English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
diction تلفظ واضح و روشن
enunciation تلفظ واضح و روشن
Other Matches
unambiguous واضح روشن
pellucidly بطور روشن یا واضح
unconcealed روشن هویدا واضح
spoonerism اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف
illumination by diffusion روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylight روز روشن روشن کردن
daylit روز روشن روشن کردن
illuminati روشن ضمیران روشن فکران
half tone screen صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminates چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
accenting تلفظ
accented تلفظ
accent تلفظ
pronunciations تلفظ
pronunciation تلفظ
pronouncing تلفظ
accents تلفظ
cacoepy تلفظ بد
plains واضح
clears واضح
clearer واضح
plainer واضح
graphic واضح
clearest واضح
plain واضح
perspicuous واضح
distinct واضح
explicit <adj.> واضح
notable <adj.> واضح
perspicuous <adj.> واضح
plainest واضح
crystalline واضح
palpable واضح
well known واضح
transpicuous واضح
kenspeckle واضح
iuntelligibly واضح
distinct <adj.> واضح
conspicuous واضح
explicit واضح
vivid واضح
clear واضح
ditinct واضح
mispronunciation تلفظ نادرست
pronounceable قابل تلفظ
pronounce تلفظ کردن
vocalization تلفظ صوتی
velarization تلفظ کامی
pronounces تلفظ کردن
pronouncing تلفظ دار
mispronunciation تلفظ غلط
mispronunciations تلفظ نادرست
mispronunciations تلفظ غلط
orthoepist درست تلفظ کن
mispronounciation تلفظ نادرست
enunciate تلفظ کردن
enunciates تلفظ کردن
enunciated تلفظ کردن
enounce تلفظ کردن
enunciating تلفظ کردن
laissez aller تلفظ به فرانسه
tunes لحن تلفظ
lam dacism تلفظ حرف
tune لحن تلفظ
overt واضح نپوشیده
clear واضح کردن
expound واضح کردن
cleaners مشخص واضح
clean-cut مشخص واضح
open and shut ساده واضح
clear بطور واضح
luminous شب نما واضح
lucidly بطور واضح
orotund قوی و واضح
self explanatory واضح اشکار
expounding واضح کردن
expounds واضح کردن
plainly بطور واضح
expounded واضح کردن
open-and-shut ساده واضح
obvious واضح بدیهی
sharp image تصویر واضح
sharp picture تصویر واضح
clear picture تصویر واضح
clears بطور واضح
distinctly بطور واضح
clearest واضح کردن
clearest بطور واضح
lucid واضح درخشان
clean cut مشخص واضح
clears واضح کردن
self explaining واضح اشکار
clearer واضح کردن
self-explanatory واضح اشکار
clearer بطور واضح
crystal clear واضح-مبرهن
clear proof دلیل واضح
clear evidence دلیل واضح
clarifier واضح کننده
mispronouncing غلط تلفظ کردن
well spoken دارای تلفظ خوب
anglicises بطرزانگلیسی تلفظ کردن
accentuate با تکیه تلفظ کردن
accentuating با تکیه تلفظ کردن
mispronounced غلط تلفظ کردن
anglicised بطرزانگلیسی تلفظ کردن
accentuated با تکیه تلفظ کردن
accentuates با تکیه تلفظ کردن
aspirate بانفس تلفظ کردن
well-spoken دارای تلفظ خوب
zed تلفظ انگلیسی حرف Z
zee تلفظ امریکایی حرف Z
anglicizing بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicizes بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicized بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicize بطرزانگلیسی تلفظ کردن
aspirates بانفس تلفظ کردن
mispronounce غلط تلفظ کردن
anglicising بطرزانگلیسی تلفظ کردن
aspirating بانفس تلفظ کردن
mispronounces غلط تلفظ کردن
anglicization تلفظ یا نوشتن بطرزانگلیسی
sibilation تلفظ بشکل حرف " س "
lisps شل وسرزبانی تلفظ کردن
lisping شل وسرزبانی تلفظ کردن
lisped شل وسرزبانی تلفظ کردن
sigmatism تلفظ نادرست حرف " س "
orthoepic وابسته به تلفظ درست
phonics تلفظ وهجاهای کلمات
aspiration تلفظ حرف H ازحلق
sibilate مانندحرف " س " تلفظ کردن
lisp شل وسرزبانی تلفظ کردن
emphatic باقوت تلفظ شده
burrs غلیظ تلفظ کردن
intonation طرز قرائت تلفظ
intonations طرز قرائت تلفظ
aspirations تلفظ حرف H ازحلق
burring غلیظ تلفظ کردن
burred غلیظ تلفظ کردن
burr غلیظ تلفظ کردن
cacology تلفظ یا انشاء غلط
orthoepy فن درست تلفظ کردن
sigmatismus lateralis تلفظ کناری حرف " س "
emphasizing باقوت تلفظ کردن
emphasizes باقوت تلفظ کردن
emphasized باقوت تلفظ کردن
emphasize باقوت تلفظ کردن
emphasising باقوت تلفظ کردن
emphasises باقوت تلفظ کردن
emphasised باقوت تلفظ کردن
tonemic دارای تلفظ مشابه
jaw breaking دشوار برای تلفظ
enouce تلفظ کردن افهارکردن
tolay street on باتکیه تلفظ کردن
enhancing بهتر یا واضح تر کردن
plainly بطور واضح صریحا"
enhanced بهتر یا واضح تر کردن
open to the public واضح درنظر عموم
documentary photography عکس واضح وروشن
plain text متن واضح و اشکار
self explaining بدیهی واضح فی نفسه
eye dialect لهجهء واضح و هجایی
luculent نور افشان واضح
enhances بهتر یا واضح تر کردن
self-explanatory بدیهی واضح فی نفسه
demystifies واضح و مبرهن کردن
demystifying واضح و مبرهن کردن
self explanatory بدیهی واضح فی نفسه
demystify واضح و مبرهن کردن
It was borne in on him. برای او [مرد] واضح شد.
demystified واضح و مبرهن کردن
It dawned upon him. برای او [مرد] واضح شد.
enhance بهتر یا واضح تر کردن
spell out <idiom> واضح توضیح دادن
pseudopodium تجسم واضح روح
pseudopod تجسم واضح روح
velarize حروف را از کام تلفظ کردن
intonate با لحن خاصی تلفظ کردن
sigmatismus adentalis تلفظ روی دندانی حرف " س "
vocalize تلفظ کردن تشکیل دادن
lenis دارای تلفظ نرم رقیق
Your pronunciation is good. تلفظ شما خوب است.
sigmatismus interdentalis تلفظ میان دندانی حرف " س "
articulation تلفظ شمرده طرز گفتار
truism چیزی که پر واضح است ابتذال
to be clear to somebody برای کسی واضح بودن
truisms چیزی که پر واضح است ابتذال
speak up <idiom> بلندو واضح سخن گفتن
clarifies واضح کردن توضیح دادن
clarify واضح کردن توضیح دادن
clarifying واضح کردن توضیح دادن
cts واضح وروشن جهت ارسال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com