English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
brightness تغییر شدت انعکاس نور
Other Matches
echo انعکاس صدا انعکاس موج
echoes انعکاس صدا انعکاس موج
echoed انعکاس صدا انعکاس موج
echoing انعکاس صدا انعکاس موج
reactional انعکاس
reaction انعکاس
reactions انعکاس
reflectiveness انعکاس
replication انعکاس
reflexion انعکاس
reflection انعکاس
reflectance انعکاس
end strings نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
zigzag reflection انعکاس متعدد
atmospheric refraction انعکاس جوی
anechoic بدون انعکاس
reflectors الت انعکاس
reflector الت انعکاس
repercussion انعکاس برگشت
reflectance قابلیت انعکاس
reflectance ink جوهر انعکاس
reflecting power قدرت انعکاس
reflection plane صفحه انعکاس
reflexivity انعکاس پذیری
reflexibility انعکاس پذیری
reflexible انعکاس پذیر
reflexible قابل انعکاس
bottom bounce انعکاس از کف دریا
echo انعکاس صدا
first order reflection انعکاس مرتبه یک
echoing انعکاس صدا
echoed انعکاس صدا
echoes انعکاس صدا
internal reflection انعکاس درونی
income effect اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangover تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
varies تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
rotational reflection axis محور چرخش انعکاس
catacoustics مبحث انعکاس صوت
reflecterize ایجاد انعکاس کردن
echo sounder انعکاس سنج صدا
reflectorize ایجاد انعکاس کردن
homing mine مین حساس به انعکاس امواج
coastal refraction انعکاس ساحلی امواج رادیویی
baffled صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffling صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
echo suppression جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
echo sounding عمق یابی انعکاس صوت
baffles صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
ice blink سفیدی افق از انعکاس دریا
baffle صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
catadioptrics مبحث انعکاس و انکسار نور
antiphony انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
plastic تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
fixed echo انعکاس ثابت روی صفحه رادار
snowblink انعکاس نور خورشید بر روی برف یا یخ
photogene انعکاس یا تصویر بعدی چیزی در شبکیه
sunlight تابش افتاب انعکاس نور خورشید
projective طرحی ایجاد شده بوسیله انعکاس یاتصویر
to the echo چنان بلند که تولید انعکاس صدا می نماید
keying interval فاصله زمانی بین دو انعکاس موج رادار
active mine مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
variable area nozzle نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
sky man انعکاس عکس برف یا زمین یاشکل ابها در ابرها
terrain return انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
luminaire دستگاه نورافکن مرکب ازحباب ودستگاه انعکاس نوروغیره
illumination by reflection روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
feedback پس دهی فیدبک انعکاس انرژی ازمداری به مدار دیگر
microphonics انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
change over تغییر روش تغییر رویه
change تغییر کردن تغییر دادن
changing تغییر کردن تغییر دادن
changes تغییر کردن تغییر دادن
changed تغییر کردن تغییر دادن
side tone انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
sky glow انعکاس نور یک جنگ افزار یاشعله دهانه ان در صفحه اسمان
glare انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glared انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glares انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
balances خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balance خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
fm فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
confusion reflector وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
illumination by diffusion روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
skin paint نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
water sky لکههای دریاچهای شکل درداخل ابرها شکل انعکاس تصویر دریاچه ها روی ابر
white out انحراف افق به علت انعکاس نور خورشید روی برف خطای تشخیص محل افق
angular travel تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
reflectance قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
non return to zero سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
radar return انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
changing تغییر
modification تغییر
changed تغییر
change تغییر
amendment تغییر
misalignment تغییر
conversion تغییر
changeless بی تغییر
changes تغییر
conversions تغییر
alteration تغییر
alternation تغییر
stationary بی تغییر
vicissitude تغییر
commutation تغییر
mutations تغییر
variation تغییر
shunting تغییر خط
dachi تغییر پا
innovations تغییر
innovation تغییر
fluctuation تغییر
variations تغییر
mutation تغییر
amendments تغییر
commutable قابل تغییر
convertibility توانایی تغییر
displacement تغییر مکان
displacement تغییر موضع
kaleidoscope تغییر پذیربودن
speed variation تغییر سرعت
change of speed تغییر سرعت
kaleidoscopes تغییر پذیربودن
change of place تغییر مکان
modifies تغییر دادن
change spin چرخیدن با تغییر پا
cinversion تغییر شکل
mutants تغییر پذیر
modifying تغییر دادن
concurrent variation تغییر همزمان
variations تغییر ناپایداری
coefficient of variation ضریب تغییر
modify تغییر دادن
variation تغییر ناپایداری
changer تغییر دهنده
change of curvature تغییر انحنا
fluctuates تغییر مداوم
upheavals تغییر فاحش
upheaval تغییر فاحش
alters تغییر دادن
alters تغییر یافتن
altering تغییر دادن
altering تغییر یافتن
altered تغییر دادن
altered تغییر یافتن
alter تغییر دادن
variable تغییر پذیر
modification تغییر وتبدیل
fluctuated تغییر مداوم
fluctuate تغییر مداوم
weathers تغییر فصل
variant قابل تغییر
metamorphosis تغییر شکل
weathered تغییر فصل
weather تغییر فصل
mutant تغییر پذیر
palingenesis تغییر شکل
alter تغییر یافتن
amending تغییر دادن
amended تغییر دادن
alterant تغییر دادنی
altertive تغییر دهنده
vary تغییر کردن
automatic take تغییر پایگاه
behavior modification تغییر رفتار
varies تغییر کردن
transform تغییر شکل
change in demand تغییر تقاضا
alterable قابل تغییر
alterability قابلیت تغییر
amend تغییر دادن
mutating تغییر دادن
mutates تغییر دادن
mutated تغییر دادن
mutate تغییر دادن
transforms تغییر شکل
transforming تغییر شکل
transformed تغییر شکل
variables تغییر پذیر
change in supply تغییر عرضه
variation theorem قضیه تغییر
change [in something] [from something] تغییر [در یا از چیزی]
to turn [into] تغییر کردن
to turn [into] تغییر دادن
variational method روش تغییر
variational principle اصل تغییر
variative قابل تغییر
versatility قابلیت تغییر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com