Dictiornary-Farsi | تهیه اذوقه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 207 (15 milliseconds)

English	Persian
victual	تهیه اذوقه
victualage	تهیه اذوقه


Search result with all words

purvey	تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed	تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying	تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys	تهیه اذوقه تهیه سورسات
victual	مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
Other Matches

laying up	تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
stover	اذوقه
victual	اذوقه
supplied	اذوقه
purveyance	اذوقه
supplying	اذوقه
supply	اذوقه
provender	اذوقه غذا
catering	اذوقه رساندن
caters	اذوقه رساندن
caterers	اذوقه رسان
purveyor	اذوقه رسان
purveyance	اذوقه رسانی
caterer	اذوقه رسان
cater	اذوقه رساندن
catered	اذوقه رساندن
purveyors	اذوقه رسان
sutler	اذوقه رسان
victuals	خوار و بار اذوقه
provision	اذوقه تدارکات وسایل لازم
buttery	جای فروش اذوقه و نوشابه
butteries	جای فروش اذوقه و نوشابه
skeletonizer	تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
butlery	خوراک خانه جای فروش اذوقه ونوشابه
map compilation	تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
projections	سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projection	سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
purveying	تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey	تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed	تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys	تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey	تهیه
preparations	تهیه
procurement	تهیه
purveys	تهیه
purveyed	تهیه
preparation	تهیه
ministration	تهیه
seating	تهیه جا
purveying	تهیه
off hand	بی تهیه
housing	تهیه جا
supplying	تهیه
supply	تهیه
supplied	تهیه
counter preparation	ضد تهیه
provision	تهیه
blend	تهیه کردن
blends	تهیه کردن
cater	تهیه کردن
catering	تهیه کردن
catered	تهیه کردن
caters	تهیه کردن
procures	تهیه کردن
procured	تهیه کردن
procure	تهیه کردن
prepare mortar	تهیه ملات
preparing	تهیه کردن
prepares	تهیه کردن
prepare	تهیه کردن
provisionment	تهیه خواربار
purveyance	تهیه خواربار
procuring	تهیه کردن
base development	تهیه پایگاه
placement	تهیه شغل
placement	تهیه کار
administers	تهیه کردن
administering	تهیه کردن
administered	تهیه کردن
administer	تهیه کردن
placements	تهیه شغل
lighting feeder	تهیه روشنایی
placements	تهیه کار
process	تهیه کردن
counter preparation	تیر ضد تهیه
fabricator	تهیه کننده
pitched	تهیه دیده
suppliers	تهیه کننده
supplier	تهیه کننده
processes	تهیه کردن
on the stocks	د رشرف تهیه
parasceve	روز تهیه
photo imagery	تهیه عکس
provide	تهیه دیدن
preparation fire	تیر تهیه
preparation fire	اتش تهیه
preparation of food	تهیه خوراک
preparation time	زمان تهیه
preparator	تهیه کننده
preparatorily	بعنوان تهیه
afforded	تهیه کردن
provide	تهیه کردن
affords	تهیه کردن
affording	تهیه کردن
afford	تهیه کردن
provides	تهیه کردن
provides	تهیه دیدن
the preparation day	روز تهیه
supplied	تهیه کردن
appropriated <adj.> <past-p.>	تهیه شده
provided <adj.> <past-p.>	تهیه شده
to make provision	تهیه دیدن
vacuum-packed	تهیه شده
preparations	تهیه مقدمات
provided [that] <conj.>	تهیه شده
preparations	اتش تهیه
supplying	تهیه کردن
preparations	تهیه و ارایش
triplicity	تهیه در سه نسخه
triplication	تهیه در سه نسخه
supply	تهیه کردن
to find in	تهیه کردن
laid on <past-p.>	تهیه شده
furtherance	تهیه وسایل
preparation	اتش تهیه
provision	تهیه کردن
data processing	تهیه اطلاعات
preparation	تهیه مقدمات
to bargain for	تهیه دیدن
data processing	تهیه و تولیداطلاعات
preparation	تهیه و ارایش
the water supply of tehran	تهیه اب تهران
weaponry	تهیه سلاح
effigy	تمثال تهیه کردن
conserves	کنسرو تهیه کردن
conserved	کنسرو تهیه کردن
conserve	کنسرو تهیه کردن
tasty	باسلیقه تهیه شده
bill	تهیه کردن صورتحساب
bills	تهیه کردن صورتحساب
melinite	مخصوص تهیه چاشنی
tastiest	باسلیقه تهیه شده
forge	تهیه جنس قلابی
area projection	تهیه تصویر منطقه
conserving	کنسرو تهیه کردن
tastier	باسلیقه تهیه شده
effigies	تمثال تهیه کردن
programme	برنامه تهیه کردن
programmes	برنامه تهیه کردن
budget directive	دستورالعمل تهیه بودجه
enables	تهیه کردن برای
enabled	تهیه کردن برای
enable	تهیه کردن برای
harness	اشیاء تهیه کردن
acetylene generator	دستگاه تهیه استیلن
aggregate flow diagram	نمودار تهیه مصالح
area projection	تهیه نقشه از منطقه
artillery preparation	تیر تهیه توپخانه
artillery preparation	اتش تهیه توپخانه
budgeter	تهیه کننده بودجه
budgeteer	تهیه کننده بودجه
barrier tactics	تاکتیک تهیه موانع
prearranged	از پیش تهیه شده
processes	تهیه و تولید کردن
enabling	تهیه کردن برای
lyonnaise	باپیاز تهیه شده
programmer	تهیه کننده برنامه
programmers	تهیه کننده برنامه
duplicator	ماشین تهیه رونوشت
duplicators	ماشین تهیه رونوشت
information providers	تهیه کنندگان اطلاعات
programs	برنامه تهیه کردن
it is in preparation	در دست تهیه است
hydrography	تهیه نقشه دریایی
he is an adequate provider	برای تهیه خواربار
furred	تهیه شده باخز
program	برنامه تهیه کردن
process	تهیه و تولید کردن
beach unit	یکان تهیه بارانداز
rotogravure	تهیه گراور غلتکی
extemporize	فورا تهیه کردن
extemporized	فورا تهیه کردن
extemporizes	فورا تهیه کردن
extemporizing	فورا تهیه کردن
project section	بخش تهیه طرحها
project section	بخش تهیه پروژه ها
program section	بخش تهیه برنامه ها
procure	تهیه و تحویل اماد
harnessing	اشیاء تهیه کردن
harnessed	اشیاء تهیه کردن
procured	تهیه و تحویل اماد
procures	تهیه و تحویل اماد
procurement	تهیه و تحویل اماد
extemporising	فورا تهیه کردن
extemporises	فورا تهیه کردن
extemporised	فورا تهیه کردن
scripting	تهیه فایل اغازگر
host	تهیه تسهیلات ورزشی
hosted	تهیه تسهیلات ورزشی
hosting	تهیه تسهیلات ورزشی
hosts	تهیه تسهیلات ورزشی
quadruplication	تهیه چیزی درچهارنسخه
fund	تهیه وجه کردن
funded	تهیه وجه کردن
quadruplicate	در چهارنسخه تهیه کردن
preparatory	مربوط به تهیه یامقدمات
stenciler	تهیه کننده استنسیل
stenciller	تهیه کننده استنسیل
to lay in a stock	موجودی تهیه کردن
procuring	تهیه و تحویل اماد