English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
eurhythmics تناسب حرکت
Search result with all words
grotesquery کلام یا حرکت بی تناسب و غریب
Other Matches
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
proportionless بی تناسب
out of proportion بی تناسب
proportions تناسب
cooridnation تناسب
disproportioned بی تناسب
asymmetric بی تناسب
symmetry تناسب
pro rata به تناسب
proportionment تناسب
proportionateness تناسب
disproportion بی تناسب
proportionality تناسب
proportion تناسب
disproportional بی تناسب
proportionately به تناسب
proportionally به تناسب
disproportionate بی تناسب
limit of proportionality حد تناسب
commensurability تناسب
appropriateness تناسب
incommensurate بی تناسب
analogy تناسب
inconcinnate بی تناسب
analogies تناسب
asymmetrical بی تناسب
propriety تناسب
interpolations تناسب
interpolation تناسب
fool begged بی تناسب
concinnity تناسب
vantage تناسب
commensuteness تناسب
commensurately به تناسب
asummetric بی تناسب
continued propotion تناسب مسلسل
congruency موافقت تناسب
congruence موافقت تناسب
grotesquely بطور بی تناسب
commensurable تناسب پذیر
symmetry قرینه تناسب
antic بی تناسب مسخره
grotesqueness عدم تناسب
maladaptation سوء تناسب
maladaptation عدم تناسب
incommensurateness عدم تناسب
grotesquerie چیز بی تناسب
incongrvent بی تناسب نابرابر
eurythmics تناسب حرکات
proportionality constant ثابت تناسب
proprotionable تناسب پذیر
proration بخش به تناسب
grotesque بی تناسب مضحک
commensurateness متناسب کردن تناسب
inapplicability عدم تناسب یا تطبیق
income effect تناسب خرید با درامد
handsomeness تناسب اندام مطبوعیت
acid test ratio تناسب درجه نقدینگی
well proportioned با تناسب متناسب موزون
baroque ارایش عجیب وغریب بی تناسب
skew میزان عدم تناسب چیزی
strain limit حد تناسب میان تنش و انبساط
skewing میزان عدم تناسب چیزی
skews میزان عدم تناسب چیزی
Ditterling [تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
bounding overwatch حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
k day روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
animal حس و حرکت
motionless بی حرکت
stock-still بی حرکت
shifts حرکت
afloat در حرکت
progressed حرکت
shifted حرکت
animals حس و حرکت
agog در حرکت
moveless بی حرکت
vapid بی حرکت
locomotion حرکت
movement حرکت
stills بی حرکت
haviour حرکت
stillest بی حرکت
stiller بی حرکت
still بی حرکت
immobile بی حرکت
shift حرکت
demeanour حرکت
behaviour حرکت
travels حرکت
animations حرکت
traveled حرکت
travel حرکت
gest حرکت
geste حرکت
stationary بی حرکت
animation حرکت
traverse حرکت
as you were حرکت از نو
behavior حرکت
behaviuor حرکت
motioning حرکت
motioned حرکت
ambulation حرکت
traversed حرکت
traverses حرکت
traversing حرکت
inert بی حرکت
motion حرکت
running در حرکت
agoing در حرکت
stir حرکت
progressing حرکت
progresses حرکت
progress حرکت
departures حرکت
departure حرکت
stirred حرکت
stirrings حرکت
stirs حرکت
motions حرکت
frozen بی حرکت
gestured حرکت
gesture حرکت
gesturing حرکت
moves حرکت
maneuver حرکت
statist بی حرکت
on the move در حرکت
move حرکت
hold still <idiom> بی حرکت
vowel point حرکت
oi در حرکت
square move حرکت
demeanor حرکت
moved حرکت
sedentary بی حرکت
scrolling حرکت
circulation حرکت
otiose بی حرکت
pat بی حرکت
pats بی حرکت
patted بی حرکت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com