Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
string board
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
Other Matches
enclitic
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
peregrin falcon
یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
gradin
یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
gradine
یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
accented
با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accents
: با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accenting
: با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accent
با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
cross examination
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
floorboards
کف تختهای
floorboard
کف تختهای
shingle roof
سقف تختهای
tabular
تختهای لوحی
polyptych
تصویر چند تختهای
bellyboard
تختهای بطول 5/19 سانتیمتر
lapboard
تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
wash board
تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
moulding board
تختهای که خمیر را روی ان قالب میکنند
head board
تختهای که در انتهای فوقانی چیزی گ ذارند
baseboard
چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
circuits
نصب تختهای که عناصری که بعداگ بهم وصل شده
circuit
نصب تختهای که عناصری که بعداگ بهم وصل شده
thereunto
بدان
wherunto
که بدان
thereto
بدان
bread-boards
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-board
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
thereby
بدان وسیله
thereto attached
پسوسته بدان
whereat
که بدان جهت که در انجا
according as
چنانکه بدان سان که
key-ring
حلقهای که بدان کلید می اویزند
paradoxically
بدان سان که باعقیده .....است
key-rings
حلقهای که بدان کلید می اویزند
poetic justice
کامیابی خوبان و شکست بدان
that is nothing like it
هیچ شباهتی بدان ندارد
the question referred to above
موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
where no human foot can tread
جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
nose ring
حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
it was beneath my notice
مراعارمی امدازاینکه بدان توجهی کنم
it is not pervious to reasonov
بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
omnim gatherum
مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
gate meeting
انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
he had no evidence to go upon
مدرکی نداشت که بدان متکی شود
hobbies
کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
self feeder
ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
timberhead
انتهای تیر کشتی که طناب بدان اویزند
an accessible place
جایی که راه یافتن بدان ممکن است
plowhead
چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
hobby
کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
near side
سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
phonoscope
التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
indo iranian
وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
paroli
دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
cards
تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
card
تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
over production
عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
accessibly
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
forbidden fruits
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruit
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
buff stick
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
plumb rule
ریسمان کار یا شاقولی که روی تختهای اویزان باشد تخته کار
cowlstaff
چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
mumpsimus
ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
crankpin
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
go cart
چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
vives
یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
walking chair
چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
free haul
در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
final setting time
مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
hardest
تختهای که حاوی درایو دیسک سخت و واسط های الکترونیکی لزم است که قابل نصب در اتصال سیستم است
harder
تختهای که حاوی درایو دیسک سخت و واسط های الکترونیکی لزم است که قابل نصب در اتصال سیستم است
hard
تختهای که حاوی درایو دیسک سخت و واسط های الکترونیکی لزم است که قابل نصب در اتصال سیستم است
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
panels
قاب تختهای قاب تزئینی
panel
قاب تختهای قاب تزئینی
plate glass
شیشه سنگ شیشه تختهای
flagstone paving
سنگفرش صفحهای سنگفرش تختهای
Manx
وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
green stick
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
i take no interest in that
هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
they are individ different
تک تک با هم فرق دارند
it is g. believed that...
عموماعقیده دارند که ....
within living memory
به یاد دارند
atonic
بی تکیه
accenting
تکیه
accented
تکیه
unaccented
بی تکیه
accent
تکیه
emphasis
تکیه
recumbency
تکیه
enclitic
بی تکیه
accumbency
تکیه
lolls
لم تکیه
lolled
لم تکیه
leanings
تکیه
accents
تکیه
lolling
لم تکیه
reliance
تکیه
leaning
تکیه
loll
لم تکیه
totem
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
they are at war with japan
باژاپن جنگ دارند
conifers
که میوه مخروطی دارند
minimus
از چندتن که یک نام دارند
conifer
که میوه مخروطی دارند
they differ in kind
جنساباهم فرق دارند
they differ materially
تفاوت کلی با هم دارند
They have had their differences for a long time .
مدنتهااست با هم اختلاف دارند
diclinous
درختانی که نر وماده دارند
Walls are ears.
<proverb>
دیوارها گوش دارند .
they itch for a fight
کرم جنگیدن دارند
saddle bearer
تکیه گاه
support
تکیه گاه
postpositive
الحاقی و بی تکیه
point of support
تکیه گاه
stayed
تکیه مهار
bolster
تکیه دادن
backrest
تکیه گاه
bolstered
تکیه دادن
stand
تکیه گاه
insists
تکیه کردن بر
mahlstick
تکیه دست
arm rest
تکیه گاه
bridge seat
تکیه گاه
bolsters
تکیه دادن
maulstick
تکیه دست
counterfort
دیوار تکیه
stay
تکیه مهار
lean
تکیه کردن
catch-phrases
تکیه کلام
fulcrum
تکیه گاه
catch-phrase
تکیه کلام
leans
تکیه کردن
leans
تکیه زدن
reclines
تکیه کردن
reclined
تکیه کردن
recline
تکیه کردن
leaned
تکیه زدن
lean
تکیه زدن
relying
تکیه کردن
rely
تکیه کردن
relies
تکیه کردن
relied
تکیه کردن
propping
تکیه گاه
slump over
تکیه زدن
leaned
تکیه کردن
propped
تکیه گاه
heel rest
تکیه گاه
to throw oneself on
تکیه کردن بر
to lean on a reed
تکیه بر اب کردن
support roller
تکیه گاه
anchorage
تکیه گاه
insist
تکیه کردن بر
rests
تکیه گاه
accentual
تکیه دار
rests
تکیه دادن
rest
تکیه گاه
support bearing
تکیه گاه
rest
تکیه دادن
to base one self
تکیه کردن
bearing
تکیه گاه
anchorages
تکیه گاه
insisting
تکیه کردن بر
boilerplate
تکیه کلام
insisted
تکیه کردن بر
prop
تکیه گاه
anchor
تکیه گاه
anchoring
تکیه گاه
anchors
تکیه گاه
basilica
کلیساهایی که سالن دراز دارند
to be of the mind that ...
این عقیده
[نظر]
را دارند که ...
My hair is falling out.
موهای سرم دارند میریزند.
they are t of their doctrines
اصول خودرامحکم نگاه می دارند
basilicas
کلیساهایی که سالن دراز دارند
The courts have unlimited jurisdiction.
دادگاهها اخنیارات نامحدود دارند
Iranians have a gift of tongues.
ایرانیها استعداد زبان دارند
The days are getting shorter now .
روزها دارند کوتاه می شوند
the run of the hills is east
تپه ها سوی خاورامتداد دارند
to yet had it
طرف مثبت اکثریت را دارند
They all acknowledge him master .
همه او را به استادی قبول دارند
The apples are bruised .
سیبها لک زده ( لکه دارند )
ledger bait
که دریک جا روی نگاه دارند
active material
موادی که خاصیت تجزیه دارند
accentuating
با تکیه تلفظ کردن
accumbent
تکیه دار خوابیده
arch abutment
تکیه گاه قوس
accentuated
با تکیه تلفظ کردن
hinged support
تکیه گاه مفصلی
prop
تیر شمع تکیه
accentually
مطابق تکیه صدا
abutment
تکیه گاه نیمپایه
anchorage distance
فاصله تکیه گاهی
anchoring effect
اثر تکیه گاهی
accentuate
با تکیه تلفظ کردن
accentuates
با تکیه تلفظ کردن
accumbent
تکیه کننده سرغذا
leans
تکیه دادن بطرف
bearing width
عرض تکیه گاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com