Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (10 milliseconds)
English
Persian
d. of a statement
تکذیب گفته ایی
Search result with all words
recant
گفته خود را تکذیب کردن
recanted
گفته خود را تکذیب کردن
recanting
گفته خود را تکذیب کردن
recants
گفته خود را تکذیب کردن
Other Matches
ipso dixit
گفته بی دلیل گفته استبدادی
confutation
تکذیب
refutal
تکذیب
rebuttals
تکذیب
rebuttal
تکذیب
falsification
تکذیب
denial
تکذیب
denials
تکذیب
rebutment
تکذیب
refutation
تکذیب
disproval
تکذیب
disaffirmation
تکذیب
impugnation
تکذیب
impugnment
رد تکذیب
disproof
تکذیب
contradiction
تکذیب
contradictions
تکذیب
disproved
تکذیب کردن
disproves
تکذیب کردن
disproving
تکذیب کردن
refuting
تکذیب کردن
refute
تکذیب کردن
refutes
تکذیب کردن
refuted
تکذیب کردن
impugns
تکذیب کردن
impugn
تکذیب کردن
contradictable
قابل تکذیب
deniable
قابل تکذیب
refutable
تکذیب پذیر
traverse of an indictment
تکذیب کیفرخواست
elenchus
تکذیب قیاسی
impugning
تکذیب کردن
rebutter
تکذیب کننده
elench
تکذیب منطقی
confutation
مورد تکذیب
impugned
تکذیب کردن
contradictor
تکذیب کننده
disprove
تکذیب کردن
unanswerable
تکذیب ناپذیر
rebutting
تکذیب کردن
irrefutable
تکذیب ناپذیر
denied
تکذیب کردن
denies
تکذیب کردن
deny
تکذیب کردن
denying
تکذیب کردن
rebutted
تکذیب کردن
rebuts
تکذیب کردن
irrefutable
غیرقابل تکذیب
rebut
تکذیب کردن
contradicts
تکذیب کردن
contradicted
تکذیب کردن
contradict
تکذیب کردن
negation of statement
انکار یا تکذیب گفتهای
impugnable
رد کردنی قابل تکذیب
traverse
تکذیب کردن دعوی
traverses
تکذیب کردن دعوی
traversing
تکذیب کردن دعوی
unansweable
بی جواب تکذیب ناپذیر
irrefutable
غیر قابل تکذیب
traversed
تکذیب کردن دعوی
negatives
رد یا تکذیب یا انکار کردن
negative
رد یا تکذیب یا انکار کردن
refutative
تکذیب کننده متضمن جواب رد
irrefragable
غیر قابل انکار و تکذیب
redargue
متهم ساختن تکذیب کردن
irrefragably
چنانکه نتوان تکذیب کرد
refutatory
تکذیب کننده متضمن جواب رد
impugn
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugned
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugns
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugning
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
sentence
گفته
sayings
گفته
saying
گفته
sentences
گفته
statement
گفته
parol
گفته
statements
گفته
sentencing
گفته
doctrine
گفته
dixit
گفته
dicta
گفته
I was told ...
به من گفته شد ...
doctrines
گفته
dite
گفته
laconism
گفته پر مغز
missatement
گفته نادرست
It is being said that ...
گفته می شود که ...
stated
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
termed
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
named
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
so saying
اینرا گفته
that was said above
که درفوق گفته شد
to leave unsaid
نا گفته گذاردن
mentioned
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
that was said above
که دربالا گفته شد
unsay
گفته نشدن
ipso dixit
گفته محض
ipsedixit
گفته محض
he is said to have fled
گفته اند
said
گفته شده
statements
گفته بیانیه
statement
گفته بیانیه
tags
گفته مبتذل
bywords
گفته اخلاقی
maxim
گفته اخلاقی
maxims
گفته اخلاقی
tag
گفته مبتذل
byword
گفته اخلاقی
told
گفته شده
spoken
گفته شده
non commital
از گرفتارکردن خویش بویسله تصدیق یا تکذیب مطلبی
direct oration
گفته یا قول مستقیم
divers statements
گفته هایی چند
It is an old saying that …
از قدیم گفته اند که ...
aforesid
پیش گفته شده
If only you had told me .
کاش به من گفته بودی
it is truly said
راست گفته اند
above said
بالا گفته شده
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
above-quoted
<adj.>
گفته شده در بالا
abovementioned
<adj.>
گفته شده در بالا
aforementioned
<adj.>
گفته شده در بالا
ipso dixit
او خود گفته است
above-mentioned
<adj.>
گفته شده در بالا
it is well said
خوب گفته اند
ipsedixit
خود او گفته است
afore-mentioned
<adj.>
گفته شده در بالا
foregoning
پیش گفته شده
dictums
گفته افهار نظر قضایی
Actions speak louder than words .
دو صد گفته چونیم کردار نیست
put in
<idiom>
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
I told you , didnt I ?
من که بتو گفتم ( گفته بودم )
dictum
گفته افهار نظر قضایی
Enough has been said!
به اندازه کافی گفته شده!
ipsissima verba
عین بیانات و گفته شخص
on cne's own initiative
بی انکه کسی گفته باشد
It needs to be said that ...
لازم هست که گفته بشه که ...
in p of my statement
برای اثبات گفته خودم
in proof of his statement
برای اثبات گفته خود
indirect oration
گفته یا قول غیر مستقیم
negationist
کسیکه عادت دارد همه چیز راانکار یا تکذیب کند
affimable
شایسته انکه بطورقطع گفته شود
it say in the bible that
درکتاب مقدس گفته شده است
to repeat oneself
کاریا گفته خودرا تکرار کردن
action speaks louder than words
<proverb>
دو صد گفته چون نیم کردار نیست
per
طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
undershot
درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
non collegiate
در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
What you say is true in a sense .
گفته شما به معنایی صحیح است
estopel
عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
post classical
در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
ana
:مجموعه یا گلچینی از گفته هاو اقوال یک شخص
A constant guest is never welcome .
<proverb>
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
oestrual
در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
infants
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
indirect speech
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
permanent structures
به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
Thank goodness!
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank God!
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
praecocial
درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
semi detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi-detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
pregnant use of a verb
بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
rub something in
<idiom>
دست گرفتن (صحبت درموردحرفی که شخص گفته یاکاری کهکرده به مسخره )
gymnopaedic
درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
unpriced
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
counsels
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselling
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsel
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
nibble
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbled
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbling
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbles
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
CD quality
اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
China denies militarizing South China Sea.
چین را تکذیب نظامی جنوب دریای چین است.
perfoliate
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
notobranchiate
در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
to jump on somebody
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
set loose
<idiom>
رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
heddle rod
چوب کوجی
[به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
prima facie evidence
مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
bare board
تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
assoil
رد کردن تکذیب کردن
photodigital memory
سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com