English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
cpi تعداد حروف چاپ شده که در فضای یک اینچ جا می گیرد
Other Matches
pitches تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
pitch تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
tpi تعداد شیار در هر اینچ
bpi تعداد بایت در هر اینچ
bytes per inch تعداد بایت ها در یک واحد اینچ
character pitch تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
kpsi [واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
track تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
bpi تعداد بیتهایی که در یک اینچ از رسانه ذخیره سازی قابل ضبط است
tracks تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
tracked تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
string تعداد حروف یک رشته
width تعداد حروف در یک صفحه یا خط
space فضای خالی بین حروف یا خط ها
spaces فضای خالی بین حروف یا خط ها
item تعداد حروف و ارقام در داده
items تعداد حروف و ارقام در داده
lengths تعداد حروف ذخیره شده در یک فیلد
length تعداد حروف ذخیره شده در یک فیلد
fields تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
fielded تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
pitches وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitch وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
length تعداد حروف عکس برای شناسایی فایل
lengths تعداد حروف عکس برای شناسایی فایل
lengths تعداد رکوردها یا فیلدها یا حروف در یک بلاک داده
length تعداد رکوردها یا فیلدها یا حروف در یک بلاک داده
length تعداد حروف یا بایتها در یک فایل ذخیره شده
lengths تعداد حروف یا بایتها در یک فایل ذخیره شده
righting مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righted مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
right مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
code سیستم علامتها و اعداد و حروف که فضای خاصی دارد
length کل تعداد حروف در فیلدهای مختلف در رکورد ذخیره شده
constants فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
constant فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
catena 1-تعداد اعضای یک لیست زنجیری 2-مجموعهای از حروف در یک کلمه
lengths کل تعداد حروف در فیلدهای مختلف در رکورد ذخیره شده
string فضای ذخیره سازی برای مجموعهای از حروف الفبا- عددی
rate مقدار اطلاعات در هر حرف ضرب در تعداد حروف ارسالی در ثانیه
rates مقدار اطلاعات در هر حرف ضرب در تعداد حروف ارسالی در ثانیه
printed تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
print تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
prints تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
knot density چگالی گره [تراکم تعداد گره در مساحتی مشخص از فرش می باشد که اغلب بصورت متر مربع و یا اینچ مربع محاسبه می گردد.]
spacing فضای خالی قرار دادن بین حروف یا خط های متن چاپ شده
storage تعداد بیتهایی که در واحد فضای ذخیره سازی رسانه قابل ضبط است
justifying تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود
justify تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود
justifies تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود
Huffman code کد فشرده سازی داده که حروف ای که اغلب نرخ می دهند فضای بیت کمتری اشغال می کنند
format تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
formats تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
multiprocessor تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
mini- اینچ و معمولا به اینچ
readout وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند
block letter حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر
self- سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند
Linotype ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
combinatorics محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
separated حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separate حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separates حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
inferior figures حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند.
shift keys که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift key که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
normalize تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalises تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalizes تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
monotype ماشین حروف ریزی و حروف چینی
normalised تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalising تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
round تعداد تیر تعداد شلیک دور
roundest تعداد تیر تعداد شلیک دور
graphics ترمینال ویدیو متن که حروف نمایش داده شده آن از محدود حروف گرافیکی و نه متن هستند
users حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
user حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
cases حروف بزرگ یا حروف معمولی
types حروف چاپی حروف چاپ
typed حروف چاپی حروف چاپ
type حروف چاپی حروف چاپ
case حروف بزرگ یا حروف معمولی
odd ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
oddest ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
non destructive cursor صفحه نمایش که حروف پیشین را هنگام نمایش حروف جدید برگرداند
point size اینچ
pollex یک اینچ
inched اینچ
inches اینچ
inching اینچ
inch by inch اینچ اینچ
mini- اینچ
inch اینچ
by inches اینچ اینچ
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
spoonerism اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف
in. مخفف اینچ
trackes per inch شیار در اینچ
dpi نقطه در هر اینچ
microfloppy اینچ دیسک
typefaces نقط ه در اینچ
typeface نقط ه در اینچ
dots per inch نقطه در هر اینچ
square inch اینچ مربع
inches per second اینچ بر ثانیه
character per inch دخشه در اینچ
pound per square inch پوند بر اینچ مربع
RPI [row per inch] رجشمار نسبت به اینچ
ounce per inch square اونس اینچ مربع
uncia یک دوازدهم یک اینچ یک اونس
prints معمولا با معیار نقط ه در اینچ
printed معمولا با معیار نقط ه در اینچ
print معمولا با معیار نقط ه در اینچ
cpi Inch Per Character دخشه در اینچ
NDR سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد
I measure 30 inches round the waist . اندازه دوز کمرم 30 اینچ است
cubit مقیاس قدیمی طول معادل 81 تا 22 اینچ
italic حروف یک وری حروف کج
micronlitre یک لیتر گاز درفشار یک میلیونیم اینچ جیوه
turret guns توپهایی که کالیبر انها بیش از 6 اینچ است
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
pica نوعی نوشتن در چاپگر که ده حرف در اینچ چاپ میکند
elite type یک اندازه تحریر که دوازده کاراکتر را در هر اینچ تحریرقرار میدهد
syllabary حروف تهجی مخابراتی حروف رمز تهجی
enhance حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhanced حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhancing حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhances حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
silicon قطعه نازک کریستال سیلیکون خالص با قط ر چند اینچ که روی آن مدارهای مجتمع قرار دارند.
