English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
Other Matches
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
crucial experiment ازمایش تعیین کننده
joming test ازمایش تعیین سختی فلزات
vicker's diamond hardness tester دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
weapon selector مقیاس یا جدول تعیین خسارات اتمی یا میزان دوزدریافتی هدفها
rivet test ازمایش تعیین مقاومت فلزات جهت ساختن میخ پرچ
salinometer الت تعیین مقدار نمک در ابهای شور
dosages مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
quantity theory of money نظریهای که به موجب ان قیمت هرکالا با مقدار پول تعیین میشود
bench check ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
defaulted عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulting عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
default عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaults عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
dose rate نواخت جذب دارو میزان جذب دارو مقدار اثر دارو
kabal قبال [نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
differential compression check ازمایشی از وضعیت موتور که در ان مقدار نشتی رینگها وسوپاپها توسط اندازه گیری افت فشار در طرفین سوراخی با قطر معین تعیین میشود
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
dosed مقدار دارو
dosing مقدار دارو
doses مقدار دارو
dose مقدار دارو
dosages مقدار استعمال دارو
dosage مقدار استعمال دارو
dozing مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozes مقدار کافی از یک دارو خوراک
dosages مقدار تجویز شده دارو
doze مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozed مقدار کافی از یک دارو خوراک
dosage مقدار تجویز شده دارو
emplacement تعیین جا
determination تعیین
formulation تعیین
fixation تعیین
fixations تعیین
appointment تعیین
appointments تعیین
specification تعیین
designation تعیین
designations تعیین
assignment of space تعیین جا
wage determination تعیین دستمزد
indentification تعیین هویت
income determination تعیین درامد
typification تعیین نمونه
price determination تعیین قیمت
valorization تعیین ارزش
range determination تعیین مسافت
frequency designation تعیین فرکانس
frequency determination تعیین فرکانس
frequency assignment تعیین فرکانس
frequency allocation تعیین فرکانس
foreordainment تعیین از پیش
bound تعیین کردن
indeterminable تعیین ناپذیر
job placement تعیین شغل
titration تعیین عیار
earmarked تعیین شده
identifies تعیین کردن
identify تعیین کردن
assignations تعیین وقت
redirection تعیین مسیر
redirection تعیین جهت
identifying تعیین کردن
assignation تعیین وقت
quantification تعیین خاصیت
sex determination تعیین جنسیت
signification تعیین افهار
predesignation تعیین قبلی
tell off تعیین کردن
moisture determination تعیین رطوبت
emplacement تعیین محل
appoint تعیین کردن
appoints تعیین کردن
identified تعیین کردن
fix on تعیین کردن
appraisal تعیین قیمت
admensuration تعیین اندازه
formulation تعیین کردن
appointe تعیین کردن
ascertian تعیین کردن
assignability قابل تعیین
assignment of tasks تعیین وفایف
blood types تعیین کردن
blood type تعیین کردن
blood groups تعیین کردن
blood group تعیین کردن
budget determinant تعیین بودجه
coefficient of determination ضریب تعیین
completely specified با تعیین کامل
admeasurement تعیین اندازه
route تعیین خط مسیر
appraisals تعیین قیمت
specified تعیین شده
placement تعیین شغل
placements تعیین شغل
assignments تعیین تعدادسهمیه
assignment تعیین تعدادسهمیه
fix تعیین کردن
fixes تعیین کردن
nominative تعیین شده
indicating تعیین کننده
crucial تعیین کننده
crucially تعیین کننده
routes تعیین خط مسیر
determining تعیین کردن
determines تعیین کردن
determinants تعیین کننده
determinant تعیین کننده
determinable قابل تعیین
determination coefficient ضریب تعیین
determinative تعیین کننده
demarcation تعیین حدود
identification تعیین هویت
assessments تعیین مالیات
assessment تعیین مالیات
demark تعیین حدودکردن
slate تعیین کردن
determine تعیین کردن
watermarks تعیین میزان مد اب
watermark تعیین میزان مد اب
abounds تعیین حدودکردن
abounding تعیین حدودکردن
abounded تعیین حدودکردن
damage assessment تعیین خسارات
avows شرط تعیین
avowing شرط تعیین
avow شرط تعیین
delimitation تعیین حدود
slates تعیین کردن
slated تعیین کردن
enumeration تعیین شماره
location تعیین محل جا
specifying تعیین کردن
nomination تعیین نامزدی
nominations تعیین نامزدی
specify تعیین کردن
specifies تعیین کردن
locations تعیین محل جا
orientation تعیین موقعیت
unitization تعیین واحد
laid on <past-p.> تعیین شده
provided <adj.> <past-p.> تعیین شده
orientation تعیین جهت
appropriated <adj.> <past-p.> تعیین شده
genealogize تعیین نسب کردن
determinate تعیین شده محدود
identification problem مسئله تعیین هویت
postings تعیین محل ماموریت
posting تعیین محل ماموریت
assessments تعیین نتایج حاصله
form determinant تعیین کننده شکل
determining tendency گرایش تعیین کننده
admeasure تعیین حصه کردن
assessment تعیین نتایج حاصله
fault localization تعیین محل خطا
dream determinant تعیین کننده رویا
flight clearance تعیین امنیت پرواز
electroscope تعیین کننده برق
indeterminable غیر قابل تعیین
demarcates تعیین حدود کردن
permutation table جدول تعیین رمز
pin point تعیین محل کردن
pin point تعیین دقیق نقاط
placement tests ازمونهای تعیین شغل
preassigned قبلا تعیین شده
predesignate قبلا تعیین شده
predetermine قبلا تعیین کردن
prifix قبلا تعیین کردن
prifixal قبلا تعیین کردن
optometry تعیین میزان دیدچشم
oddsmaker تعیین کننده امتیاز
leader's rule تعیین مسافت امن
limitation clause عبارت تعیین حدود
limitation clause ماده تعیین حدود
location of industry تعیین مکان صنعت
location theory نظریه تعیین مکان
maximum probility detection تعیین احتمال حداکثر
mix design تعیین نسبتهای اختلاط
molecular weight determination تعیین وزن مولکولی
national income determination تعیین درامد ملی
clearance تعیین صلاحیت کردن
pegs تعیین حدود کردن
apportionment تعیین سهم و حصه
state تعیین کردن حال
assignable قابل تعیین و تخصیص
state- تعیین کردن حال
authentication equipment وسایل تعیین معرف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com