Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
involution
توان یابی قوه یابی
Search result with all words
i. and evdevolution
توان یابی
Other Matches
sofar
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
matchmaking
زوج یابی
edgings
حاشیه یابی
edging
حاشیه یابی
surveys
زمینه یابی
castaway
عمق یابی
castaways
عمق یابی
fringing
ریشه یابی
goniometry
زاویه یابی
sourcing
منابع یابی
accessing
دست یابی
accesses
دست یابی
accessed
دست یابی
ranging
مسافت یابی
access
دست یابی
extrapolations
برون یابی
achievements
دست یابی
interpolation
میان یابی
interpolation
درون یابی
positioning
موقع یابی
insinuation
رخنه یابی
summation
مجموع یابی
mark sensing
نشان یابی
troubleshooting
اشکال یابی
knowledge acquisition
آگاهی یابی
troubleshooting
عیب یابی
attainments
دست یابی
localization
موضع یابی
interpolations
درون یابی
extrapolation
برون یابی
trapping
غلط یابی
patterning
طرح یابی
termination
پایان یابی
orientating
جهت یابی
orientates
جهت یابی
orientate
جهت یابی
interpolations
میان یابی
attainment
دست یابی
quadricycle
چهارچرخه یابی
obstacle sense
حس مانع یابی
calibration
خصلت یابی
factoring
عامل یابی
fault detection
عیب یابی
location
مکان یابی
locations
مکان یابی
position finding
موقعیت یابی
error detection
خطا یابی
levelling
ارتفاع یابی
marketing
بازار یابی
direction finding
جهت یابی
range finding
مسافت یابی
debugger
اشکال یابی
addressing
نشانی یابی
cost finding
ارزش یابی
fault diagnosis
عیب یابی
acquisition
هدف یابی
orientation
جهت یابی
acquisitions
هدف یابی
signal detection
علامت یابی
fault finding
عیب یابی
survey
زمینه یابی
achievement
دست یابی
surveyed
زمینه یابی
random processing
با دست یابی تصادفی
ranging pole
شاخصهای مسافت یابی
survey tests
ازمونهای زمینه یابی
target aquisition
سیستم هدف یابی
radio direction finding
جهت یابی بی سیم
extrapolates
برون یابی کردن
quick access
با دست یابی تند
spatial orientation
موقعیت یابی فضایی
interpolates
درون یابی کردن
interpolate
درون یابی کردن
space orientation
موقعیت یابی فضایی
marginal costing
هزینه یابی نهائی
marginal costing
هزینه یابی نهایی
extrapolated
برون یابی کردن
maximum direction finding
جهت یابی حداکثر
interpolating
درون یابی کردن
parallel access
با دست یابی موازی
detailing
یات و مسیر یابی
detail
یات و مسیر یابی
performance evaluation
ارز یابی کارایی
sound ranging
مسافت یابی صوتی
interpolated
درون یابی کردن
extrapolate
برون یابی کردن
spots
مسافت یابی کردن
extrapolating
برون یابی کردن
direction finding station
پست جهت یابی
extender board
وسیله عیب یابی
flash ranging
مسافت یابی نوری
attitude survey
زمینه یابی نگرش
spot
مسافت یابی کردن
excitor
عصب یابی محرک
soundest
عمق یابی کردن
direction finding aerial
انتن جهت یابی
direction finding
جهت یابی کردن
direction finding
سمت یابی کردن
cost unit
واحد هزینه یابی
cost centre
مرکز هزینه یابی
continuous levelling
تراز یابی پیوسته
sound
عمق یابی کردن
sounded
عمق یابی کردن
traces
رد یابی کردن نشان
three dimensional direction finding
جهت یابی فضایی
job costing
هزینه یابی کار
item scaling
مقیاس یابی پرسشها
traced
رد یابی کردن نشان
trace
رد یابی کردن نشان
frigid manners
اطوارخنک یابی مزه
localization of function
موضع یابی کارکرد
sounds
عمق یابی کردن
locate mode
باب مکان یابی
plumb
ژرف یابی کردن
aerial target aquisition
هدف یابی هوایی
acoustic minehunting
مین یابی صوتی
absurdities test
ازمون مهمل یابی
ranging
مسافت یابی کردن
costing and pricing
هزینه یابی و قیمت گذاری
dumb barge
کرجی بی بادبان یابی موتور
echo sounding
عمق یابی انعکاس صوت
eventration
جنین بی شکم یابی روده
knotty pate
ادم خرف یابی کله
paramorphous
دارای خاصیت تغییر یابی
paramorphic
دارای خاصیت تغییر یابی
disinterestedly
ازروی بی طرفی یابی علاقگی
inelegantly
ازروی بی فرافتی یابی ذوقی
tomnoddy
ادم خرف یابی کله
an unerring aim
نشان درست یابی خطا
stramline flow
جریان موازی یابی ممانعت
snip
ادم کوچک یابی اهمیت
snipping
ادم کوچک یابی اهمیت
snipped
ادم کوچک یابی اهمیت
locates
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locating
مستقر ساختن مکان یابی کردن
located
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locate
مستقر ساختن مکان یابی کردن
contumeliously
ازروی اهانت یابی حرمتی مغرورانه
in suspense
درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
high frequency radio direction finding
جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
quadrantal
مربوط به اشتباه در دستگاه جهت یابی
range sensing
تخمین زدن برد مسافت یابی کردن
flash ranging location
تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
quadrantal points
نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
there is no royal road to learning
<proverb>
تن به دود چراغ و بی خوابی ننهادی هنر کجا یابی
ES IS
امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
landscaped
جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscape
جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscapes
جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscaping
جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
end system
پروتکل استاندارد OSI که به کامپیوترهای میزبان اجازه محل یابی یک router را می دهند.
diagnostic
روش محل یابی خطاها درنرم افزاز یا سخت افزار با بررسی مدارها یا برنامه ها
calibration card
کارت خصلت یابی توپخانه کارت تنظیم بی سیم یا وسایل دیگر
associative addressing
روش باز یابی داده که از بخش داده و نه از آدرس آن استفاده میکند
calibrates
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
test piece
توپ مبنا یا توپ نمونه درخصلت یابی
escheat
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
backing
رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
vetoes
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
eight bit system
کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
ratings
توان نامی توان قدرت
rating
توان نامی توان قدرت
lsb
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot.
<proverb>
در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
volt ampere meter
دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
powering
توان
power
توان
ambidextrous
دو سو توان
vigor
توان
vim
توان
powered
توان
high-powered
پر توان
exponent
توان
ambidextral
دو سو توان
vigour
توان
low power
توان کم
equipotent
هم توان
exponents
توان
oligotrophic
کم توان
p
توان
potency
توان
capacitance
توان
potential
توان
throughput
توان
isoelectric
هم توان
powers
توان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com