Total search result: 206 (6 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
tablature |
تصویر نقاشی |
|
|
Search result with all words |
|
image |
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص |
images |
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص |
real time |
با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد |
kakemono |
تصویر یا نوشته روی ابریشم نقاشی روی ابریشم |
kakemone |
[تصویر و نقاشی روی ابریشم] |
Other Matches |
|
vorticism |
مکتب نقاشی کوبیسم انگلیسی که در نقاشی از صنایع جدیدنیز استفاده کرده |
oil on canvas [painting technique] |
رنگ روغنی نقاشی روی کرباس [شیوه نقاشی] |
tweening |
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد |
cropped |
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر |
images |
سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر |
image |
[سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر] |
crop |
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر |
crops |
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر |
pictures |
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر |
pictured |
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر |
picturing |
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر |
picture |
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر |
videoed |
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر |
videoing |
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر |
videos |
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر |
video |
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر |
acrobats |
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند |
acrobat |
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند |
images |
تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود |
image |
[تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.] |
flickers |
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند |
flickered |
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند |
flicker |
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند |
spherization |
جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند |
lossless compression |
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت |
refreshed |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
refreshes |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
autos |
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد |
auto |
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد |
refresh |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
persistence |
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش |
hypertext |
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر |
pen drawing |
تصویر خطی تصویر مدادی |
tracing |
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود |
tracings |
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود |
orthographic |
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست |
background |
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند |
backgrounds |
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند |
raster scan |
ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر |
image dissector tube |
لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر |
images |
نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر |
image formation |
تولید تصویر تصویر |
the brush |
نقاشی |
portrait |
نقاشی |
paintings |
نقاشی |
painting |
نقاشی |
pictorial art |
نقاشی |
portraits |
نقاشی |
daubery |
نقاشی بد |
daubry |
نقاشی بد |
canvases |
نقاشی |
canvas |
نقاشی |
animation |
نقاشی متحرک |
aquarelle |
نقاشی اب و رنگی |
wall painting |
نقاشی دیواری |
bepaint |
نقاشی کردن |
oil painting |
نقاشی بارنگ |
paint |
رنگ نقاشی |
murals |
نقاشی دیواری |
animations |
نقاشی متحرک |
paints |
رنگ نقاشی |
water colour |
نقاشی ابرنگی |
picture gallery |
اطاق نقاشی |
watercolor |
نقاشی ابرنگ |
pastel |
نقاشی بامدادرنگی |
fresco |
نقاشی دیواری |
tableaux |
پرده نقاشی |
tableaus |
پرده نقاشی |
tableau |
پرده نقاشی |
white ground technique |
اسلوب نقاشی |
brush |
نقاشی کردن |
oil paintings |
نقاشی بارنگ |
miniature |
نقاشی باتذهیب |
miniatures |
نقاشی باتذهیب |
pictures |
نقاشی کردن |
sand painting |
نقاشی روی شن |
picturing |
نقاشی کردن |
nocturnes |
نقاشی از منظره شب |
nocturne |
نقاشی از منظره شب |
plychromy |
نقاشی رنگارنگ |
brushes |
نقاشی کردن |
pictured |
نقاشی کردن |
spackle |
بتونه نقاشی |
aqua relle |
نقاشی اب و رنگی |
painting and the like |
نقاشی و مانند ان |
picture |
نقاشی کردن |
pallet knife |
کاردک نقاشی |
paysage |
نقاشی دورنما |
scumble |
رنگهای نقاشی |
polychromy |
نقاشی رنگارنگ |
drawing key |
کپیه نقاشی |
painted |
نقاشی شده |
his painting lacked repose |
نقاشی وی توافق |
frescoes |
نقاشی دیواری |
easels |
سه پایه نقاشی |
graphic |
مربوط به نقاشی |
