Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
cassion discase
تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
Other Matches
cabin supercharger
کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
cabin blower
در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
barometric altimeter
ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
banged
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
bangs
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
banging
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
bang
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
The pressure of the atmosphere
فشار جو ؟( اتمسفر )
airspace
حجم اتمسفر محدود بین سطح ارتفاع معین و زمین
commutator riple
تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
eurytopic
دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
boost pressure
فشار گاز بالاتراز اتمسفر که از سوپرشارژ کردن موتورناشی میشود
chapman region
منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
ambient pressure
فشار محیط
pressure head
ارتفاع فشار
wage push inflation
تورم ناشی از فشار مزد
demand pull inflation
تورم ناشی از فشار تقاضا
supply push inflation
تورم ناشی از فشار عرضه
cost push inflation
تورم ناشی از فشار هزینه
repetitive stress injury
اسیب ناشی از فشار تکراری
vertical pressure gradient
تغییر فشار اتمسفری در واحدتغییر ارتفاع
forward tell
انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
head pessure
فشار اعمال شده توسط یک سیال به سبب ارتفاع ستون ان
cabin altitude
فشار کابین برحسب فشارمعادل ارتفاع بالای سطح زمین
pitot tube
لولهای در مسیر جریان سیال که فشار داخل ان بافشار کل محیط برابر است
naturally aspirated engine
موتور پیستونی بدون سوپرشارژر که ورود هوا به ان تحت فشار محیط صورت میگیرد
altitude sickness
حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
knee brace
پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
pascal
فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
absolute ceiling
حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
neuritis
التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
cabin pressure altimeter
ارتفاع سنج نشان دهنده فشارکابین خلبان فشار سنج کابین
rug condition
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
Mercerization
مرسیزاسیون
[این عمل شیمیایی بر روی نخ های پنبه ای توسط مواد قلیائی و در محیط تحت فشار انجام گرفته تا علاوه بر افزایش استحکام نخ، حالتی درخشنده نیز به آن افزوده شود.]
neuralgia
درد عصبی مرض عصبی
nervation
ساختمان عصبی شبکه عصبی
rezone
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
drop height
ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
descentheight
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
hidden momentum of population growth
نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
terrain clearance
حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
flare dud
گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
tortious liability
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
pressure altitude
ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
sextant altitude
ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
pile height
ارتفاع پرز
[این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
altitude separation
اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
to tip something
[British E]
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
absolute altimeter
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude
ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
maximum ordinate
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
transition altitude
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
look ahead
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
ocant altitude
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
command altitude
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
environmental test
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
cabin pressure
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
aerosphere
اتمسفر
atmosphere
اتمسفر
atmospheres
اتمسفر
standard atmosphere
اتمسفر
low altitude
ارتفاع کم ارتفاع پست
vents
مجرایی به اتمسفر
vent
مجرایی به اتمسفر
atmospheres
اتمسفر استاندارد جو
atmosphere
اتمسفر استاندارد جو
isothermal atmosphere
اتمسفر همدما
furnace atmosphere
اتمسفر کوره
free atmosphere
اتمسفر ازاد
standard atmosphere
اتمسفر استاندارد
vented
مجرایی به اتمسفر
venting
مجرایی به اتمسفر
pressurized cabin
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
altitude height
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
v , series
سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
controlled atmosphere
اتمسفر کنترل شده
overshooting
بالاتر از حد
uppers
بالاتر
higher
بالاتر
overshoots
بالاتر از حد
overshoot
بالاتر از حد
superior
بالاتر
about
بالاتر
superiors
بالاتر
above
بالاتر
upper
بالاتر
the above figures
بالاتر
further up
بالاتر
low airburst
ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
apparent altitude
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
pitot static system
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
international standard atmosphere
اتمسفر استاندارد بین المللی
troposphere
پایین ترین بخش اتمسفر
thermosphere
خارجی ترین لایه اتمسفر
exosphere
خارجی ترین لایه اتمسفر
chemosphere
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
overshoots
بالاتر زدن
superordinates
شخص بالاتر
superordinate
شخص بالاتر
overshoot
بالاتر زدن
parent directory
دایرکتوری بالاتر
hereinabove
بالاتر از این
above all
بالاتر از همه
transcend
بالاتر بودن
transcended
بالاتر بودن
overshooting
بالاتر زدن
transcending
بالاتر بودن
transcends
بالاتر بودن
the court above
محکمه بالاتر
royalmast
دکل بالاتر
over-average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
above average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
senior
بالاتر بالارتبه
seniors
بالاتر بالارتبه
aurora
پدیده تابناکی در لایههای فوقانی اتمسفر
above par
بالاتر از بهای اسمی
hyperpyrexia
درجه حرارت بالاتر از صد
bombing height
ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
inversion
ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
reversing layer
لایه نازکی در قسمت پایینی اتمسفر خورشید
inversions
ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
reserve buoyancy
حجم بالاتر از خط ابخور ناو
Black will take no other hue.
