Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
adjust
تسویه نمودن
Search result with all words
adjusting
تسویه نمودن مطابق کردن
adjusts
تسویه نمودن مطابق کردن
Other Matches
liquidation
تسویه
settlement
تسویه
clearing
تسویه
adjustments
تسویه
clearings
تسویه
settlements
تسویه
settle
تسویه
settles
تسویه
adjustment
تسویه
amicable settlement
تسویه دوستانه
settlement terms
شرایط تسویه
realization account
حساب تسویه
liquidity
تسویه پذیری
automatic treatment
تسویه خودکار
settlement of credit
تسویه اعتبار
biological treatment
تسویه زیستی
compromise
تسویه کردن
settlements
تسویه پرداخت
settlement
تسویه پرداخت
compromises
تسویه کردن
compromising
تسویه کردن
effective treatment
تسویه موثر
effective treatment
تسویه کارا
judicial settlement
تسویه قضایی
settlement of disputes
تسویه منازعات
arrangement
حل و فصل تسویه
solution
تادیه تسویه
settlement day
روز تسویه
liquidising
تسویه کردن
liquidize
تسویه کردن
liquidized
تسویه کردن
liquidizes
تسویه کردن
liquidizing
تسویه کردن
clearings
تسویه تسطیح
clearing
تسویه تسطیح
offsetting
تسویه کردن
offset
تسویه کردن
liquidises
تسویه کردن
arrangements
حل و فصل تسویه
solutions
تادیه تسویه
liquidate
تسویه کردن
liquidated
تسویه کردن
liquidates
تسویه کردن
liquidating
تسویه کردن
defrays
تسویه کردن
defraying
تسویه کردن
checking out
تسویه حساب
defrayed
تسویه کردن
defray
تسویه کردن
liquidised
تسویه کردن
clearing houses
دفتر تسویه حساب
clearing house
دفتر تسویه حساب
liquidators
سرپرست تسویه حساب
liquidator
سرپرست تسویه حساب
date of change of acountability
تاریخ تسویه حساب
offscouring
چیز تسویه شده
pay off
تسویه کردن پرداخت
retiring a bill
براتی را تسویه کردن
full and final settlement
تسویه تمام و کمال
wind up
<idiom>
به پایان رساندن ،تسویه کردن
ponies
ریز تسویه حساب کردن
poney
ریز تسویه حساب کردن
pony
ریز تسویه حساب کردن
chemotrophic treatment
تسویه خوراک ساخت شیمیایی
pay up
حسابهای معوقه را تسویه کردن
settlement by abandonment
تسویه در نتیجه صرفنظر شدن از مطالبات
Bank for International Settlements
[BIS]
بانک تسویه پرداخت بین المللی
We will be checking out around noon.
ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
pacific settlement
تسویه نزاع یا مسئلهای به صورت مسالمت امیز
seemed
نمودن
seem
نمودن
animalize
نمودن
to gain any ones ear
نمودن
show
نمودن
showed
نمودن
shows
نمودن
seems
نمودن
showŠetc
نمودن
dost
نمودن
abstracting
نمودن
abstracts
نمودن
abstract
نمودن
animadvert
نمودن
dont
نمودن
sends
ارسال نمودن
impeaching
احضار نمودن
digitizing
دیجیتالی نمودن
acquits
نمودن برائت
accommodate
تطبیق نمودن
accommodated
تطبیق نمودن
sending
ارسال نمودن
send
ارسال نمودن
impeaches
احضار نمودن
impeached
احضار نمودن
curtail
مختصر نمودن
curtailed
مختصر نمودن
impeach
احضار نمودن
curtailing
مختصر نمودن
curtails
مختصر نمودن
doubled
مضاعف نمودن
acquit
نمودن برائت
acquitting
نمودن برائت
accommodates
تطبیق نمودن
misrepresentation
بد ارائه نمودن
sketches
رسم نمودن
stock piling
ذخیره نمودن
dusk
تاریک نمودن
anneal
بادوام نمودن
arraign
احضار نمودن
assimilatc
مقایسه نمودن
authorise
مجاز نمودن
fill up
خاکریزی نمودن
numeralization
عددی نمودن
depilate
ازاله مو نمودن از
microjustification
ریزتراز نمودن
instal
منصوب نمودن
to humble oneself
افتادگی نمودن
sketched
رسم نمودن
sketch
رسم نمودن
abate
رفع نمودن
abated
رفع نمودن
abates
رفع نمودن
abating
رفع نمودن
affix
اضافه نمودن
affixed
اضافه نمودن
affixes
اضافه نمودن
affixing
اضافه نمودن
install
منصوب نمودن
installing
منصوب نمودن
installs
منصوب نمودن
double
مضاعف نمودن
doubled up
مضاعف نمودن
indorsation
تصویب نمودن
waives
اغماض نمودن
imprisoning
حبس نمودن
imprison
حبس نمودن
mirroring
معکوس نمودن
standardizes
استاندارد نمودن
standardize
استاندارد نمودن
standardising
استاندارد نمودن
standardises
استاندارد نمودن
friend
یاری نمودن
imprisons
حبس نمودن
standardizing
استاندارد نمودن
waived
اغماض نمودن
dissociate
تفکیک نمودن
dissociates
تفکیک نمودن
dissociating
تفکیک نمودن
cater
فراهم نمودن
catered
فراهم نمودن
catering
فراهم نمودن
caters
فراهم نمودن
standardised
استاندارد نمودن
friends
یاری نمودن
adjust
تصفیه نمودن
waive
اغماض نمودن
account
محاسبه نمودن
plot
رسم نمودن
plots
رسم نمودن
plotted
رسم نمودن
sum
خلاصه نمودن
sums
خلاصه نمودن
sorting
مرتب نمودن
indexed
اندکس فهرست نمودن
accoutre
با تجهیزات اماده نمودن
index
اندکس فهرست نمودن
deciphers
کشف رمز نمودن
deciphered
کشف رمز نمودن
bestialize
جانور خوی نمودن
rebuild
تجدید بنا نمودن
compass
مدارچیزی راکامل نمودن
credit insurance
بیمه نمودن اعتبار
receipts
اعلام وصول نمودن
cornering the market
قبضه نمودن بازار
brutalization
حیوان صفت نمودن
decipher
کشف رمز نمودن
indexes
اندکس فهرست نمودن
rebuilds
تجدید بنا نمودن
receipt
اعلام وصول نمودن
sign a waiver
قبول اغماض نمودن
bashed
دست پاچه نمودن
anticlimaxes
بیان قهقرایی نمودن
committed
متعهدبانجام امری نمودن
committing
متعهدبانجام امری نمودن
reciprocates
مقابله به مثل نمودن
reciprocate
مقابله به مثل نمودن
anticlimax
بیان قهقرایی نمودن
bash
دست پاچه نمودن
hedges
کسب مصونیت نمودن
hedge
کسب مصونیت نمودن
bashes
دست پاچه نمودن
bashing
دست پاچه نمودن
frequency stabilization
پایدار نمودن فرکانس
reciprocated
مقابله به مثل نمودن
magnetic tape sorting
مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
commit
متعهدبانجام امری نمودن
pontify
خودرا مقدس نمودن
commits
متعهدبانجام امری نمودن
price fixing
ثابت نمودن قیمت
hedged
کسب مصونیت نمودن
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...