Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English
Persian
aminister
تهیه کردن بکار بردن
Other Matches
commissioning
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
to make the most of
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
paragons
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
synonymize
الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
gesticulates
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulating
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulated
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulate
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
tea leaf
برگ چای
[از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.]
abuse
بد بکار بردن
put forth
بکار بردن
to put forth
بکار بردن
to make use of
بکار بردن
handle
بکار بردن
handles
بکار بردن
misemploy
بد بکار بردن
abused
بد بکار بردن
applying
بکار بردن
abusing
بد بکار بردن
applies
بکار بردن
apply
بکار بردن
abuses
بد بکار بردن
wields
خوب بکار بردن
wield
خوب بکار بردن
shoehorns
پاشنه کش بکار بردن
play upon words
جناس بکار بردن
parachute
پاراشوت بکار بردن
parachuted
پاراشوت بکار بردن
parachutes
پاراشوت بکار بردن
committed
بکار بردن نیروها
lever watch
شیوه بکار بردن
committing
بکار بردن نیروها
finesse
زیرکی بکار بردن
shoehorn
پاشنه کش بکار بردن
wielding
خوب بکار بردن
misapply
بیموقع بکار بردن
commit
بکار بردن نیروها
commits
بکار بردن نیروها
parachuting
پاراشوت بکار بردن
wielded
خوب بکار بردن
manoeuver
تدبیر بکار بردن
misspelled
املای غلط بکار بردن
misspell
املای غلط بکار بردن
telescopes
تلکسوپ تلسکوپ بکار بردن
mordant
ماده ثبات بکار بردن
outsmarts
زرنگی بیشتری بکار بردن
leverage
شیوه بکار بردن اهرم
neologist
طرفدارواژههای یا بکار بردن واژههای نو
outsmarting
زرنگی بیشتری بکار بردن
misspells
املای غلط بکار بردن
outsmarted
زرنگی بیشتری بکار بردن
outsmart
زرنگی بیشتری بکار بردن
misspelt
املای غلط بکار بردن
coppers
مس یاترکیبات مسی بکار بردن
copper
مس یاترکیبات مسی بکار بردن
iodism
خو گرفتگی زیاد در بکار بردن ید
misapply
بطور غلط بکار بردن
telescope
تلکسوپ تلسکوپ بکار بردن
accentuation
بکار بردن ایین تکیه صدا
double weft
[دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
play a joke
حیله شوخی امیز بکار بردن
obsoletism
بکار بردن واژههای کهنه یامهجور
larkspur
[نوعی گل میمون که در تهیه رنگ های گیاهی خصوصا زرد و بنفش بکار می رود.]
polyonymy
بکار بردن چند نام برای یک چیز
polyonging
بکار بردن چند نام برای یک چیز
hands-on
فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
hands on
فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
tutoyer
دوم شخص مفرد را درمکالمه بکار بردن
pregnant use of a verb
بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
laying up
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
mohair
کرک
[نوعی الیاف پروتئینی نازک شبیه پشم که بیشتر از بز و شتر تهیه شده و در بافت قسمت های ظریف بکار می رود.]
font da/mover
یک برنامه کمکی است که توسط شرکت اپل تهیه گردیده است و در محیط مکینتاش بکار می رود
metallic thread
نخ زربفت
[اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
ladders
نردبان بکار بردن نردبان ساختن
ladder
نردبان بکار بردن نردبان ساختن
purveying
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
brussels
دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند
[شبیه دار کرمانی]
و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
purveyed
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys
تهیه اذوقه تهیه سورسات
schematize
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dare
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dared
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dares
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
pre engage
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
to pull off something
[contract, job etc.]
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
castellation
تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
administered
تهیه کردن
supply
تهیه کردن
administer
تهیه کردن
procure
تهیه کردن
to find in
تهیه کردن
affords
تهیه کردن
prepares
تهیه کردن
provides
تهیه کردن
procured
تهیه کردن
procures
تهیه کردن
procuring
تهیه کردن
administers
تهیه کردن
administering
تهیه کردن
affording
تهیه کردن
provision
تهیه کردن
catered
تهیه کردن
catering
تهیه کردن
processes
تهیه کردن
caters
تهیه کردن
provide
تهیه کردن
prepare
تهیه کردن
process
تهیه کردن
blend
تهیه کردن
supplying
تهیه کردن
preparing
تهیه کردن
cater
تهیه کردن
blends
تهیه کردن
afford
تهیه کردن
supplied
تهیه کردن
afforded
تهیه کردن
orchestrated
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrates
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back-up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
do up
شروع بکار کردن
preparations
تهیه کردن اتش
processes
تهیه و تولید کردن
quadruplicate
در چهارنسخه تهیه کردن
harnessing
اشیاء تهیه کردن
triplicate
در سه نسخه تهیه کردن
programs
برنامه تهیه کردن
preparation
تهیه کردن اتش
conserving
کنسرو تهیه کردن
conserves
کنسرو تهیه کردن
program
برنامه تهیه کردن
getting
تهیه کردن فهمیدن
gets
تهیه کردن فهمیدن
whomp up
بسرعت تهیه کردن
conserved
کنسرو تهیه کردن
harness
اشیاء تهیه کردن
harnessed
اشیاء تهیه کردن
conserve
کنسرو تهیه کردن
enabling
تهیه کردن برای
effigy
تمثال تهیه کردن
bills
تهیه کردن صورتحساب
effigies
تمثال تهیه کردن
programmes
برنامه تهیه کردن
to lay in a stock
موجودی تهیه کردن
programme
برنامه تهیه کردن
enables
تهیه کردن برای
prearrange
قبلا تهیه کردن
funded
تهیه وجه کردن
extemporised
فورا تهیه کردن
process
تهیه و تولید کردن
enable
تهیه کردن برای
fund
تهیه وجه کردن
extemporises
فورا تهیه کردن
bill
تهیه کردن صورتحساب
extemporizes
فورا تهیه کردن
extemporized
فورا تهیه کردن
extemporize
فورا تهیه کردن
extemporising
فورا تهیه کردن
get
تهیه کردن فهمیدن
enabled
تهیه کردن برای
extemporizing
فورا تهیه کردن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
employed
مشغول کردن بکار گرفتن
employed
بکار گماشتن استخدام کردن
employing
مشغول کردن بکار گرفتن
employ
بکار گماشتن استخدام کردن
operates
عمل کردن بکار افتادن
employ
مشغول کردن بکار گرفتن
operated
عمل کردن بکار افتادن
employs
بکار گماشتن استخدام کردن
put on
اعمال کردن بکار گماردن
operate
عمل کردن بکار افتادن
employing
بکار گماشتن استخدام کردن
employs
مشغول کردن بکار گرفتن
bossed
نقش برجسته تهیه کردن
bosses
نقش برجسته تهیه کردن
bossing
نقش برجسته تهیه کردن
financing
بودجه چیزی را تهیه کردن
to provide for old age
برای پیری تهیه کردن
circumstantiate
امارات لازمه را تهیه کردن
finances
بودجه چیزی را تهیه کردن
to raise funds
تهیه وجه یاسرمایه کردن
mush
حریره اردذرت تهیه کردن
financed
بودجه چیزی را تهیه کردن
drafts
تهیه کردن پیش نویس
handwrite
نسخه خطی تهیه کردن
drafted
تهیه کردن پیش نویس
finance
بودجه چیزی را تهیه کردن
to serve the city with water
اب برای شهر تهیه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com