English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
degradation تنزل درجه
Other Matches
exchange depareciation تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
third class درجه سوم بلیط درجه 3
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
decadency تنزل
decadence تنزل
degradation تنزل
abates تنزل
depreciation تنزل
contractions تنزل
contraction تنزل
fall تنزل
reduction تنزل
reductions تنزل
decreases تنزل
decreased تنزل
set back تنزل
regression تنزل
abating تنزل
declines تنزل
decrease تنزل
abate تنزل
abated تنزل
regress تنزل
degression تنزل
declined تنزل
declining تنزل
step backwards تنزل
decline تنزل
depression تنزل افسردگی
reducing تنزل دادن
lowered تنزل دادن
deflation تنزل قیمت
mark down تنزل قیمت
magnetic declination تنزل مغناطیسی
magnetic decay تنزل مغناطیسی
degrades تنزل دادن
degrades تنزل کردن
degradation تنزل رتبه
to come down with a run تنزل کردن
lowers تنزل دادن
lowering تنزل دادن
graceful degradation تنزل مطبوع
depression تنزل ناصافی
fall off <idiom> تنزل کردن
forfeiture تنزل ارزش
to go backward تنزل کردن
lower تنزل دادن
depressions تنزل افسردگی
decayed خرابی تنزل
fall تنزل کردن
fall تنزل کرد ن
decay خرابی تنزل
devaluation تنزل نرخ
reduce تنزل دادن
decays خرابی تنزل
demotion تنزل رتبه
depreciative تنزل دهنده
cut rate تنزل قیمت
pejorative تنزل دهنده
depressions تنزل ناصافی
active تنزل بردار
degrade تنزل دادن
retrograde تنزل کننده
reduces تنزل دادن
depreciator تنزل دهنده
degrade تنزل کردن
decaying خرابی تنزل
comedown تنزل رتبه ومقام
fluctuable مستعد ترقی و تنزل
degrades تنزل رتبه دادن
devaluate تنزل قیمت دادن
devaluation تنزل قیمت پول
fluctuation ترقی و تنزل نوسان
declined تنزل کردن کاستن
declines تنزل کردن کاستن
roll back عمل تنزل دادن
declining تنزل کردن کاستن
to sink in the scale در مقام تنزل کردن
devalued تنزل قیمت دادن
degrade تنزل رتبه دادن
currency depreciation تنزل ارزش پول
demoted تنزل رتبه دادن
devalues تنزل قیمت دادن
devaluing تنزل قیمت دادن
declining economy اقتصاددر حال تنزل
declining industry صنعت درحال تنزل
demonetize تنزل پیدا کردن
a pejorative term عبارتی تنزل دهنده
demote تنزل رتبه دادن
devalue تنزل قیمت دادن
demoting تنزل رتبه دادن
demotes تنزل رتبه دادن
decline تنزل کردن کاستن
To decrease. To lower. پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
decay فاسد شدن تنزل کردن
playdown تنزل دادن کوچک کردن
to be reduced to the ranks بپایه سربازی تنزل یافتن
decayed فاسد شدن تنزل کردن
undulation صعودو نزول ترقی و تنزل
downswing تنزل کارهای تجارتی وغیره
decaying فاسد شدن تنزل کردن
decays فاسد شدن تنزل کردن
write down تنزل دادن بهای اسمی سهام
nose dive ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
bond discount تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
declassifies تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassified تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassify تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
devaluation تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
declassifying تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
bathos تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
write down یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
demonetization تنزل ارزش پول نسبت به قیمت قانونی خود
regressive tax مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
exchange of full powers رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
seller's option to duble خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
put in more عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
put option خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
nose dive شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
sag یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
business cycle دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
gauge glass درجه اب
clinical thermometer درجه
kyu درجه
copacetic درجه یک
first string درجه یک
gage درجه
mark درجه
gauge=gage درجه
low grade کم درجه
grade درجه
grades درجه
chinical t. درجه
echelons درجه
echelon درجه
copesetic درجه یک
length درجه
nobby درجه یک
gauge درجه
gauges درجه
gauged درجه
first class درجه یک
marks درجه
lengths درجه
top درجه یک
slap-up درجه یک
top-notch درجه یک
aquastat درجه
titles درجه
title درجه
second class درجه دو
pitches درجه
number one درجه یک
high-class درجه یک
gage=gauge درجه
top hole درجه یک
tophole درجه یک
topnotch درجه یک
second-rate درجه دو
second rate درجه دو
rates درجه
rate درجه
pitch درجه
degree درجه
scale درجه
equally <adv.> به یک درجه
degrees درجه
just as well <adv.> به یک درجه
second class درجه 2
proportions درجه
proportion درجه
elevation درجه
rank درجه
third rate درجه سه
run of the mine بی درجه
elevations درجه
third-rate درجه سه
ranks درجه
ranked درجه
classy درجه یک
scalage درجه
baccalaureate درجه باشلیه
anti knock property درجه اکتان
baccslavreate درجه شوالیه
honorary درجه افتخاری
bar sight شکاف درجه
graduation درجه گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com