English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
system v interface definition تعریف میانجی سیستم 5
Other Matches
defaulting در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
scsi میانجی سیستم کامپیوترکوچک
small computer system interface میانجی سیستم کامپیوتری کوچک
enhanced system device interface میانجی دستگاه سیستم پیشرفته
nomenclature سیستم از پیش تعریف شده برای انتساب کلمات و نشانه ها به اعداد یا اصط لاحات
crash conversion تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
Windows GDI مجموعه ابزارهای نرم افزاری از تبدیل تعریف ویندوز API که نوشتن برنامه برای برنامه نویس را ساده تر میکند که تحت سیستم عامل ویندوز کار خواهد کرد
rug names اسامی فرش [بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
runs اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
run اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
blessed folder در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
sysgen فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
peripheral که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
integrated نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است
paraclete میانجی
refereeing میانجی
referees میانجی
moderator میانجی
go-between میانجی
placater میانجی
moderators میانجی
conciliator میانجی
go-betweens میانجی
refereed میانجی
mediator میانجی
referee میانجی
intercessor میانجی
go between میانجی
intermediator میانجی
intermedium میانجی
intermediate میانجی
arbitress میانجی
mediators میانجی
interagent میانجی
arbitrator میانجی
intermediaries میانجی
conciliation officer میانجی
intermediary میانجی
interfaces میانجی
interface میانجی
arbitrators میانجی
catalyzer میانجی
midway متوسط میانجی
detonators خرج میانجی
intermediary bank بانک میانجی
intermediation میانجی گری
intercession میانجی گری
intercessions میانجی گری
buster خرج میانجی
user interface میانجی کمکی
booster خرج میانجی
detonator خرج میانجی
lingua franca زبان میانجی
boosters خرج میانجی
mediums میانجی واسطه
medium میانجی واسطه
communication interface میانجی ارتباطی
buffer حافظه میانجی
to stand or go between میانجی شدن
to stand between میانجی شدن
interagency میانجی گری
mediates میانجی گری کردن
intercede میانجی گری کردن
mediating میانجی گری کردن
mediated میانجی گری کردن
mediate میانجی گری کردن
intermediacy میانجی گری مداخله
graphical user interface میانجی نگارهای کاربر
intermedial میانجی گری کننده
mediacy شفاعت میانجی گری
mediative وابسته به میانجی گری
mediatory وابسته به میانجی گری
interceded میانجی گری کردن
network interface card کارت میانجی شبکه
detonators خرج میانجی جنگی
intercedes میانجی گری کردن
detonator خرج میانجی جنگی
interceding میانجی گری کردن
application program interface میانجی یا رابط برنامه کاربردی
interposes در میان امدن میانجی شدن
musical instrument digital interface میانجی رقمی الات موسیقی
interposing در میان امدن میانجی شدن
interpose در میان امدن میانجی شدن
interposed در میان امدن میانجی شدن
midi میانجی رقمی الات موسیقی
intercede میانجی شدن میانه گیری کردن
interceded میانجی شدن میانه گیری کردن
intercedes میانجی شدن میانه گیری کردن
To meciate . To intervene . پا درمیانی کردن ( واسطه یا میانجی شدن )
interceding میانجی شدن میانه گیری کردن
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
bifuel propulsion سیستم خروج گاز با فشارحاصله از دو نوع سوخت سیستم جت دو سوختی
policonic projection سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
desk accessory در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
coupling نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
design phase فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده
natives کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
download فرایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامیپوتر مرکزی بزرگ به سیستم کامپیوترکوچک و دور
chcp در سیستم عاملهای OS \ MS DOS دستور سیستم که صفحه کد مورد استفاده را بیان میکند
native کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
ES IS سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
demands نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demanded نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
diabatic process پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
tar سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند
demand نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
standbys سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
standby سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
three phase four wire system سیستم سه فازه باسیم نقطه ستاره سیستم چهارسیمه
building block principle طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
automatic levelling سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
system diagnostics امکانات عیب شناسی سیستم تشخیص خرابی سیستم
bridge سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridged سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridges سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
mttf متوسط مدت زمانی که در ان سیستم یا مولفه سیستم بدون خطا کار کندFailure To Time ean
failures بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
failure بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
desktop در یک سیستم Apple Macitoshفایل سیستم برای ذخیره سازی اطلاعات در باره فایلهای روی دیسک یا حجم
off load انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
lambert projection سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
expansion card کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
warm boot شروع مجدد سیستم که معمولاگ سیستم عامل را هرباره بارمیکند ولی دیگر سخت افزار را بررسی نمیکند
compliment تعریف
complimented تعریف
description تعریف
definiens تعریف
complimenting تعریف
compliments تعریف
descriptions تعریف
definitions تعریف
explanations تعریف
comkplimentarily با تعریف
portrayals تعریف
extolment تعریف
circumscription تعریف
quality تعریف
qualities تعریف
portrayal تعریف
explanation تعریف
cell definition تعریف سل
definition تعریف
link encryption خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
presentation manager تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
teleran system نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
opens 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
open 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
opened 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
system flowchart نمودار گردش سیستم روندنمای سیستم
designation system سیستم تعیین وسایل سیستم انتخاب
contextual definition تعریف ضمنی
nosography تعریف امراض
glorifies تعریف کردن
glorify تعریف کردن
block definition تعریف بلوک
anarthrous بی حرف تعریف
operational definition تعریف عملیاتی
recount تعریف کردن
say a good word for تعریف کردن
circular definition تعریف دوری
recounts تعریف کردن
self aggrandizement تعریف از خود
praise تعریف کردن
recounted تعریف کردن
recounting تعریف کردن
glorifying تعریف کردن
data definition تعریف داده
extoller تعریف کننده
defines تعریف کردن
field definition تعریف فیلد
defining تعریف کردن
he is well spoken of از او تعریف می کنند
honorable شایان تعریف
recitations تعریف موضوع
recitation تعریف موضوع
compliment تعریف کردن از
praising تعریف کردن
complimented تعریف کردن از
praises تعریف کردن
complimenting تعریف کردن از
praised تعریف کردن
extoll تعریف کننده
job definition تعریف برنامه
problem definition تعریف مسئله
definition of a problem تعریف یک برنامهThe
traduce تعریف کردن
traduced تعریف کردن
define تعریف کردن
macro difinition درشت تعریف
macro definition تعریف ماکرو
macro definition درشت تعریف
definable تعریف پذیر
traduces تعریف کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com