Dictiornary-Farsi | توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
mid wicket	توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز


Other Matches

mid off	توپگیر طرف میله نزدیک توپ انداز
mid on	توپگیر طرف توپ انداز
popping crease	خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
designated hitter	بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
sillier	بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
silliest	بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
silly	بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
sightscreen	دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
average propensity to save	میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
off spin	چرخش توپ که تغییر سمت نزدیک توپزن میدهد
half volley	پرتاب نزدیک به توپزن که بیدرنگ پس از بلند شدن ضربه می خورد
find touch	بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
infield	محدوده زمین کریکت نزدیک میله ها
highs	ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high	ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
highest	ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
brooklyn	ضربه به میله جلو بولینگ بسمتی مخالف دست گوی انداز
saving institutions	موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board	طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
inside	ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides	ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close	نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes	نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer	نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest	نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
mortar report	گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
unintended saving	پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
batteries	توپزن و توپگیر
battery	توپزن و توپگیر
point bland	بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore	نزدیک کرانه نزدیک ساحل
chinaman	زمین خوردن و بلند شدن توپ توپ انداز چپ- دست بطرف توپزن راست دست
catcher	توپگیر پشت سر توپزن
third man	محل توپگیر دور از توپزن کریکت
approached	نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches	نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach	نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
short leg	توپگیر بین دو میله کریکت
long leg	یکی از مواضع توپگیر پشت میله ها
slipped	محل توپگیر پشت محافظ میله
slips	محل توپگیر پشت محافظ میله
slip	محل توپگیر پشت محافظ میله
leg slip	محل توپگیر پشت میله دار
approach lane	مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold	تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
defense	دفاع توپزن از میله ها
down	میله افتاده واخراج توپزن
castles	میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
castle	میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
bowled	باختن توپزن در نتیجه انداختن میله افقی
send down	پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
saving	پس انداز
forehanded	پس انداز کن
thrift	پس انداز
savings	پس انداز
aggregate saving	پس انداز کل
ex ante saving	پس انداز
ex post saving	پس انداز
deposits	پس انداز
saver	پس انداز کن
irrigator	اب انداز
deposit	پس انداز
leg break	بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
actual saving	پس انداز واقعی
prospect	چشم انداز
parapets	دست انداز
outlook	چشم انداز
fire teazer	اتش انداز
divisive	تفرقه انداز
lay-by	پس انداز کردن
grenadier	نارنجک انداز
parapet	دست انداز
lay-bys	پس انداز کردن
abortifacient	بچه انداز
footcloth	پای انداز
bank of deposit	بانک پس انداز
feller	درخت انداز
bank of deposit	صندوق پس انداز
crapshooter	طاس انداز
bumpiness	دست انداز
buttonhook	دکمه انداز
ejector	بیرون انداز
cannoneer	توپ انداز
dissaving	پس انداز منفی
discobolus	دایره انداز
compulsory saving	پس انداز اجباری
ballista	سنگ انداز
perspective	چشم انداز
foot cloth	پای انداز
hooker	قلاب انداز
hookers	قلاب انداز
fluter	چین انداز
fire teazer	سوخت انداز
ecbolic	جنین انداز
perspectives	چشم انداز
firer	سوخت انداز
scope	چشم انداز
pothole	دست انداز
shovelling	خاک انداز
shovels	خاک انداز
overlook	چشم انداز
overlooked	چشم انداز
overlooking	چشم انداز
overlooks	چشم انداز
trapper	تله انداز
trappers	تله انداز
starter	راه انداز
starters	راه انداز
bumpier	پر از دست انداز
bumpiest	پر از دست انداز
bumpy	پر از دست انداز
shovelled	خاک انداز
potholes	دست انداز
napkin	پیش انداز
napkins	پیش انداز
deposit account	حساب پس انداز
deposit accounts	حساب پس انداز
clearing bank	بانک پس انداز
bump	دست انداز
clearing banks	بانک پس انداز
dustpan	خاک انداز
dustpans	خاک انداز
shovel	خاک انداز
shoveled	خاک انداز
shoveling	خاک انداز
rocket launcher	موشک انداز
rocket launchers	موشک انداز
mortars	خمپاره انداز
driver	راه انداز
drivers	راه انداز
scenery	چشم انداز
trafficker	پشت هم انداز
traffickers	پشت هم انداز
scene	چشم انداز
scenes	چشم انداز
sonorous	طنین انداز
prospecting	چشم انداز
prospected	چشم انداز
lay by	پس انداز کردن
mortar	خمپاره انداز
bombers	بمب انداز
bomber	بمب انداز
bowler	توپ انداز
bowlers	توپ انداز
prospects	چشم انداز
lookout	چشم انداز
lookouts	چشم انداز
fireman	سوخت انداز
firemen	سوخت انداز
catapult	سنگ انداز
catapulted	سنگ انداز
catapulting	سنگ انداز
catapults	سنگ انداز
puddle	دست انداز
puddles	دست انداز
ringer	طنین انداز
ringers	طنین انداز
rough <adj.>	پر دست انداز
saving bank	بانک پس انداز
saving equation	معادله پس انداز
saving function	تابع پس انداز
saving motive	انگیزه پس انداز
saving ratio	نسبت پس انداز
savings account	حساب پس انداز
savings bank	صندوق پس انداز
scoop	خاک انداز
scooped	خاک انداز
save money	پس انداز کردن
saving account	حساب پس انداز
private saving	پس انداز خصوصی
procrastinator	تعویق انداز
propensity to save	گرایش به پس انداز
rate of saving	نرخ پس انداز
saving rate	نرخ پس انداز
releaser	راه انداز
bumpy <adj.>	پر دست انداز
panorama	چشم انداز
panoramas	چشم انداز
retardant	عقب انداز
reverberative	طنین انداز
saves	پس انداز کردن
mouth-watering	دهان آب انداز
stoker	سوخت انداز
the t.	صاعقه انداز
theory of saving	نظریه پس انداز
thrift institutions	موسسات پس انداز
to lay aside	پس انداز کردن
to lay up	پس انداز کردن
torpedo tube	اژدر انداز
springer	کمند انداز
splitter	نفاق انداز
saved	پس انداز کردن
scooping	خاک انداز
save	پس انداز کردن
scoops	خاک انداز
spearman	نیزه انداز
unsaved	پس انداز نشده
salt away <idiom>	پس انداز کردن
provident bank	صندوق پس انداز
landscape	چشم انداز