Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
tractor
تراکتور یا ماشین شخم زنی گاو اهن موتوری
tractors
تراکتور یا ماشین شخم زنی گاو اهن موتوری
Other Matches
wannigan
سقف تراکتور یا ماشین باری
wanigan
سقف تراکتور یا ماشین باری
automotive
وسیله موتوری موتوری
tractor
تراکتور
tractors
تراکتور
crawler tractor
تراکتور
two wheel tractor
تراکتور دوچرخه
payloader
تراکتور بالابر
caterpillar tractor
تراکتور کاترپیلار
diesel engined motive unit
تراکتور دیزلی
diesel engined tractor
تراکتور دیزلی
snow tractor
تراکتور برف
physical motor pool
پارک موتوری ساختمان دار پارک موتوری تاسیسات دار
track layting tractor
تراکتور چرخ زنجیری
crawler type tractor
تراکتور نوع خزنده
Bobtail
[tractor unit]
[American English]
تراکتور
[کامیون بدون تریلر]
caterpillar
تراکتور زنجیری بشکل کرم صد پا حرکت کردن
caterpillars
تراکتور زنجیری بشکل کرم صد پا حرکت کردن
pusher tractor
تراکتور چرخ زنجیری که اسکریپر را هنگام خاکبرداری به حرکت درمی اورد
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
motor unit
یکان موتوری
moped
دوچرخهی موتوری
motor vehicle
خودرو موتوری
motorbikes
دوچرخهی موتوری
motorbike
دوچرخهی موتوری
motorization
موتوری کردن
motor vessel
کشتی موتوری
motorboat engine
قایق موتوری
powerboats
قایق موتوری
gasboat
قایق موتوری
pools
پارک موتوری
pooled
پارک موتوری
powerboat
قایق موتوری
pool
پارک موتوری
motorcades
کاروان موتوری
motor drive
محرکه موتوری
motor fule
سوخت موتوری
motorized
یکان موتوری
motorboats
قایق موتوری
push bikes
در برابردوچرخه موتوری
motorboat
قایق موتوری
motor pool
پارک موتوری
motor scooter
روروک موتوری
push bike
در برابردوچرخه موتوری
motorize
موتوری کردن
ferrying
قایق موتوری
ferry
قایق موتوری
ferries
قایق موتوری
motorcade
کاروان موتوری
ferried
قایق موتوری
mopeds
دوچرخهی موتوری
aerodyne
هواپیمای موتوری
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
panel truck
بارکش کوچک موتوری
speedboats
قایق موتوری سرعت
daycruiser
قایق موتوری کوچک
speedboat
قایق موتوری سرعت
diver
راننده قایق موتوری
to start a motor
موتوری را بکار انداختن
power driven vessel
یگان شناور موتوری
motor transport
حمل و نقل موتوری
motorboat racing
مسابقه با قایق موتوری
motorsports
ورزشهای با وسایل موتوری
powerboat racing
مسابقه با قایق موتوری
motor vehicle
وسیله نقلیه موتوری
powerboating
راندن قایق موتوری
motor launch
قایق موتوری کرجی
outboarder
راننده قایق موتوری
pool equipment
وسایل پارک موتوری
parasailing
بلند شدن در هوا با چتر بکمک اتومبیل یا قایق موتوری بلند شدن در هوا با چتر بکمک قایق موتوری
drag boat
قایق موتوری مسابقه سرعت
powerboat
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
motorcar
وسیله نقلیه موتوری اتومبیل
convoys
کاروان دریایی ستون موتوری
motorized
یکان موتوریزه محمول موتوری
powerboats
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
cigarrette
قایق مسابقه بزرگ موتوری
automotive
تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری
movement table
جدول حرکت ستونهای موتوری
power mower
چمن زن یا علف چین موتوری
kick over
<idiom>
موتوری که شروع به کار میکند
outboard motors
موتوری که روی قایق سوارشده
convoy
کاروان دریایی ستون موتوری
outboard motor
موتوری که روی قایق سوارشده
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
motor traffic
رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
tractive force
نیروی کشش وسایل نقلیه موتوری
motors
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
speedboats
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
speedboat
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
contact ion engine
موتوری برای ایجاد تراست درفضا
motor torpedo boat
قایق موتوری سریع السیراژدر انداز
motor
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
storm boat
نوعی قایق سبک هجومی موتوری
motor-
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
motored
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
convoy assembly port
بندر محل تجمع ستون موتوری
cabin cruiser
کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار
cabin cruisers
کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار
sea skiff
قایق موتوری به اندازه متوسط با کابین
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
stepper motor
موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
stepping motor
موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
holed
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holes
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
hole
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holing
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
sportfisherman
قایق موتوری بزرگ برای ماهیگیری دورازساحل
truck trailer
ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
dead engine
موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
flag days
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
radialengine
موتوری که استوانههای ان بشکل پرههای چرخ قرارگرفته باشند موتورچرخی
predicted log racing
مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده
hydroplane
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
parakiting
بلند شدن در هوا با چتر بکمک اتومیبل یا قایق موتوری
hydroplaning
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaned
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
whaleboat
قایق موتوری یا پارویی درازو باریک مخصوص صید نهنگ و غیره
turbofan
موتوری با میزان سوخت معین که تراست بیشتری نسبت توربوجت ایجاد میکند
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
scooters
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
scooter
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
to jump-start an engine
موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
motor vehicle industry
صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
drive
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drives
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
motor march
راهپیمایی موتوری راهپیمایی با خودرو
pace-setter
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace setter
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setters
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
control officer
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
mechanism
ماشین
pressmen
ماشین چی
engine
ماشین
mills
ماشین
mill
ماشین
machined
ماشین
mechanisms
ماشین
plant
ماشین
motor-
ماشین
gin
ماشین
gins
ماشین
machine
ماشین
motored
ماشین
motors
ماشین
plants
ماشین
motor
ماشین
machanist
ماشین چی
apparatus
ماشین
wheel
رل ماشین
automaton
ماشین
wheels
رل ماشین
machines
ماشین
wheeling
رل ماشین
freeze-up
ماشین
runners
ماشین چی
runner
ماشین چی
pressman
ماشین چی
automatons
ماشین
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
buffer
ماشین لرزنده
steam engine
ماشین بخار
typing
ماشین نویسی
donkey engine
ماشین بخارکوچک
weldor
ماشین جوشکاری
dry dredger
ماشین حفار
dump car
ماشین شهرداری
automobile
ماشین خودرو
arithmometer
ماشین حساب
comptometer
ماشین حساب
sequential machine
ماشین ترتیبی
steam whistle
سوت ماشین
automobiles
ماشین خودرو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com