English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
extensive cultivation توسعه همه جانبه کشت وکار
Other Matches
tripartite pact قرارداد سه جانبه میثاق سه جانبه
kite and kin کس وکار
synchronizing mechanism ساز وکار همزمانی
business cycle دور کسب وکار
work out در اثرزحمت وکار ایجاد کردن
probation دوره ازمایش وکار اموزی
developments رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
development رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhancing در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhances در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhanced در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhance در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
characteristics of underdeveloping مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
silicon valley محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
international development association مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
outreach توسعه یافتن توسعه
unilateral یک جانبه
bilateral دو جانبه
trilateral سه جانبه
ex parte یک جانبه
tripartite سه جانبه
one-way یک جانبه
mutual دو جانبه
partite جانبه
reciprocal دو جانبه
one legged یک جانبه
one way یک جانبه
unilaterally یک جانبه
synchronous converter تبدیلگر دو جانبه
reciprocal agreement توافق دو جانبه
unilateral declaration بیانیه یک جانبه
unilateral contract قرارداد یک جانبه
unilateral agreement توافق یک جانبه
unilateral agreement قرارداد یک جانبه
triparite سه نسخهای سه جانبه
tripartite pact پیمان سه جانبه
one sided یک جانبه مغرضانه
widespread همه جانبه
wall-to-wall همه جانبه
unilateral یک جانبه تک سویه
unilaterally یک جانبه تک سویه
quadrilateral چهار جانبه
quadrilaterals چهار جانبه
dual agent عامل دو جانبه
blind transportation ارسال یک جانبه
reciprocal agreement قرارداد دو جانبه
bilateral contract قرارداد دو جانبه
multilateral چند جانبه
bilateral monopoly انحصار دو جانبه
multilateral contract قرارداد چند جانبه
multilateral trade تجارت چند جانبه
quadruple pact میثاق چهار جانبه
quadruple pact پیمان چهار جانبه
matches رویارویی بازیهای دو جانبه
mutilateral agreement موافقت چند جانبه
match رویارویی بازیهای دو جانبه
bilateral treaty معاهده یا معاهدات دو جانبه
total war جنگ همه جانبه
trusted انحصارات چند جانبه
trusts انحصارات چند جانبه
unilateral contract تعهد یک جانبه ایقاع
trust انحصارات چند جانبه
duopsony انحصار دو جانبه خرید
double agent عامل اطلاعاتی دو جانبه
double agents عامل اطلاعاتی دو جانبه
duopoly انحصار دو جانبه فروش
dual agent عامل اطلاعاتی دو جانبه
Bilateral contract. پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
siege mentality دشمن پنداری همه جانبه
imperfect oligopoly انحصار چند جانبه ناقص
collusive oligopoly انحصار چند جانبه سازشکارانه
complete oligopoly انحصار چند جانبه کامل
oligopsony انحصار چند جانبه خرید
mutual exclusion ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
bilateral infrastructure سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
res inter alios debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
assistance کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
game theory این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
tripartite declaration of 0 اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
bilateral spotting دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
cross servicing خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
enlargement توسعه
outspread توسعه
increments توسعه
development توسعه
delelopment توسعه
spread توسعه
developments توسعه
enlargements توسعه
increment توسعه
amplification توسعه
upgrowth توسعه
spreads توسعه
promotions توسعه
stop go policy توسعه
enlarging توسعه
enlarge توسعه
promotion توسعه
extensions توسعه
enlarges توسعه
extension توسعه
enlarged توسعه
expansion توسعه
cultural development توسعه فرهنگی
progation توسعه تکثیر
development tools ابزار توسعه
development time زمان توسعه
development policy سیاست توسعه
development plan برنامه توسعه
development bank بانک توسعه
developement توسعه دادن
combat development توسعه رزمی
to open out توسعه دادن
extensible توسعه پذیر
under development دردست توسعه
historical development توسعه تاریخی
increscent زیادی توسعه
internal development توسعه داخلی
monetary expansion توسعه پولی
technical development توسعه فنی
research and development تحقیق و توسعه
open out توسعه دادن
social development توسعه اجتماعی
path of expansion مسیر توسعه
pattern of development الگوی توسعه
phasess of development مراحل توسعه
pole of development قطب توسعه
regional development توسعه منطقهای
regional development توسعه ناحیهای
extensibility توسعه پذیری
export promotion توسعه صادرات
economic development توسعه اقتصادی
to unfold توسعه دادن
exepandable قابل توسعه
urban renewal توسعه شهری
uneven development توسعه نامتوازن
underdevelopment توسعه نیافتگی
expandability قابلیت توسعه
expanded , capacity توسعه فرفیت
expandsionism توسعه طلبی
rural development توسعه روستائی
develop توسعه دادن
expansive متمایل به توسعه
expansionism توسعه طلبی
expansionist توسعه طلبی
increase توسعه دادن
increased توسعه دادن
increases توسعه دادن
develops توسعه دادن
spreads توسعه دادن
underdeveloped توسعه نیافته
expanse بسط و توسعه
promote توسعه دادن
amplification توسعه تقویت
self development توسعه نفس
promoting توسعه دادن
extends توسعه دادن
extending توسعه دادن
spread توسعه دادن
promoted توسعه دادن
promotes توسعه دادن
extend توسعه دادن
expanses بسط و توسعه
enrich توسعه دادن
booms توسعه عظیم
booms توسعه یافتن
extendable توسعه پذیر
expansion گسترش توسعه
enriching توسعه دادن
enlarged توسعه دادن
enriches توسعه دادن
enlarge توسعه دادن
booming توسعه یافتن
booming توسعه عظیم
boomed توسعه یافتن
boomed توسعه عظیم
boom توسعه یافتن
anti development policy سیاست ضد توسعه
boom توسعه عظیم
enlarging توسعه دادن
enlarges توسعه دادن
underdeveloped countries کشورهای توسعه نیافته
underdeveloped area منطقه توسعه نیافته
outstretch توسعه دادن بسط
top down development توسعه از بالا به پایین
develop توسعه دادن اشکارکردن
inextension عدم امتداد یا توسعه
software development توسعه نرم افزاری
develops توسعه دادن اشکارکردن
research and development تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
microcomputer development system سیستم توسعه ریزکامپیوتر
pullulate اغاز توسعه نهادن
program development tools ابزار توسعه برنامه
extensible language زبان توسعه پذیر
underdeveloped nations ملل توسعه نیافته
regression بازگشت [به حالت کم توسعه]
step backwards بازگشت [به حالت کم توسعه]
developed contries ممالک توسعه یافته
regress بازگشت [به حالت کم توسعه]
desired rate of development نرخ مطلوب توسعه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com