Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (20 milliseconds)
English
Persian
shift
تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
shifted
تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
shifts
تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
Other Matches
end strings
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
bolster plate
صفحه برای مهار کردن
smothers
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smother
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smothered
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
smothering
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
cabled
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
feedback
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
beta range
حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
rosette
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosettes
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
constants
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constant
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
procedure turn
دور زدن برای تغییر مسیرهواپیما
fall back on something/someone
<idiom>
تغییر جهت برای کمک به کسی
modulates
تغییر موج ارسالی برای حمل داده
modulating
تغییر موج ارسالی برای حمل داده
modulate
تغییر موج ارسالی برای حمل داده
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
texts
امکاناتی برای ویرایش متن , تغییر , درج و حذف
text
امکاناتی برای ویرایش متن , تغییر , درج و حذف
DSP
مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال
it is insusceptible of change
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
images
برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر
image
[برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر]
bell crank
اهرم دوطرفهای در سیستم کنترل برای تغییر جهت حرکت
pitches
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
trapdoors
روش وارد شدن به سیستم برای تغییر داده یا جستجو یا کلاهبرداری
trapdoor
روش وارد شدن به سیستم برای تغییر داده یا جستجو یا کلاهبرداری
perspectives
روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
perspective
روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
pitch
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
He was too quick for her and jinked away every time.
او
[مرد]
برای او
[زن]
خیلی چابک بود و هربار با تغییر جهت از دست او
[زن]
در می رفت.
adaptive channel allocation
توانایی سیستم برای تغییر پاسخ ها و فرآیندها طبق ورودی ها و رویدادها و موقعیتها
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
long run
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
sequence
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
manipulative deception
تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
sequences
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
tie
متصل کردن مهار کردن مهار
ties
متصل کردن مهار کردن مهار
quick out
نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
housekeeping
در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
fix
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fixes
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
movement
فایل که تغییر اخیر را تراکنشهای رکورد را ذخیره میکند تا برای بهنگام سازی فایل اصلی استفاده شود
unclocked
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
format
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
formats
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
enquiry
تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
changed
تغییر کردن تغییر دادن
change
تغییر کردن تغییر دادن
changes
تغییر کردن تغییر دادن
changing
تغییر کردن تغییر دادن
change over
تغییر روش تغییر رویه
PHIGS
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
chainage
مهار
braced
مهار
spanned
مهار
span
مهار
brace
مهار
spanning
مهار
spans
مهار
anchoring
مهار
anchors
مهار
anchor
مهار
guide rope
مهار
restraint
مهار
restraints
مهار
chucking
مهار
belaying pin
مهار
guy
مهار
controlling
مهار
halters
مهار
anchorages
مهار
bearing rein
مهار
make fast
مهار
bond
مهار
unbridle
بی مهار
control
مهار
guys
مهار
frenum
مهار
anchorage
مهار
controls
مهار
halter
مهار
electrical shant
مهار برقی
mooring swivel
مدور مهار
bollard
میله مهار
prony brake
مهار پرونی
raker
تیر مهار
bollard
تیر مهار
bridles
مهار ناو
guy wire
سیم مهار
ball control
مهار توپ
bridles
زنجیر مهار
bridling
مهار ناو
bollards
میله مهار
span wire
سیم مهار
bridled
زنجیر مهار
bridled
مهار ناو
mooring pendant
سیم مهار
mooring line
سیم مهار
stayband
حلقه مهار
clamping
مهار کردن
holdfast
مهار گیر
drogue
مهار چتری
chucking
مهار کردن
arresting sheave
پل مهار هواپیما
mooring buoy
بویه مهار
clamp
مهار کردن
mooring ring
حلقه مهار
tractable
سست مهار
bridle
زنجیر مهار
foot trap
مهار توپ با کف پا
angle-tie
مهار گوشه
bridle
مهار ناو
angle-tie
مهار قطری
wiring harness
مهار سیم
sag rod
مهار عرضی
mooring rope
طناب مهار
clamps
مهار کردن
tie rod
میل مهار
clamped
مهار کردن
uncontrolled
مهار نشده
controlled
مهار شده
knee brace
مهار زانوئی
topping lift
مهار بالایی
stayed
تکیه مهار
stay
تکیه مهار
chuck
مهار کردن
knee-brace
مهار زانویی
tawie
سست مهار
anchor rod
میل مهار
anchor pole
دیرک مهار
martingale
مهار جلو
restrained
مهار شده
bridling
زنجیر مهار
gripping jaw
فک مهار کننده
daedman
مهار وزنی
cross brace
مهار عرضی
chucked
مهار کردن
sagrod
مهار عرضی
chucks
مهار کردن
restraining forces
نیروهای مهار کننده
aircraft arrestment
عملیات مهار هواپیما
restrain
نگهداشتن مهار کردن
restraining
نگهداشتن مهار کردن
aircraft arresting
دستگاه مهار هواپیما
mooring line
طناب مهار مین
restrains
نگهداشتن مهار کردن
leg trap
مهار توپ با ساق پا
clamping fixture
گیره مهار کننده
aircraft arresting complex
وسایل مهار هواپیما
chucking automatic
مهار کردن خودکار
clamps
مهار گیره عقربک
clamping
مهار گیره عقربک
mooring swivel
خودگر مهار مین
tie down
مهار هواپیما یا کشتی
moorage
محل مهار کشتی
aircraft arresting hook
قلاب مهار هواپیما
buoy pendant
زنجیر مهار بویه
anchored filament
افروزه مهار شده
escalating
از مهار خارج شدن
escalates
از مهار خارج شدن
forward bow spring
طناب مهار کشتی
barricading
مهار هواپیما سد جاده
barricades
مهار هواپیما سد جاده
barricaded
مهار هواپیما سد جاده
barricade
مهار هواپیما سد جاده
clamped
مهار گیره عقربک
clamp
مهار گیره عقربک
clamping sleeve
مفصل مهار کننده
escalated
از مهار خارج شدن
escalate
از مهار خارج شدن
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
arresting net stanchion
قلاب تور مهار هواپیما
clamping jaw
فکهای مهار کننده گیره
afterbow
طناب مهار سینه ناو
dragging-piece
[مهار تیر شیروانی نبش]
dragon-piece
[مهار تیر شیروانی نبش]
ground tackle
وسیله مهار کردن قایق
arresting sheave
ریل و سرسره مهار هواپیما
arresting system payout
بازده سیستم مهار هواپیما
equitation
هنر سواری و مهار اسب
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com