English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English Persian
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
Other Matches
marry a second time تجدید فراش کردن
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
remarrying تجدید فراش
remarriages تجدید فراش
remarriage تجدید فراش
armlock گرفتن بازوی حریف و کشیدن ان با فشار به پشت ارنج
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
tension بحران تحت فشار قرار دادن
tensions بحران تحت فشار قرار دادن
suppressing مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppress مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppresses مانع شدن تحت فشار قرار دادن
embattle حاضر بجنگ شدن تحت فشار شدید قرار دادن
averages میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaging میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaged میانه قرار دادن میانگین گرفتن
trifles بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
trifle بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
average میانه قرار دادن میانگین گرفتن
arranged قرار گذاشتن سازمند کردن
arrange قرار گذاشتن سازمند کردن
arranging قرار گذاشتن سازمند کردن
arranges قرار گذاشتن سازمند کردن
expose to rays در معرض اشعه قرار دادن در معرض نور گذاشتن
format روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
emplace جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
overlie قرار گرفتن خفه کردن
classify در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
reshuffled تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffling تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
appose موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
interferes توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
lionize مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
interfere توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
source در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
reschedules دوباره قرار گذاشتن
rescheduled دوباره قرار گذاشتن
schedule an appointment قرار ملاقات گذاشتن
reschedule دوباره قرار گذاشتن
rendezvous قرار ملاقات گذاشتن
trysts قرار ملاقات گذاشتن
tryst قرار ملاقات گذاشتن
make an appointment قرار ملاقات گذاشتن
rescheduling دوباره قرار گذاشتن
take out <idiom> باکسی قرار گذاشتن
lacquey فراش چاکری کردن
affects لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affect لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
To have ( come to ) an arrangement with some one . با کسی قرار ومدار گذاشتن
BNC connector متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
pursues تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
collimate موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
pursuing تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
To try to strangle someone . گلوی کسی را فشار دادن ( بقصد خفه کردن )
lay قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lays قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
predicate اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicates اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
locate 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
located 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locating 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
engarland درحلقهء گل قرار دادن احاطه کردن
locates 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
thrusting فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusts فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
mount ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
mounts ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
collating مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
cache memory فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
condemn مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemning مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemns مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
strings attached <idiom> تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
collate مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
caches فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
collates مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
cache فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
treats تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
treated تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
collated مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
ret در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
To stipulate. شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
treat تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
arrests جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
utilizing مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
comment ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
underpins پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpin پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
to ingratite oneself خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
commenting ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commented ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
underpinned پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
gaskets درز گرفتن لایی گذاشتن
gasket درز گرفتن لایی گذاشتن
institutionalizing در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
He always works best under pressure . اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
stymies قرار گرفتن
lied قرار گرفتن
stymieing قرار گرفتن
stymied قرار گرفتن
stymie قرار گرفتن
lie قرار گرفتن
stand قرار گرفتن
lies قرار گرفتن
relocation تجدید گسترش دادن
surmounting بالا قرار گرفتن
colocate کنار هم قرار گرفتن
surmounted بالا قرار گرفتن
pew درنیمکت قرار گرفتن
surmount بالا قرار گرفتن
heel در پاشنه قرار گرفتن
surmounts بالا قرار گرفتن
pews درنیمکت قرار گرفتن
grade در پایهای قرار گرفتن
grades در پایهای قرار گرفتن
ammoniate با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
ram افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
rammed افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
rams افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
poise of head وضع قرار گرفتن سر روی تن
bearing direction جهت قرار گرفتن یاطاقان
equitant رویهم قرار گرفتن برگها
bear درسمت قرار گرفتن در سمت
bears درسمت قرار گرفتن در سمت
alignments قرار گرفتن نامناسب در صفحه
alignment قرار گرفتن مناسب در صفحه
alignment قرار گرفتن نامناسب در صفحه
emotionalize تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
to receive attantion مورد توجه قرار گرفتن
feel the pinch <idiom> در تنگنای مالی قرار گرفتن
aligned دریک ردیف قرار گرفتن
snug بطور دنج قرار گرفتن
target pattern شکل قرار گرفتن هدف
alignments قرار گرفتن مناسب در صفحه
attitudes حالت قرار گرفتن رفتار
attitude حالت قرار گرفتن رفتار
in one's good books (graces) <idiom> موردعلاقه شخص قرار گرفتن
aligning دریک ردیف قرار گرفتن
align دریک ردیف قرار گرفتن
aligns دریک ردیف قرار گرفتن
thermal exposure در معرض حرارت قرار گرفتن
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
formats قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
overlaps بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlapped بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
venation ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
overlap بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
format قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
in situ [قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
take cover پشت جان پناه قرار گرفتن
luggage compartment محل قرار گرفتن جامه دان
haul defilade تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
to forfeit an appeal درخواست تجدید نظر را از دست دادن [قانون]
pressure cabin بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
trailing پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
superimpose روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
pillow بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
chopped زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
superimposes روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
pillows بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
succeeds بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeeded بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
chop زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
succeed بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
superimposing روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
trails پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
disposure درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
trailed پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
unwarned exposed به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
grain orientation طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
battery groung pattern وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
trail پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com