English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
solar orientation تعیین موقعیت نسبت به افتاب
Other Matches
blade tracking مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
orientation تعیین موقعیت
to orient compound نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
rise and fall تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
localizer انتن سمت نما یا تعیین کننده محل هواپیما نسبت به مسیرباند فرود
point designation شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
back نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
backs نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
solariums اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
heliograph گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
special weight race مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
columns در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
column در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
inseparable cost حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
offset point در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
knot ratio نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
cartesian coordinates سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
leverage نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
attributable قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata برحسب نسبت معین بهمان نسبت
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
nationallism مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
relative plot موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
air position موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
subsolar در فل افتاب
sunless بی افتاب
sunned افتاب
dislocating افتاب
sunshine افتاب
sunning افتاب
sunny افتاب رو
patent to the sun افتاب رو
sun افتاب
dislocates افتاب
dislocate افتاب
photosphere افتاب
sunnier افتاب رو
queen's weather افتاب
sunniest افتاب رو
suns افتاب
sunshine recorder افتاب سنج
sun dried در افتاب خشکانیده
sunflower گل افتاب گردان
roman candle افتاب مهتاب
sunshade افتاب گردان
sundials شاخص افتاب
dawns طلوع افتاب
sunflowers گل افتاب گردان
visor افتاب گردان
sunbaked افتاب پخته
sunbath حمام افتاب
sunshades افتاب گردان
solarism افسانههای افتاب
sunrises طلوع افتاب
sun worship افتاب پرستی
streamers تیغ افتاب
streamer تیغ افتاب
sun struck افتاب زده
solarization تابش افتاب
sunward سوی افتاب
sunshiny افتاب گیر
sunstruck افتاب زده
daisy گل افتاب گردان
sunlike مانند افتاب
sun burn افتاب زدگی
sundial شاخص افتاب
sunburn افتاب زدگی
sunstroke افتاب زدگی
daisies گل افتاب گردان
sun beam پرتو افتاب
sunrise طلوع افتاب
sunup طلوع افتاب
sunlight نور افتاب
heliologist افتاب شناس
visorless بی افتاب گردان
heliophilous افتاب دوست
visard افتاب گردان
eclipse of sun افتاب گرفتگی
heliosis افتاب زدگی
dry in the sun خشکاندن در افتاب
heliotrope گل افتاب پرست
heliotrope افتاب گرای
sunbeams تیغ افتاب
sunbeams پرتو افتاب
sunbeam تیغ افتاب
heliotropism افتاب گرایی
sunbeam پرتو افتاب
sun worshipper افتاب پرست
heliolatrous افتاب پرست
vizor افتاب گردان
sunshine تابش افتاب
sunshine نور افتاب
german giant swing افتاب شکسته
giant circle افتاب شکسته
giant swing افتاب یا مهتاب
girasol گل افتاب پرست
sunsets غروب افتاب
girasole گل افتاب پرست
helianthemum چرخ افتاب
helianthemum افتاب چرخ
helianthus گل افتاب گردان
heliotherapy معالجه با افتاب
weather beaten افتاب زده
heliograph افتاب نگار
turnsole گل افتاب گردان
visors افتاب گردان
p of the sun نیش افتاب
basks افتاب خوردن
chamaeleontis افتاب پرست
patent to the sun افتاب گیر
dawn طلوع افتاب
bask افتاب خوردن
cockshut غروب افتاب
chamaeleon افتاب پرست
basking افتاب خوردن
dawned طلوع افتاب
broiling sun افتاب سوزان
dawning طلوع افتاب
p of the sun طلوع افتاب
basked افتاب خوردن
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
helianthus روزگردک جنس گل افتاب
sunlit روشن از فروغ افتاب
sunbaked در افتاب خشک شده
sunshiny منور از نور افتاب
sunbaked حرارت افتاب دیده
basking حمام افتاب گرفتن
sun dial افتاب نما مقنطره
to sun one self خودرا افتاب دادن
sung hat کلاه افتاب گیر
to take the sun افتاب بخود دادن
sun hat کلاه افتاب گیر
basks حمام افتاب گرفتن
sunflowers گیاه افتاب گرا
sunbathing حمام افتاب گرفتن
side screen چادر افتاب گیر
bask حمام افتاب گرفتن
sunflower گیاه افتاب گرا
sunbathed حمام افتاب گرفتن
solisequous تابع گردش افتاب
sunburn افتاب سوخته کردن
peep نیش افتاب روزنه
insolate در معرض افتاب گذاشتن
under the sun در جهان در زیر افتاب
solarize درمعرض افتاب قراردادن
basked حمام افتاب گرفتن
sunbathe حمام افتاب گرفتن
sunbathes حمام افتاب گرفتن
peeps نیش افتاب روزنه
peeping نیش افتاب روزنه
peeped نیش افتاب روزنه
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
suns درمعرض افتاب قرار دادن
tannage قهوهای در اثر اشعه افتاب
parch تفتیدن افتاب سوخته کردن
sunning درمعرض افتاب قرار دادن
sunned درمعرض افتاب قرار دادن
sun درمعرض افتاب قرار دادن
sunrises طلوع خورشید تیغ افتاب
sunrise طلوع خورشید تیغ افتاب
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
ra خدای افتاب مصریان قدیم
sun deck عرشه افتاب گیر کشتی
sun disk صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
heliotrope گل افتاب گردان ارغوانی روشن
fire opal گل افتاب گردان عین الشمس
heliograph دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
helioscope دوربین افتاب بینی خورشیدبین
parches تفتیدن افتاب سوخته کردن
cosmical برابرباخورشید- مصادف باطلوع وغروب افتاب
apollo خدای افتاب وزیبایی و شعر و موسیقی
the sun had parched his skin افتاب پوست تنش را سوزانده بود
solarize زیاد در افتاب ماندن وخراب شدن
sunlight تابش افتاب انعکاس نور خورشید
dog watch پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
heliotropic رشدکننده تحت تاثیرافتاب افتاب گرد
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
location موقعیت
sites موقعیت
site موقعیت
lodgment or lodge موقعیت
sited موقعیت
positioned موقعیت
occasion موقعیت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com