living picture |
پرده نقاشی |
mural |
نقاشی دیواری |
finger painting |
نقاشی با انگشت |
finger painting |
نقاشی انگشتی |
easel |
سه پایه نقاشی |
palette knife |
کاردک نقاشی |
palette knives |
کاردک نقاشی |
illusiansm |
نقاشی سه بعدی |
portraiture |
نقاشی از صورت |
mirror drawing |
نقاشی از ایینه |
pencilling |
نقاشی مدادی |
pencils |
نقاشی مدادی |
impaint |
نقاشی کردن |
illusionism |
نقاشی از منافرخیالی |
pencil |
نقاشی مدادی |
scans |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
scan |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
scanned |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
animated cartoon |
فیلمهای نقاشی شده |
oil paintings |
نقاشی رنگ روغنی |
comic strip |
فیلمهای نقاشی شده |
comic strips |
فیلمهای نقاشی شده |
plafond |
سقف نقاشی شده |
draw a person test |
ازمون نقاشی ادم |
chiaroscuro |
نقاشی سیاه قلم |
oil painting |
نقاشی رنگ روغنی |
palette |
جعبه رنگ نقاشی |
vase painting |
نقاشی روی سفال |
sea piece |
نقاشی منظره دریا |
draw a man test |
ازمون نقاشی ادمک |
palettes |
جعبه رنگ نقاشی |
scenography |
نقاشی پردههای نمایش |
scenograph |
منظره نقاشی شده |
paint brush |
قلم موی نقاشی |
old master |
نقاشی هر یک از این هنرمندان |
old masters |
نقاشی هر یک از این هنرمندان |
tableau |
دور نمای نقاشی |
line drawing |
نقاشی با مداد وقلم |
Oil painting . |
نقاشی رنگ روغن |
tableaus |
دور نمای نقاشی |
tableaux |
دور نمای نقاشی |
frescoes |
نقاشی ابرنگی روی گچ |
frescoes |
نقاشی ابرنگی کردن |
graphic |
مربوط به نقاشی یاترسیم |
oil color |
روغن مخصوص نقاشی |
tablature |
نقاشی دیواری یا سقفی |
fresco |
نقاشی ابرنگی کردن |
line drawings |
نقاشی با مداد وقلم |
panels |
نقاشی روی چوی |
panel |
نقاشی روی چوی |
fresco |
نقاشی ابرنگی روی گچ |
crayons |
مداد ابرو نقاشی کردن |
predella |
نقش یا نقاشی در روی خیزپله |
canvas |
کرباس پارچه مخصوص نقاشی |
gallery |
جای ارزان اطاق نقاشی |
mezzotinto |
نقاشی سایه روشن کردن |
drawings |
هنر طراحی تابلو نقاشی |
canvases |
کرباس پارچه مخصوص نقاشی |
crayon |
مداد ابرو نقاشی کردن |
mezzotint |
نقاشی سایه روشن کردن |
galleries |
جای ارزان اطاق نقاشی |
drawing |
هنر طراحی تابلو نقاشی |
divisinism |
تجزیه کاری رنگ در نقاشی |
goodenough draw a man test |
ازمون نقاشی ادمک گودایناف |
cel |
فریم ... در یک ترتیب نقاشی متحرک |
arras |
نقاشی طراحی قلاب دوزی |
frank drawing completion test |
ازمون تکمیل نقاشی فرانک |
pieta |
نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی |
brushes |
شکل وسیله برس در بسته نقاشی |
encaustic |
نقاشی بارنگی که باموم اب کرده بسازند |
war paint |
نقاشی بدن برای رزم و پیکار |
pornography |
نقاشی یا عکس محرک احساسات جنسی |
ambience |
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی |
ambiance |
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی |
To fake an oil – painting . |
یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن |
canvas |
پرده نقاشی کف رینگ بوکس یا کشتی |
canvases |
پرده نقاشی کف رینگ بوکس یا کشتی |
brush |
شکل وسیله برس در بسته نقاشی |
Biedermeier |
[سبک معماری، دکوراسیون و نقاشی اروپای میانی] |
pc paint |
برنامه مشهور نقاشی وترسیم برای ریزکامپیوترها |
grisaille |
نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری |
The painting is only a copy. |
این نقاشی فقط کپی [از اصل] است. |
collages |
اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی |
applique |
نقاشی رنگ و روغن روی فرف فلزی |
paint roller mill |
غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان |
The painting portrays the death of Nelson. |
این نقاشی مرگ نلسون را مجسم می کند . |
collage |
اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی |
picturesqueness |
شایستگی برای نقاشی شدن یاعکس برداری |
graphic display |
یک ترمینال کامپیوتر برای نمایش نقاشی ها و تصاویرروی یک صفحه |
pornography |
نقاشی یانوشته خارج ازاخلاق درباره مسائل جنسی |
crosshair |
در برنامه رسم یا نقاشی شکل نشانه گر که به صورت ضربدر است |
willowware |
بشقاب دارای نقاشی بید وغیره برای تزئین اطاق |
story board |
مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد |
palettes |
لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی |
palette |
لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی |
altar-piece |
پرده نقاشی [یا تندیس تزئینی در قسمت بالا و عقب محراب کلیسا] |
chiaroscuro |
نوعی نقاشی که فقط با سیاه روشن وبدون رنگ امیزی انجام میشود |
airbrush |
یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی |
brushes |
وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند |
brush |
وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند |
pre imaging |
تولید فریم نقاشی متحرک یا ویدیو در بافر حافظه پیش از آنکه روی صفحه منتقل شود برای نمایش |
scrawling |
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن |
scrawled |
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن |
scrawl |
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن |