English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
English Persian
purvey تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys تهیه کردن سورسات تهیه کردن
Other Matches
purveys تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey تهیه اذوقه تهیه سورسات
laying up تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
schematize بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
pre engage ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
to pull off something [contract, job etc.] چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
castellation تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
administers تهیه کردن
procured تهیه کردن
prepare تهیه کردن
prepares تهیه کردن
blends تهیه کردن
administered تهیه کردن
administering تهیه کردن
process تهیه کردن
procure تهیه کردن
preparing تهیه کردن
affords تهیه کردن
provision تهیه کردن
supply تهیه کردن
affording تهیه کردن
supplied تهیه کردن
afforded تهیه کردن
supplying تهیه کردن
administer تهیه کردن
cater تهیه کردن
catered تهیه کردن
afford تهیه کردن
processes تهیه کردن
blend تهیه کردن
caters تهیه کردن
procuring تهیه کردن
procures تهیه کردن
provide تهیه کردن
to find in تهیه کردن
catering تهیه کردن
provides تهیه کردن
orchestrating هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back up کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrates هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back-up کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
processes تهیه و تولید کردن
conserved کنسرو تهیه کردن
gets تهیه کردن فهمیدن
prearrange قبلا تهیه کردن
getting تهیه کردن فهمیدن
program برنامه تهیه کردن
get تهیه کردن فهمیدن
process تهیه و تولید کردن
enabled تهیه کردن برای
whomp up بسرعت تهیه کردن
harnessing اشیاء تهیه کردن
enabling تهیه کردن برای
harnessed اشیاء تهیه کردن
harness اشیاء تهیه کردن
conserve کنسرو تهیه کردن
preparation تهیه کردن اتش
effigies تمثال تهیه کردن
preparations تهیه کردن اتش
effigy تمثال تهیه کردن
bills تهیه کردن صورتحساب
bill تهیه کردن صورتحساب
enable تهیه کردن برای
enables تهیه کردن برای
programme برنامه تهیه کردن
programmes برنامه تهیه کردن
conserving کنسرو تهیه کردن
triplicate در سه نسخه تهیه کردن
programs برنامه تهیه کردن
funded تهیه وجه کردن
to lay in a stock موجودی تهیه کردن
quadruplicate در چهارنسخه تهیه کردن
fund تهیه وجه کردن
conserves کنسرو تهیه کردن
extemporised فورا تهیه کردن
extemporized فورا تهیه کردن
extemporize فورا تهیه کردن
extemporizing فورا تهیه کردن
extemporizes فورا تهیه کردن
extemporising فورا تهیه کردن
extemporises فورا تهیه کردن
aminister تهیه کردن بکار بردن
bosses نقش برجسته تهیه کردن
bossing نقش برجسته تهیه کردن
finance بودجه چیزی را تهیه کردن
to provide for old age برای پیری تهیه کردن
scabble زمخت وناصاف تهیه کردن
to serve the city with water اب برای شهر تهیه کردن
circumstantiate امارات لازمه را تهیه کردن
handwrite نسخه خطی تهیه کردن
drafts تهیه کردن پیش نویس
boss نقش برجسته تهیه کردن
finances بودجه چیزی را تهیه کردن
to raise funds تهیه وجه یاسرمایه کردن
bossed نقش برجسته تهیه کردن
mush حریره اردذرت تهیه کردن
draft تهیه کردن پیش نویس
to draw up تهیه کردن درصف اوردن
drafted تهیه کردن پیش نویس
financed بودجه چیزی را تهیه کردن
financing بودجه چیزی را تهیه کردن
finances علم دارایی تهیه پول کردن
outlines مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlined مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
financing علم دارایی تهیه پول کردن
outlining مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
financed علم دارایی تهیه پول کردن
munition تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
finance علم دارایی تهیه پول کردن
preparative تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
develops توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
develop توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
revictual دوباره غذا یا خواربار تهیه کردن
outline مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
mekeready وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
formulation تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
mekeready تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور
furnishing تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
finances درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finance درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financing درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
furnishes تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnish تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
procurement تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
financed درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
booking نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
to draw out تهیه کردن طرح کردن
To make reservations. To book seats. جا تهیه کردن ( رزرو کردن )
makes تهیه کردن طرح کردن
furnishing مزین کردن تهیه کردن
make تهیه کردن طرح کردن
furnish مزین کردن تهیه کردن
put out تهیه کردن اشفته کردن
furnishes مزین کردن تهیه کردن
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
projection print روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
projection سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
code قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
conformal projection نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
phototostat رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
map نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
mapping نقشه کشی کردن تهیه نقشه
briefed خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
tea leaf برگ چای [از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.]
preparations تهیه
housing تهیه جا
supplying تهیه
ministration تهیه
supply تهیه
supplied تهیه
provision تهیه
procurement تهیه
seating تهیه جا
purvey تهیه
counter preparation ضد تهیه
purveyed تهیه
purveying تهیه
purveys تهیه
preparation تهیه
off hand بی تهیه
preparations تهیه و ارایش
placement تهیه شغل
preparations اتش تهیه
preparation تهیه و ارایش
placement تهیه کار
weaponry تهیه سلاح
parasceve روز تهیه
furtherance تهیه وسایل
placements تهیه کار
placements تهیه شغل
provided <adj.> <past-p.> تهیه شده
preparations تهیه مقدمات
preparation اتش تهیه
counter preparation تیر ضد تهیه
data processing تهیه اطلاعات
preparation تهیه مقدمات
data processing تهیه و تولیداطلاعات
pitched تهیه دیده
lighting feeder تهیه روشنایی
provides تهیه دیدن
preparatorily بعنوان تهیه
preparator تهیه کننده
preparation time زمان تهیه
to bargain for تهیه دیدن
preparation of food تهیه خوراک
preparation fire اتش تهیه
prepare mortar تهیه ملات
provide تهیه دیدن
supplier تهیه کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com