English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
English Persian
enlarge توسعه دادن وسیع کردن
enlarged توسعه دادن وسیع کردن
enlarges توسعه دادن وسیع کردن
enlarging توسعه دادن وسیع کردن
Other Matches
Xerox PARC مرکز توسعه aerox که یک محدوده وسیع از محصولات از قبیل mouse و GVT ساخته است
development رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
developments رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
expand منبسط کردن توسعه دادن
to fill out تکمیل کردن توسعه دادن
expanding منبسط کردن توسعه دادن
expands منبسط کردن توسعه دادن
develops توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
extend توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
enlarging توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarge توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarged توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarges توسعه دادن زیاد بحث کردن
develop توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
extending توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
extends توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
extending ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extend ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extends ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
expands توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
development گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
developments گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
Open-plan <adj.> سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
expands توسعه دادن بسط دادن
expanding توسعه دادن بسط دادن
expand توسعه دادن بسط دادن
develops توسعه دادن
to unfold توسعه دادن
spreads توسعه دادن
extend توسعه دادن
enlarged توسعه دادن
extends توسعه دادن
developement توسعه دادن
enlarges توسعه دادن
spread توسعه دادن
enlarging توسعه دادن
develop توسعه دادن
extending توسعه دادن
enlarge توسعه دادن
enriches توسعه دادن
increased توسعه دادن
promoting توسعه دادن
enriching توسعه دادن
promoted توسعه دادن
increases توسعه دادن
to open out توسعه دادن
increase توسعه دادن
enrich توسعه دادن
promotes توسعه دادن
open out توسعه دادن
promote توسعه دادن
develops توسعه دادن اشکارکردن
outstretch توسعه دادن بسط
to develop [into] توسعه دادن وضعیت [به]
to grow [into] توسعه دادن وضعیت [به]
develop توسعه دادن اشکارکردن
expansion توسعه گسترش دادن کشیدن
room وسیع تر کردن
rooms وسیع تر کردن
gum وسیع کردن
gumming وسیع کردن
gums وسیع کردن
gummed وسیع کردن
development aid volunteer دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
aid worker دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
aid worker دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
enhances در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhance در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhancing در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhanced در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
characteristics of underdeveloping مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
broadens وسیع کردن منتشر کردن
broaden وسیع کردن منتشر کردن
broadening وسیع کردن منتشر کردن
broadened وسیع کردن منتشر کردن
international development association مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
bionics مطالعه سیستمهای زنده به منظور ارتباط دادن ویژگی هاو اعمال انها به توسعه سخت افزار مکانیکی و الکترونیکی کاربرد علم بیولوژی درمهندسی الکترونیک و سایرعلوم مهندسی
outreach توسعه یافتن توسعه
immense وسیع
ample وسیع
far-reaching وسیع
captious وسیع
roomiest وسیع
spacious وسیع
of a wide scope وسیع
vasty وسیع
far reaching وسیع
roomier وسیع
capacious وسیع
abroad وسیع
roomy وسیع
largest وسیع
large وسیع
champaign وسیع
vast وسیع
larger وسیع
extensive وسیع
panoramic وسیع
walkthrough جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
vastly بطور وسیع
capaciously بطور وسیع
broadly بطور وسیع
superhighway جاده وسیع
extensive agriculture کشاورزی وسیع
extensive cultivation زراعت وسیع
plausive وسیع محتمل
wider نامحدود وسیع
wide نامحدود وسیع
superhighways جاده وسیع
wide فراخ وسیع
widish نسبتا وسیع
immensely بطور وسیع
wider فراخ وسیع
widest نامحدود وسیع
to cover much ground وسیع بودن
latitudinarianism وسیع نظری
comprehensive وسیع محیط
widest فراخ وسیع
heavy advertising تبلیغات وسیع
latifundia املاک وسیع
broad minded دارای فکر وسیع
steppe جلگه وسیع بی درخت
steppes جلگه وسیع بی درخت
large minded دارای فکر وسیع
avenuse خیابان وسیع راهرو باغ
broadcast توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
large scale نسبتا زیاد بمعیار وسیع
large-scale نسبتا زیاد بمعیار وسیع
ground swell طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
broadcasts توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
large scale production method روش تولیدبه مقیاس وسیع
broadloom ساخته شده درکارگاه وسیع
disciplines نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
crown green bowls بولینگ بین دو بازیگر در چمن وسیع
region محوطه بسیار وسیع وبی انتها
regions محوطه بسیار وسیع وبی انتها
hidden momentum of population growth به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
land office business کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
conducted هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
to picture شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
wats Service Telephone WidaArea سرویسی که تعدادنامحدودی از مکالمات را درناحیهای وسیع از یک نقطه به هر مکان مجاز می سازد
departmentalism اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
enhancements توسعه سخت افزاری و نرم افزاری تکمیل کردن یا به روز در اوردن یک کامپیوتر یاسیستم نرم افزاری
vlsi مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
outspread توسعه
promotions توسعه
enlargement توسعه
expansion توسعه
extension توسعه
enlargements توسعه
upgrowth توسعه
promotion توسعه
delelopment توسعه
spreads توسعه
increment توسعه
enlarging توسعه
increments توسعه
developments توسعه
spread توسعه
extensions توسعه
stop go policy توسعه
enlarged توسعه
enlarges توسعه
enlarge توسعه
amplification توسعه
development توسعه
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
expansion خط وط آدرس و داده متصل یه یک اتصال به کارتهای وسیع اجاره کنترل و دستیابی به داده حافظه را می دهند
polynia منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
uneven development توسعه نامتوازن
exepandable قابل توسعه
increscent زیادی توسعه
amplification توسعه تقویت
expanse بسط و توسعه
development time زمان توسعه
expanses بسط و توسعه
monetary expansion توسعه پولی
development tools ابزار توسعه
rural development توسعه روستائی
urban renewal توسعه شهری
export promotion توسعه صادرات
research and development تحقیق و توسعه
social development توسعه اجتماعی
economic development توسعه اقتصادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com