English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English Persian
aminister تهیه کردن بکار بردن
Other Matches
commissioning بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
to make the most of به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
paragons رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
synonymize الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
gesticulates با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulating با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulated با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulate با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
tea leaf برگ چای [از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.]
abuse بد بکار بردن
put forth بکار بردن
to put forth بکار بردن
to make use of بکار بردن
handle بکار بردن
handles بکار بردن
misemploy بد بکار بردن
abused بد بکار بردن
applying بکار بردن
abusing بد بکار بردن
applies بکار بردن
apply بکار بردن
abuses بد بکار بردن
wields خوب بکار بردن
wield خوب بکار بردن
shoehorns پاشنه کش بکار بردن
play upon words جناس بکار بردن
parachute پاراشوت بکار بردن
parachuted پاراشوت بکار بردن
parachutes پاراشوت بکار بردن
committed بکار بردن نیروها
lever watch شیوه بکار بردن
committing بکار بردن نیروها
finesse زیرکی بکار بردن
shoehorn پاشنه کش بکار بردن
wielding خوب بکار بردن
misapply بیموقع بکار بردن
commit بکار بردن نیروها
commits بکار بردن نیروها
parachuting پاراشوت بکار بردن
wielded خوب بکار بردن
manoeuver تدبیر بکار بردن
misspelled املای غلط بکار بردن
misspell املای غلط بکار بردن
telescopes تلکسوپ تلسکوپ بکار بردن
mordant ماده ثبات بکار بردن
outsmarts زرنگی بیشتری بکار بردن
leverage شیوه بکار بردن اهرم
neologist طرفدارواژههای یا بکار بردن واژههای نو
outsmarting زرنگی بیشتری بکار بردن
misspells املای غلط بکار بردن
outsmarted زرنگی بیشتری بکار بردن
outsmart زرنگی بیشتری بکار بردن
misspelt املای غلط بکار بردن
coppers مس یاترکیبات مسی بکار بردن
copper مس یاترکیبات مسی بکار بردن
iodism خو گرفتگی زیاد در بکار بردن ید
misapply بطور غلط بکار بردن
telescope تلکسوپ تلسکوپ بکار بردن
accentuation بکار بردن ایین تکیه صدا
double weft [دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
play a joke حیله شوخی امیز بکار بردن
obsoletism بکار بردن واژههای کهنه یامهجور
larkspur [نوعی گل میمون که در تهیه رنگ های گیاهی خصوصا زرد و بنفش بکار می رود.]
polyonymy بکار بردن چند نام برای یک چیز
polyonging بکار بردن چند نام برای یک چیز
hands-on فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
hands on فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
tutoyer دوم شخص مفرد را درمکالمه بکار بردن
pregnant use of a verb بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
laying up تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
mohair کرک [نوعی الیاف پروتئینی نازک شبیه پشم که بیشتر از بز و شتر تهیه شده و در بافت قسمت های ظریف بکار می رود.]
font da/mover یک برنامه کمکی است که توسط شرکت اپل تهیه گردیده است و در محیط مکینتاش بکار می رود
metallic thread نخ زربفت [اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
ladders نردبان بکار بردن نردبان ساختن
ladder نردبان بکار بردن نردبان ساختن
purveying تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey تهیه کردن سورسات تهیه کردن
brussels دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند [شبیه دار کرمانی] و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
purveyed تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys تهیه اذوقه تهیه سورسات
schematize بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dare جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dared جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dares جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
pre engage ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
to pull off something [contract, job etc.] چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
castellation تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
administered تهیه کردن
supply تهیه کردن
administer تهیه کردن
procure تهیه کردن
to find in تهیه کردن
affords تهیه کردن
prepares تهیه کردن
provides تهیه کردن
procured تهیه کردن
procures تهیه کردن
procuring تهیه کردن
administers تهیه کردن
administering تهیه کردن
affording تهیه کردن
provision تهیه کردن
catered تهیه کردن
catering تهیه کردن
processes تهیه کردن
caters تهیه کردن
provide تهیه کردن
prepare تهیه کردن
process تهیه کردن
blend تهیه کردن
supplying تهیه کردن
preparing تهیه کردن
cater تهیه کردن
blends تهیه کردن
afford تهیه کردن
supplied تهیه کردن
afforded تهیه کردن
orchestrated هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back up کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrates هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back-up کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
do up شروع بکار کردن
preparations تهیه کردن اتش
processes تهیه و تولید کردن
quadruplicate در چهارنسخه تهیه کردن
harnessing اشیاء تهیه کردن
triplicate در سه نسخه تهیه کردن
programs برنامه تهیه کردن
preparation تهیه کردن اتش
conserving کنسرو تهیه کردن
conserves کنسرو تهیه کردن
program برنامه تهیه کردن
getting تهیه کردن فهمیدن
gets تهیه کردن فهمیدن
whomp up بسرعت تهیه کردن
conserved کنسرو تهیه کردن
harness اشیاء تهیه کردن
harnessed اشیاء تهیه کردن
conserve کنسرو تهیه کردن
enabling تهیه کردن برای
effigy تمثال تهیه کردن
bills تهیه کردن صورتحساب
effigies تمثال تهیه کردن
programmes برنامه تهیه کردن
to lay in a stock موجودی تهیه کردن
programme برنامه تهیه کردن
enables تهیه کردن برای
prearrange قبلا تهیه کردن
funded تهیه وجه کردن
extemporised فورا تهیه کردن
process تهیه و تولید کردن
enable تهیه کردن برای
fund تهیه وجه کردن
extemporises فورا تهیه کردن
bill تهیه کردن صورتحساب
extemporizes فورا تهیه کردن
extemporized فورا تهیه کردن
extemporize فورا تهیه کردن
extemporising فورا تهیه کردن
get تهیه کردن فهمیدن
enabled تهیه کردن برای
extemporizing فورا تهیه کردن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
employed مشغول کردن بکار گرفتن
employed بکار گماشتن استخدام کردن
employing مشغول کردن بکار گرفتن
employ بکار گماشتن استخدام کردن
operates عمل کردن بکار افتادن
employ مشغول کردن بکار گرفتن
operated عمل کردن بکار افتادن
employs بکار گماشتن استخدام کردن
put on اعمال کردن بکار گماردن
operate عمل کردن بکار افتادن
employing بکار گماشتن استخدام کردن
employs مشغول کردن بکار گرفتن
bossed نقش برجسته تهیه کردن
bosses نقش برجسته تهیه کردن
bossing نقش برجسته تهیه کردن
financing بودجه چیزی را تهیه کردن
to provide for old age برای پیری تهیه کردن
circumstantiate امارات لازمه را تهیه کردن
finances بودجه چیزی را تهیه کردن
to raise funds تهیه وجه یاسرمایه کردن
mush حریره اردذرت تهیه کردن
financed بودجه چیزی را تهیه کردن
drafts تهیه کردن پیش نویس
handwrite نسخه خطی تهیه کردن
drafted تهیه کردن پیش نویس
finance بودجه چیزی را تهیه کردن
to serve the city with water اب برای شهر تهیه کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com