English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
aggregate batcher تعیین وزن مصالح ریزدانه جهت ساختن بتن
Search result with all words
aggregate batching plant دستگاه تعیین وزن مصالح ریزدانه جهت ساختن بتن
Other Matches
uniform aggregate مصالح ریزدانه یکنواخت
aggregate interlocking بهم چسبیدن مصالح ریزدانه
fine aggregate مصالح ریزدانه سنگدانههای ریز
aggregates مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
aggregate مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
bulking افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
roofing مصالح ساختن بام
rivet test ازمایش تعیین مقاومت فلزات جهت ساختن میخ پرچ
fine grained ریزدانه
grizzlies سرند مخصوص مواد ریزدانه
grizzly سرند مخصوص مواد ریزدانه
roof covering material مصالح پوشش شیروانی مصالح پوشش بام
chert نوعی سنگ چخماق که ریزدانه و متراکم است
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
scareup فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
compromiser مصالح
materials مصالح
donors مصالح
donor مصالح
mantling مصالح
material مصالح
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
flooring مصالح کف سازی
stuffs جنس مصالح
road making material مصالح راه
reason of state مصالح مملکتی
reason of state مصالح عمومی
engineering material مصالح مهندسی
ballast مصالح شکسته
ballast مصالح شسته
public interests مصالح عامه
material testing ازمایش مصالح
stuffed جنس مصالح
stuff جنس مصالح
permeable materials مصالح تراوا
overburden مصالح رویی
paving مصالح سنگفرش
sealing compound مصالح سیلکوت
considerations of public interest مصالح مرسله
strength of materials مقاومت مصالح
road making material مصالح راهسازی
endurance limit حد دوام مصالح
rubble hard core مصالح اوار
rubble hard core مصالح تخریب
waste material مصالح وازده
material مصالح ساختمان
masonry dam سد با مصالح بنایی
building material مصالح ساختمان
building material مصالح ساختمانی
material جنس مصالح
foundation materials مصالح پی سازی
materials جنس مصالح
materials مصالح ساختمان
coated materials مصالح اغشته
hard core مصالح تخریب
testing of materials ازمایش مصالح
aggregates مصالح دانهای
talus meterial مصالح سنگریز
impervious materials مصالح ناتراوا
impermeable materials مصالح نفوذناپذیر
impermeable materials مصالح ناتراوا
aggregate مصالح دانهای
binding material مصالح چسبنده
hard core مصالح اوار
testing of materials ازمایش مقاومت مصالح
coated materials مصالح اندود شده
brick masonary channel کانال با مصالح اجری
sheeting مصالح ورق سازی
coarse aggregate مصالح درشت دانه
brick ballast مصالح شکسته اجری
transferor مصالح انتقال دهنده
aggregate flow diagram نمودار تهیه مصالح
aggregate کلوخه مصالح سنگی
aggregate مصالح دانه بندی
masonery bond بست مصالح بنایی
aggregates کلوخه مصالح سنگی
masonry lining پوشش با مصالح ساختمانی
material storage area انبار مصالح ساختمانی
material testing laboratory ازمایشگاه مصالح ساختمانی
endowment for the benefit of the public وقف بر مصالح عامه
masonery مصالح ساختمانی سنگتراشی
storage pile انبار مصالح در کارگاه
stone ballast مصالح شکسته سنگی
aggregates مصالح دانه بندی
semipermeable materials مصالح نیمه تراوا
florring مصالح فرش اطاق
semipervious materials مصالح نیمه تراوا
ballast شن ریزی مصالح شکسته
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
studding مصالح ساختمانی از قبیل تیروغیره
selected fill مصالح انتخابی برای خاکریزی
coarse aggregate مصالح دانه بندی درشت
electric wiring material مصالح سیم کشی برق
ticky-tacky [American E] جنس بنجل [مصالح ساختمان]
sheathing مصالح مخصوص غلاف یا پوشش
material testing machine دستگاه ازمایش مقاومت مصالح
jerry build با مصالح ارزان ساختمان کردن
tubing مصالح لوله سازی ولوله کشی
hauling فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
haul فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
hauls فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
hauled فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
masonary مصالح ساختمانی مانند اجر سیمان و غیره
internationalism عقیده بحفظ و رعایت مصالح عمومی ملل
haul road راه مخصوص حمل مصالح ساختمانی به کارگاه
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
free haul در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
building material dealer فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
dedications اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedication اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
consul نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consuls نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
shedding خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds خون جاری ساختن جاری ساختن
shed خون جاری ساختن جاری ساختن
individualism فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
fixations تعیین
assignment of space تعیین جا
appointments تعیین
specification تعیین
determination تعیین
appointment تعیین
formulation تعیین
fixation تعیین
emplacement تعیین جا
designations تعیین
designation تعیین
demark تعیین حدودکردن
foreordainment تعیین از پیش
delimitation تعیین حدود
range determination تعیین مسافت
income determination تعیین درامد
indentification تعیین هویت
determinative تعیین کننده
indeterminable تعیین ناپذیر
redirection تعیین مسیر
redirection تعیین جهت
slates تعیین کردن
appoints تعیین کردن
avow شرط تعیین
avowing شرط تعیین
avows شرط تعیین
wage determination تعیین دستمزد
quantification تعیین خاصیت
valorization تعیین ارزش
unitization تعیین واحد
job placement تعیین شغل
bound تعیین کردن
typification تعیین نمونه
frequency designation تعیین فرکانس
frequency determination تعیین فرکانس
budget determinant تعیین بودجه
frequency assignment تعیین فرکانس
determinable قابل تعیین
frequency allocation تعیین فرکانس
determination coefficient ضریب تعیین
slated تعیین کردن
slate تعیین کردن
appoint تعیین کردن
sex determination تعیین جنسیت
damage assessment تعیین خسارات
signification تعیین افهار
identifying تعیین کردن
identify تعیین کردن
identifies تعیین کردن
tell off تعیین کردن
determinants تعیین کننده
emplacement تعیین محل
enumeration تعیین شماره
moisture determination تعیین رطوبت
identified تعیین کردن
completely specified با تعیین کامل
predesignation تعیین قبلی
price determination تعیین قیمت
determinant تعیین کننده
fix on تعیین کردن
assessment تعیین مالیات
assessments تعیین مالیات
identification تعیین هویت
assignation تعیین وقت
assignations تعیین وقت
coefficient of determination ضریب تعیین
titration تعیین عیار
demarcation تعیین حدود
placements تعیین شغل
assignment تعیین تعدادسهمیه
fixes تعیین کردن
nomination تعیین نامزدی
ascertian تعیین کردن
routes تعیین خط مسیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com