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
wheelbase فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbases فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
it gives me the hump جرم می گیرد
bit mapped screen RA قرار گیرد
breadboard می صورت گیرد
capital ship کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
penful انچه در یک قلم جا گیرد
bow arm بازویی که کمان را می گیرد
laughter is infectious خنده همه را می گیرد
Our affairs are shaping well. کارها داردسروصورت می گیرد
what p do you receive? چند درصد می گیرد
what p do you receive? صدی چندمی گیرد
The fortune teller tells fortunes . فالگیر فال می گیرد
magnum بطری که دو باده در ان جای گیرد
magnums بطری که دو باده در ان جای گیرد
He does not bite. او [مرد] گاز نمی گیرد.
footprints فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد
privat docent or zent اموزگارمجازدردانشگاه که که مواجب ازدانشجویان می گیرد
she is too p about her dress زیاد درلباس دقت می گیرد
footprint فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد
manager و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
managers و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
wind gauge دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد
heuristic آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد
Our organization is just standing on its own feet. تشکیلات ما تازه دارد جان می گیرد
Unless the dog is trodden on the tail , it will no. <proverb> تا پا روى دم سگ نگذارى گاز نمى گیرد .
classes محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
pyrophorus چیزی که در مجاورت هواخودبخود اتش گیرد
The poor fellow ( guy ) is restless. بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد )
deforciant کسی که مالی را از دیگری بزور می گیرد
classed محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
palmful انقدرکه دریک کف دست جای گیرد
foundation pile میله هایی که در فونداسیون قرار می گیرد
class محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
classing محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
He is a corrupt official . مأمور فاسدی است ( رشوه می گیرد وغیره )
What is worth doing is worth doing well . <proverb> کارى ارزش دارد که خوب انجام گیرد .
He is giving her French lessons in exchange for English lessons به اودرس فرانسه می دهد ودرعوض انگیسی می گیرد
advisee کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
desktop سیستم کامپیوتر کوچک که روی میز جا می گیرد
Barking dogs seldom bite. <proverb> سگى که پارس مى کند بندرت گاز مى گیرد.
birthright حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
tenors بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
tenor بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
trainbearer کسیکه دنباله لباس دیگری رامی گیرد
priority شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
priorities شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
nuclear equipoise گلوله اتمی که نبایستی مورداستفاده قرار گیرد
point four رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
transmitter وسیلهای که سیگنال ورودی را می گیرد , پردازش میکند
transmitters وسیلهای که سیگنال ورودی را می گیرد , پردازش میکند
cartridges درایوی که یک دیسک یا نوار را در کارتریج به کار می گیرد
cartridge درایوی که یک دیسک یا نوار را در کارتریج به کار می گیرد
dutiable goods کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
cycles زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
cycle زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
dioptometer اسبابی که قدرت تطابق وانکسار چشم را اندازه می گیرد
cycled زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
object ball گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد
rent ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
shooting line خط موازی هدف که پای کمانگیران در تیراندازی روی ان قرارمی گیرد
hydrolyte جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
fly wheel چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com