Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English
Persian
see out
<idiom>
تمام کردن وخارج شدن
Other Matches
in and out
داخل وخارج
dramatics
کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
bobber
کسی یا چیزی که متصل بالاوپایین رود یا داخل وخارج شود
terminated
تمام شدن تمام کردن
terminates
تمام شدن تمام کردن
terminate
تمام شدن تمام کردن
lapped
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
nose up
چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
integrates
تمام کردن
integrate
تمام کردن
run out of
تمام کردن
to finish off
تمام کردن
fulfills
تمام کردن
to fill out
تمام کردن
get (something) over with
<idiom>
تمام کردن
go through with
<idiom>
تمام کردن
to eat up
تمام کردن
fulfilling
تمام کردن
to see out
تمام کردن
to see through
تمام کردن
integrating
تمام کردن
fulfil
تمام کردن
fulfill
تمام کردن
to run away with
تمام کردن
attain
تمام کردن
fulfils
تمام کردن
get through
تمام کردن
attained
تمام کردن
forth
تمام کردن
use up
تمام کردن
fulfilled
تمام کردن
attaining
تمام کردن
attains
تمام کردن
fiddle away
تمام کردن
to apply for written testimony
استشهاد تمام کردن
nip and tuck
<idiom>
به سختی تمام کردن
make a day of it
<idiom>
تمام روزکار کردن
exhausts
تمام کردن بادقت بحث کردن
exhaust
تمام کردن بادقت بحث کردن
end
تمام کردن خاتمه دادن
ends
تمام کردن خاتمه دادن
ended
تمام کردن خاتمه دادن
cease
بند امدن تمام کردن
dost
بپایان رسانیدن تمام کردن
ceased
بند امدن تمام کردن
ceases
بند امدن تمام کردن
done with
<idiom>
تمام کردن استفاده از چیزی
for all one is worth
<idiom>
تمام سعی خودرا کردن
ceasing
بند امدن تمام کردن
do one's best
<idiom>
تمام تلاش خودرا کردن
call it quits
<idiom>
متوقف کردن تمام کار
shoot one's wad
<idiom>
تمام پول را خرج کردن
to get done with
خاتمه دادن تمام کردن
use up
تمام شدن مصرف کردن
unquote
نقل قول را تمام کردن
process
بانجام رساندن تمام کردن
processes
بانجام رساندن تمام کردن
put one's foot down
<idiom>
با تمام وجود اعتراض کردن
fish out
تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
To consume all ones energy .
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
polish off
از جلو کسی درامدن تمام کردن
finishes
تمام کردن رنگ وروغن زدن
finish
تمام کردن رنگ وروغن زدن
erases
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
speeding
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeds
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speed
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
erased
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erase
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
strike out
تمام کردن بازی با سه استرایک پی در پی در بخش دهم
erasing
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
zaps
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapped
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zap
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
to make an end of
موقوف کردن تمام کردن
To sell at coast price .
مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
to listen with rapt attention
با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
clearer
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clear
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearest
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
zero in on
<idiom>
تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
clears
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
earom
Only Read Alterableحافظه فقط خواندنی تغییرپذیرالکتریکی RO که میتواند بدون پاک کردن تمام اصلاعات ذخیره شده به طور انتخابی تغییرکند
tilting mixer
نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
logs
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
log
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
exhaust
تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
exhausts
تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
mirrors
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirror
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirrored
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
full track
تمام شنی خودرو تمام شنی
panoramas
تمام نما اینه تمام نما
panorama
تمام نما اینه تمام نما
It's over.
تمام شد.
complete
تمام
completes
تمام
lion's share
تمام
out-and-out
تمام
out and out
تمام
thru
تمام
thorough
تمام
it is all up
تمام شد
rounded
پر تمام
full face
تمام رخ
full-face
تمام رخ
whole
تمام
off
تمام
completed
تمام
incomplete
نا تمام
yame
تمام
completing
تمام
full length
تمام قد
full-length
تمام قد
full
تمام
fullest
تمام
whole length
تمام قد
through
تمام
entire
تمام
all night
در تمام شب
full-page
تمام صفحه
consumptible
تمام شدنی
fullest
تمام قدرت
go
تمام شدن
fullest
تمام تکمیل
give out
<idiom>
تمام شده
inchoate
نیمه تمام
spring-clean
تمام وکمالتمیزکردن
full mouthed
تمام دندان
full-time
تمام وقت
he is fifty
تمام دارد
goes
تمام شدن
full duplex
تمام دو رشتهای
A whole week
یک هفته تمام
all day long
<idiom>
تمام روز
peter
تمام شدن
all-
: همه تمام
all
: همه تمام
rounds complete
تیر تمام شد
consummative
تمام کننده
full moon
ماه تمام
wholly
تمام وکمال
main
مهم تمام
holosymmetric
تمام وجه
dyed-in-the-wool
تمام و کمال
dyed-in-the-wool
به تمام معنی
dyed-in-the-wool
تمام عیار
finishing
تمام کاری
ammo zero
مهمات تمام
in full
تمام وکمال
best of both worlds
<idiom>
تمام مزایا
full adder
تمام افزایشگر
all this
تمام اینها
all risks
تمام خطرات
all out
باشدت تمام
holohedron
تمام وجهی
fuller
کامل تر تمام تر
whole hog
تمام راه
wrap up
تمام شدن
all d.
در تمام روز
holohedral
تمام وجه
yean round
در تمام سال
yearlong
یکسال تمام
defunct
تمام شده
an a fact
تمام شده
through
تمام شده
exhausted
تمام شده
main
بزرگ تمام
f. sixmiles
6میل تمام
lie in
تمام شدن
lie-in
تمام شدن
full blown
تمام شکفته
f. and fell
تمام بودن
full blown
تمام کامل
thru
تمام شده
par excellence
به تمام معنی
short measure full measure
پیمانه تمام
cosecant
قطرفل تمام
finished
تمام شده
due
تمام شده
integral
کامل تمام
out-
در بیرون تمام
out
در بیرون تمام
finisher
تمام کننده
full automatic
تمام اتوماتیک
outed
در بیرون تمام
rounded
تمام شده
three whole years
سه سال تمام
full view
نمای تمام رخ
passes
تمام شدن
full wave
تمام موج
in full fig
درلباس تمام
to blow over
تمام شدن
payment in full
پرداخت تمام
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com