre
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
to face a serious problem for the country
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
analyse
[British]
تحقیق کردن
inspects
تحقیق کردن
inspecting
تحقیق کردن
inspected
تحقیق کردن
question
تحقیق کردن از
survey
تحقیق کردن
to search after
تحقیق کردن
investigated
تحقیق کردن
verifying
تحقیق کردن
to browse through
تحقیق کردن
questioned
تحقیق کردن از
inspect
تحقیق کردن
investigates
تحقیق کردن
to rummage
تحقیق کردن
analyze
[American]
تحقیق کردن
questions
تحقیق کردن از
determine
تحقیق کردن
researching
تحقیق کردن
researches
تحقیق کردن
check
تحقیق کردن
inquires
تحقیق کردن
researched
تحقیق کردن
research
تحقیق کردن
bolt
[examine]
تحقیق کردن
enquire into
تحقیق کردن
study
تحقیق کردن
dissect
[analyse]
تحقیق کردن
inquired
تحقیق کردن
investigating
تحقیق کردن
survey
تحقیق کردن
scrutinize
تحقیق کردن
assay
تحقیق کردن
look into
تحقیق کردن
investigate
تحقیق کردن
inspect
تحقیق کردن
explore
تحقیق کردن
examine
تحقیق کردن
evaluate
تحقیق کردن
assay
تحقیق کردن
verified
تحقیق کردن
verify
تحقیق کردن
surveys
تحقیق کردن
enquire
تحقیق کردن
inquisite
تحقیق کردن
inquire
تحقیق کردن
see into
تحقیق کردن
assays
تحقیق کردن
enquired
تحقیق کردن
verifies
تحقیق کردن
enquires
تحقیق کردن
indagate
تحقیق کردن
surveyed
تحقیق کردن
investigate
تحقیق کردن
questions
پرسیدن تحقیق کردن
question
پرسیدن تحقیق کردن
questioned
پرسیدن تحقیق کردن
to e. into a matter
مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
queried
تحقیق و باز جویی کردن
query
تحقیق و باز جویی کردن
To investigate something.
درباره چیزی تحقیق کردن
queries
تحقیق و باز جویی کردن
querying
تحقیق و باز جویی کردن
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
assay
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assays
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
multilateral
چندجانبه
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
oligopoly
انحصار چندجانبه
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com