<proverb>
بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
There is no colour beyond black .
<proverb>
بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
evocation
احاله بدادگاه بالاتر احضار
evocations
احاله بدادگاه بالاتر احضار
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
دارای فشار یکسان خط هم فشار
critical altitude
ارتفاعی که از ان بالاتر کاردستگاهها مختل میشود
virtual gravity
شتابی که از طرف زمین برهر ذره از اتمسفر اثر میکند
ozonosphere
لایهای از بخشهای فوقانی اتمسفر در ارتفا تقریبی 02 تا03 کیلومتر
photosphere
لایه خارجی اتمسفر خورشیدکه بسیار داغ و درخشنده میباشد
channel
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeled
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeling
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channels
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channelled
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
to invoke a higher power
به مقامی بالاتر رجوع کردن
[برای کمک]
exmeridian altitude
ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
homosphere
قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
carburizing
گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
heterosphere
قسمتی از اتمسفر که در ان ساختار و وزن مولکولی متوسط گازهای تشکیل دهنده مختلف است
limiter
وسیلهای که خروجی ان درازای همه ورودیهای بالاتر از حد معین ثابت است
gales
باد تند و سریع که درارتفاعات بالاتر از 02 متری سطح زمین میوزد
gale
باد تند و سریع که درارتفاعات بالاتر از 02 متری سطح زمین میوزد
nervelessness
بی عصبی
overwrought
عصبی
abnerval
عصبی
neural
عصبی
neurotic
عصبی
neurogram
رد عصبی
uptight
عصبی
twitchy
عصبی
on pins and needles
<idiom>
عصبی
keyed up
<idiom>
عصبی
nervous
عصبی
engram
رد عصبی
anorexia nervosa
بی اشتهایی عصبی
nerve block
وقفه عصبی
neuritis
التهاب عصبی
neural discharge
تخلیه عصبی
neuralgia
درد عصبی
nerves
رشته عصبی
nerve cell
یاخته عصبی
neurocyte
یاخته عصبی
nerve
رشته عصبی
neural satiation
اشباع عصبی
psychochemical agent
عامل عصبی
nervous system
دستگاه عصبی
nervous systems
دستگاه عصبی
neural induction
القای عصبی
psychochemical agent
گاز عصبی
neural network
شبکه عصبی
neural lesion
ضایعه عصبی
neural reverbration
ارتعاش عصبی
nerve ending
پایانه عصبی
ganglion
غده عصبی
lose temper
<idiom>
عصبی شدن
causalgia
سوزش عصبی
plexus
شبکه عصبی
neurons
یاخته عصبی
neuroplexus
شبکه عصبی
nerve tissue
بافت عصبی
neural conduction
رسانش عصبی
shocks
حمله عصبی
Relax!
عصبی نشو!
neural arc
قوس عصبی
sweat bullets/blood
<idiom>
عصبی بودن
shock
حمله عصبی
neural bond
پیوند عصبی
neural circuit
مدار عصبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com