English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 216 (10 milliseconds)
English Persian
replace تعویض
replaced تعویض
replaces تعویض
replacing تعویض
substitution تعویض
interchange تعویض
interchanged تعویض
interchanges تعویض
interchanging تعویض
shift تعویض
shifted تعویض
shifts تعویض
resignation تعویض
resignations تعویض
swapping تعویض
replacement تعویض
replacements تعویض
refill تعویض
refilled تعویض
refilling تعویض
refills تعویض
switch تعویض
switched تعویض
switches تعویض
quid pro quo تعویض
quid pro quos تعویض
rotation تعویض
substituent تعویض
switchover تعویض
Other Matches
post knotting پشت زنی [تعویض گره ها بعد از اتمام فرش] [گاه جهت تعویض نگاره ها در قسمتی از فرش بافته شده و یا جهت قدیمی جلوه دادن فرش با تعویض گره ها در محل درج تاریخ، گره ها را تعویض می کنند.]
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
switches تعویض جا
line feed تعویض خط
stage set تعویض سن
switch تعویض جا
switched تعویض جا
commutating switch کلید تعویض
replacement تعویض یکانها
relieves تعویض نگهبانی
pole changing تعویض قطب
oil change تعویض روغن
alternated تعویض متناوب
replacements تعویض قطعه
relieving تعویض نگهبانی
replacements تعویض یکانها
alternates تعویض متناوب
alternate تعویض متناوب
relieve تعویض نگهبانی
refillable قابل تعویض
supplant تعویض کردن
illumination change تعویض روشنایی
fungible قابل تعویض
modification تعویض مدل
alteration تعویض کردن
frequency changing تعویض فرکانس
automatic carriage تعویض خودکار
exchange point نقطه تعویض
direct exchange تعویض باداغی
changer تعویض کننده
interchange circuit مدار تعویض
rotation تعویض محل
interchangeability قابلیت تعویض
supplanted تعویض کردن
supplanting تعویض کردن
supplants تعویض کردن
fungibility قابلیت تعویض
line replacement تعویض خط جبهه
line feed تعویض سطر
lead through تعویض سرپرست
foreign exchange تعویض خارجی
rotation تعویض یکانها
change court تعویض زمین
replacement تعویض قطعه
symmetrical exchange تعویض قرینه
substitution تعویض جانشینی
interchangeable قابل تعویض
shift نوبت تعویض
shift تعویض کردن
shifted نوبت تعویض
shifted تعویض کردن
shifts نوبت تعویض
shifts تعویض کردن
turn over برگردان تعویض
to shift تعویض کردن
change تعویض مبادله
changed تعویض مبادله
changes تعویض مبادله
changing تعویض مبادله
substitutionary تعویض جانشینی
relief in place تعویض در محل
replacer تعویض کننده
subs تعویض بازیگر
sub تعویض بازیگر
alternation تعویض قطب
maintenance تعویض قط عات و...
substitutable قابل تعویض
replacement cost هزینه تعویض
request substitution تقاضای تعویض
shifter تعویض کننده
replaceable قابل تعویض
adjournments برخاست تعویض
substitute تعویض بازیگر
substituted تعویض بازیگر
restaging تعویض محل
substituting تعویض بازیگر
adjournment برخاست تعویض
renewable fuse فیوز تعویض پذیر
courier transfer station ایستگاه تعویض پیک
changing the goal keeper تعویض دروازه بان
relief in place تعویض یکانها در محل
gear change box جعبه تعویض دنده
exchangeable disk دیسک قابل تعویض
pole changing switch کلید تعویض قطب
shiftable قابل تعویض یا انتقال
shift colors تعویض پرچم ناو
linear amplifier تعویض کننده خطی
shift colors پرچم را تعویض کنید
line feed character دخشه تعویض پذیر
new line character دخشه تعویض سطر
noninterchanging states حالتهای تعویض نشدنی
switch over تعویض کردن برق
pole changer تعویض کننده قطب
beater ejector دکمه تعویض سر همزن
trade something in <idiom> تعویض وسایل کهنه
substituent قابل تعویض توکیلی
change of service تعویض سرویس والیبال
exchanged مبادله کردن تعویض
aircraft handover تعویض کنترل هواپیما
putting تعویض کردن انداختن
substituting تعویض جانشین کردن
substitute تعویض جانشین کردن
substituted تعویض جانشین کردن
substitutive وابسته به تعویض یا جابجاسازی
substituted تعویض کردن جابجاکردن
substituting تعویض کردن جابجاکردن
irreplaceable غیر قابل تعویض
anastrophe تعویض کلمات یک عبارت
exchange مبادله کردن تعویض
exchanges مبادله کردن تعویض
exchanging مبادله کردن تعویض
replace چیزی را تعویض کردن
replaced چیزی را تعویض کردن
broadband exchange تعویض پهن باند
replaces چیزی را تعویض کردن
board exchange warranty ضمانت تعویض برد
substitute تعویض کردن جابجاکردن
puts تعویض کردن انداختن
replacing چیزی را تعویض کردن
put تعویض کردن انداختن
pole changing motor موتور با قطبهای قابل تعویض
nineteens علامت تعویض دروازه بان
CDs دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
CD دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
bank restriction ممنوعیت تعویض پول با طلا
tiring room محل تعویض لباس هنرپیشه
tiring house محل تعویض لباس هنرپیشه
nineteen علامت تعویض دروازه بان
state succession تعویض دولتهابه طور متوالی
chop تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chopped تعویض کنترل عملیاتی یکانها
rotation تعویض نوبتی یکانها یا افراد
data break تاریخ تعویض کلید رمز
switched تعویض محل دو بازیگر پس ازسرویس
switch تعویض محل دو بازیگر پس ازسرویس
lf تعویض سطر تغذیه کاغذ
carriage return تعویض سطر Return/Enter
direct exchange items اقلام قابل تعویض مستقیم
interchangeable bearing shells پوسته قابل تعویض یاطاقان
change of station انتقال تعویض محل خدمت
switches تعویض محل دو بازیگر پس ازسرویس
speed change تغییر سرعت یا تعویض عده دور
incommutable تبدیل ناپذیر غیر قابل تعویض
relief مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
guard mount مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
exchange رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
recondition قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
reconditions قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
exchanged رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
exchanges رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
exchanging رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
reconditioned قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
Is there a connection to Glasgow? آیا به شهر گلاسگو تعویض دارد؟
reconditions نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
audible تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
bench تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
benches تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
channels انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
channeling انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
channeled انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
microgroove سه شاخه قابل تعویض میان صفحات گرامافون
channel انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
recondition نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
single ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن
reconditioned نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
channelled انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
rotating unit یکان در حال تعویض یاچرخش نوبتی بین پستها
formats تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
format تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
Is there enough time to change trains? آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
Bernoulli drive سیستم بافرفیت ذخیره سازی بالا که ازکارتریج قابل تعویض MBاستفاده میکند
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
carriage control tape نواری که اطلاعات لازم برای کنترل تعویض سطر در یک چاپگر سطری روی ان پانچ شده است
overlap تداخل رنگ ها [خصوصا در لبه طرح ها و موقع تعویض رنگ در نقشه]
replace عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replacing عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
thrashing سربار مربوط به تعویض حافظه در سیستم حافظه مجازی
clearing تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش
clearings تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش
line replacement یکان تعویض کننده یکان جبهه
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
microsoft برنامهای که روی سرور ویندوز NT ماکرو سافت اجرا میشود و توابعی که برای تعویض نرم افزار مشتری در ویندوز به کار می رود
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
spoonerism اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com