English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
constructive placement تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
Other Matches
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
dispatch money جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
despatch money پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
horizontal loading بارگیری افقی کشتیها
portcapacity فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
unit loading بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
trial and error <idiom> یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
preload loading بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
keystroke برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
wet storage بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
fair weather مناسب برای
back haul بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
winterish مناسب برای زمستان
running مناسب برای مسابقه دو
cantabile مناسب برای اواز
in pride of grease مناسب برای کشتن
suitable for children مناسب برای بچه ها
skiable مناسب برای اسکی
airworthiness مناسب برای پرواز
airworthy مناسب برای پرواز
fill the bill <idiom> مناسب برای همه جا
ready مناسب برای استفاده از یا فروش .
buyer's market بازار مناسب برای خریدار
gressorial مناسب برای راه رفتن
readying مناسب برای استفاده از یا فروش .
fencible مناسب برای نرده کشی
office مناسب برای استفاده در شرکت
readies مناسب برای استفاده از یا فروش .
market value قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
offices مناسب برای استفاده در شرکت
roadworthy مناسب برای بکاربردن درجاده ها
readied مناسب برای استفاده از یا فروش .
fishable مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
combat loading بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
embarkation order دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
endurance loading بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
He's not suited for a doctor. او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
to be [look] somewhat [the] worse for wear [person, thing] مناسب نبودن برای پوشیدن [جامه ای]
lyrical مناسب برای نواختن یاخواندن باچنگ
fair drawing طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
jump altitude ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
sawtimber الوار مناسب برای اره کشی
jump speed سرعت مناسب برای پرش باچتر
log wood درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
amphimictic مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
that is i. to this purpose برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
slotting منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slot منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
bug taper ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
flag days روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
slots منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
ski run سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
gorge portion محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
The fire is fit to roast the meat. این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
fits units with ... connection مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ... [الکترونیک مهندسی برق]
back wardation تعیین اجل برای بایع
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
sectors شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
to suggest it is appropriate to do so [matter] پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
verification بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
sector شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
sexualize جنس برای چیزی تعیین کردن
short line محدوده تعیین شده برای فرودتوپ
metronomes اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
metronome اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
call a metting تعیین وقت و دعوت برای جلسه
water bailiffs مامور تفتیش کشتیها در بندر
command altitude ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
fourth generation computers زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
playoffs مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان
bathometer دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
nominate تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
bibliotics بررسی دست نوشته برای تعیین اصالت ان
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
nominates تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
advowson حق تعیین مقام برای تصدی اموروقفی کلیسا
nominating تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
playoff مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان
CD WO مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
voicing توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voices توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
photo finish استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
command heading مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
dropped خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
limits محدودههای بیشترین حد از پیش تعیین شده برای اعداد در کامپیوتر
center تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
pibal دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
winter book تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
collusion برای تعیین قیمت مشترک و یا تقسیم بازار کالامیان خود
cone penetrometer وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
conversions 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
boat train ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
boat trains ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
tonnage حقوق گمرکی که از کشتیها به نسبت بارشان دریافت میشود
populating 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populates 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populate 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
lagged زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
lags زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
lag زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
break up value قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
hand-held کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
enumerated type فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
fibre optics لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
tan alt ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
shadow factor ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
prize of war کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
navigation head بارانداز کنار اسکله دریایی محل مبادله بار کشتیها دراسکله
routing مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
check point نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
shake bottle بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
semaphore مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
telegenic دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
fair trade laws قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
point designation شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
pill pool billiard بیلیارد کیسه دار با تعیین شماره گوی برای هر بازیگربا ژتون یا گویهای کوچک مخصوص
ergonomics بخشی از طراحی نرم افزار یا سخت افزار تا برای استفاده مناسب و امن شود
wife's equity عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
arm وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
alphaphotographic آنچه باعث نمایش تصاویر با استفاده از حروف گرافیکی از پیش تعیین شده برای سرویسهای تلتکس می شوند
carring over تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
observer گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observers گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
controlled environment محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
fractional T روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
burned کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
decca سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
movement credit وقت پیش بینی شده و تعیین شده برای حرکت یک ستون
range resolution قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
object code خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
timing disc علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
tasking سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
axle stub اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
early token release در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
c رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
holding area منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
credit system of supply سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
loading bridge پل بارگیری
well deck پل بارگیری
loading بارگیری
shipping بارگیری
material handling bridge پل بارگیری
stowage بارگیری
charging بارگیری
burdening بارگیری
point of loading نقطه بارگیری
plimsol mark علایم بارگیری
plimsol mark مارک بارگیری
pick up and delivery بارگیری و تحویل
frequency loading بارگیری فرکانسی
well deck عرشه بارگیری
aprons محوطه بارگیری
load factor ضریب بارگیری
apron محوطه بارگیری
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
pre loading بارگیری اولیه
bucket charging بارگیری با سطل
loading site سکوی بارگیری
loading rack سکوی بارگیری
loading point نقطه بارگیری
loading facilities وسایل بارگیری
stowage بارگیری و باراندازی
loading diagram دیاگرام بارگیری
loading apron نوار بارگیری
load lines علایم بارگیری
line charging current جریان بارگیری خط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com